فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد سرنوشت کسانی که امام حسین‏علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند.

اختصاصی از فی فوو تحقیق در مورد سرنوشت کسانی که امام حسین‏علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند. دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سرنوشت کسانی که امام حسین‏علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند.


تحقیق در مورد سرنوشت کسانی که امام حسین‏علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند.

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:9

 فهرست مطالب

  1- عبیدالله ابن زیاد(ابن مرجانه)

2- شمربن ذی الجوشن

3- حرمله ابن کاهل اسدی  

آنچه در زیر می‏خوانید، سرنوشت‏شوم کسانی است که امام حسین‏علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند.

... آنان که بعد از حادثه عاشورا طعم تلخ مرگ را چشیدند وچیزی جز شقاوت و ذلت از خودشان به جای نگذاشتند.

1- عبیدالله ابن زیاد(ابن مرجانه)

عبیدالله ابن زیاد هنگام حادثه عاشورا والی کوفه بود. امام‏حسین و یارانش به دستور او به شهادت رسیدند. به ابن زیاد «ابن‏مرجانه‏» هم می‏گویند چون مادرش که کنیزی زناکار و مجوسی بود،«مرجانه‏» نام داشت. وی عمربن سعد و سپاهش را به کربلا فرستادتا امام حسین(ع)را به بیعت وادار سازند و یا او و یارانش را به‏شهادت برسانند و اهل‏بیتش را به اسارت بگیرند.

ابن زیاد پس از مرگ یزید، ادعای خلافت کرد و اهل بصره و کوفه‏را به بیعت فراخواند ولی‏کوفیان او و یارانش را از شهر بیرون‏کردند و در صدد انتقام گرفتن از خون شهدای کربلا برآمدند. وی که‏به شام گریخته بود، برای خاموش ساختن انقلاب توابین به جنگ آن‏هاشتافت.

سرانجام او در یکی از درگیری‏ها با سپاه مختار، در سال‏67 هبه هلاکت رسید. اکنون به چگونگی کشته شدن او اشاره می‏کنیم:

به مختار گزارش دادند که عبیدالله ابن زیاد، با گردآوری‏سپاهی عظیم از سرزمین شام، در راه کوفه است. مختار سپاه اندکی‏گردآورد و ابراهیم ابن مالک اشتر را فرمانده آن قرار داد. آن‏هابرای مقابله با لشکرشام به سمت مرزهای شام رفتند. دو سپاه درمنطقه «موصل‏» باهم رو به رو شدند. طولی نکشید که جنگ سختی‏آغاز شد. سپاه شام شکست‏خورد و ابن زیاد اسیرشد. به دستورابراهیم سرش را از تنش جداکردند و همراه چند سر دیگر از بزرگان‏شام، به نزد مختار فرستادند. سرها را مقابل مختار به گوشه‏ای‏افکندند. تپه کوچکی از سرهای قاتلان امام حسین(ع)مقابل مختار به‏وجود آمد. هنوز چشمان مختار از سرهای سران کفر و فتنه برداشته‏نشده بود که «مار» کوچکی بعد از چند مرتبه پیچ و تاب خوردن،از لابلای سرها گذشت و خودش را به سرابن زیاد رساند. مار آرام‏آرام وارد بینی او شد و بعد از چند لحظه از گوشش بیرون آمد. بار دیگر وارد بینی‏اش شده از گلویش خارج شد. چند مرتبه این عمل‏تکرار شد و حیرت حاضران را برانگیخت.

مختار سرابن زیاد را برای محمد حنفیه در مدینه فرستاد. محمدآن را نزد امام سجاد(ع)آورد. هنگامی که محمد سر را نزد امام‏سجاد(ع)حاضر کرد، امام(ع)مشغول غذاخوردن بود. امام(ع)با دیدن‏سرابن زیاد به زمین افتاد و سجده شکر بجا آورد و فرمود: «الحمدلله الذی ادرک لی‏ثاری من عدوی و جزی الله المختارخیرا» ; سپاس خداوند را که انتقام خون مرا از دشمنم گرفت وخداوند به مختار جزای خیر عنایت فرماید.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سرنوشت کسانی که امام حسین‏علیه السلام و یاران باوفایش را به شهادت رساندند.

دانلودمقاله سرنوشت گنجینه نادر شاه در کلات

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله سرنوشت گنجینه نادر شاه در کلات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

نادر شاه پادشاه ایران بعد از این که مقداری زیاد زر و سیم و جواهر بدست آورد چون نمی‌دانست که با آن پول چه کند و رسم سرمایه‌گذاری در ایران برای کارهای بزرگ متداول نبود در صدد برآمد که آنرا درمکانی قرار دهد که کسی نتواند بسرقت ببرد . طلا و نقره و جواهر بعنوان مالیات از مردم گرفته می‌شد و بخزانه نادر منتقل می‌گردید و بعد از انتقال بآنجا ، بازگشت ، نمی‌نمود مگر ، برای پرداخت جیره و مستمری سربازان و کارکنان دیوان و آن مقدار پول ، بقدری نبود که سبب رواج کسب و تجارت گردد بهمین جهت مردم که موجودی خود را بابت مالیات می‌پرداختند و آن وجه بدست مردم بر نمی‌گشت ، سال بسال فقیرتر می شدند و در عوض خزانه نادر ، معمورتر می‌گردید و در آن خزانه زر و سیم و جواهر ، بیشتر انباشته می‌شد بدون ا ینکه نادرشاه از پول و جواهر کالا پائین می‌آمد و قوه خرید نادری افزایش می‌یافت . نادرشاه می‌توانست با پولی که بدون استفاده در کلات نادری گرد آورده بود کشور خود را طوری آباد کند که معمورترین کشور جهان گردد . ولی آن کار را نکرد رفتار محصلین مالیات بر مردم سبب شد که هزارها قصبه و قریه از بین رفت و اراضی زراعتی مبدل به بیابان لم یزرع شد و در بعضی از قسمت‌های کشور ایران حتی پول مس که پشیزبود یافت نمی گردید زیرا مردم هر چه پشیز داشتند بابت مالیات دادند معهذا نمی توان انکار کرد که نادرشاه برای ایران تحصیل افتخار کرد و پیروزیهای جنگی و کشور گشائی‌های او بنام ملت ایران در تاریخ به ثبت رسید .
وقتی زر و سیم و جواهر نادر بقدری زیاد شد که متوجه گردید نمی تواند آنرا در خزانه‌های عادی نگاه دارد درصدد بر آمد که در نقطه‌ای از ایران ‌آن گنج را در دل کوه جا بدهد و آنگاه متوجه گردید که بهترین دل کوه برای جا دادن گنج یک قلعه طبیعی می‌باشد واقع در کوه‌های هزار مسجد درشمال خراسان به اسم کلات .
وضع کلات طوری بود که اگر یک عده مستحفظ برای حفاظت گنج نادری در آن بسر می‌بردند احتیاجی بخارج نداشتند . زیرا کلات آب و زمین قابل کشت و زرع داشت و مستحفظین می‌توانستند زراعت کنند و دام داری نمایند واحتیاجات خود را از حیث خواربار ، برآورند . نادرشاه از دادن جیره و مستمری به مستحفظین گنج خود در کلات مضایقه نداشت . اما نمی‌خواست که مستحفظین گنج برای تأمین خواربار از محلی که گنج در آن است خارج شوند و اطلاعات خود را بدیگران بگویند . نادرشاه می‌خواست که نه مستحظین گنج از پاسگاه خود خارج شوند و نه دیگران از خارج به آن پاسگاه بروند . وضع کلات طوری بود که مستحفظین گنج نادرشاه ، می‌توانستند مدت پنجاه سال در آن قلعه طبیعی بسر ببرند بدون این که برای خواربار احتیاج بخارج داشته باشند لباس خود را هم از پشم گوسفندان فراهم می کردند .
بهر نسبت که مالیات وصول می‌شد و در جنگ‌ها غنائم بدست میآمد زر و سیم وجواهر و قسمتی از اشیای نفیس دیگر مثل پارچه‌های زربفت و ظروف گرانبها و عاج‌های فیل را به کلات نادری حمل می کردند .
بطوریکه گفتیم علیقلی میرزا در روزی که شب بعد از آن ، نادر بقتل رسید بهمدستان خود گفته بود که در کلات دویست کرورنادری ، زرو سیم و جوهار است و آن را بین خود تقسیم خواهیم کرد . در صورتی که در کلات بیش از دویست کرور زر و سیم و جواهر وجود داشت و علاوه بر آن مقداری اشیاء نفیس دیگر در کلات بود که نمی‌توانستند قیمتی برای آنها تعیین نمایند . جزء نادرشاه ، هیچ کس از میزان واقعی طلا و نقره و جواهری که در کلات بود خبر نداشت بطوری که راز موجودی واقعی آن گنج ، با مرگ نادرشاه ، برای همیشه مکتوم ماند .
بعضی از مورخین، در صحت رقم دویست کرور نادری زر و سیم و جواهر که در دورة سلطنت خود نادر بین درباریان شایع بود تردید کرده‌اند و گفته‌اند که آیا آن موقع در ایران دویست کرور ، زر و سیم و جواهر بوده تا این که نادرشاه، آنها را بتدریج گرد بیاورد و به کلات منتقل نماید و آیا این رقم ، اغراق نیست . اما تمام غنائم جنگی نادرشاه هم به کلات منتقل گردیده‌ بود و تمام کشورهائی که بدست نادر گشوده شد خراج گزار وی شدند و سال بسال خارج می‌پرداختند و آن وجوه هم منتقل به کلات می‌گردید . لذا نه فقط رقم دویست کرور اغراق نیست . بلکه می‌توان قبول کرد که موجودی گنج نادری بیش از دویست کرور بوده است .
علیقلی میرزا هنگامی که بسوی کلات میرفت عده‌ای از عشایر قوچان را هم با خود برد تا با نیروی قوی‌تر بکلات حمله ور گردد . گنج نادردر قلعه کلات در دخمه‌ای جا داشت که حجاران ، مدت سه سال آن دخمه را در دل کوه حفر کرده بودند و هنگامیکه علیقلی میرزا بسوی کلات میرفت دویست سرباز بفرماندهی یک افسر موسوم به ( عبدالله مریوانی ) که دارای درجه نظامی بش‌یوزباشی بود یعنی فرماندهی پانصد سرباز را می‌توانست بر عهده بگیرد از آن گنج نگاهداری
می کردند. قلعه طبیعی کلات یک دژ غیر قابل تسخیر بنظر می رسید . کوههای اطراف قلعه طبیعی کلات طوری بود که با وسائل آن زمان نمی‌توانستند از آن بگذرند . و وارد قلعه شوند و مجبور بودند که از مدخل قلعه عبور نمایند و همینکه دروازه مدخل قلعه را می‌بستند و پشت آن را سنگ چین می‌نمودند ، کسی نمی توانست وارد قلعه گردد . یا از آن خارج شود . وقتی دخمه گنج را در دل کوه حفر کردند بالای آن در قسمتی از کوه یک دخمه دیگر بوجود آوردند و آن را پر از باروت نمودند و عبدالله مریوانی مکلف بود که بطور مرتب به باروت سر بزند و بفهمد که در فصول بارندگی مرطوب نشده باشد و اگر مرطوب گردیده آن را عوض کند .
عبدالله مریوانی مخزن باروت را آتش بزند و هر گاه آن مخزن منفجر می‌شد کوه فرو می‌ریخت و درب خزانه گنج را بکلی مسدود می‌نمود و دیگر مهاجم نمی‌توانست وارد آن دخمه شود . بموجب دستور نادر در صورتی که عبدالله مریوانی در جنگ کشته می شد ‌هر نفر که زنده می‌ماند می‌باید مخزن باروت را منفجر نماید و اگر هیچ افسر زنده نمی‌ماند سربازها می‌باید مخزن باروت را منفجر نمایند و راه دخمه را مسدود کنند . نادرشاه مطمئن بود که عبدالله مریوانی و افسران و سربازانی که تحت فرماندهی وی قرار گرفته‌اند آن دستور را در صورت اقتضا بموقع اجرا خواهند گذاشت و لو محقق باشد که خود کشته خواهند شد . و بعد از اینکه کوه فرو ریخت و درب دخمه را مسدود کرد مهاجم نخواهد توانست گنج او را تصرف نماید مگر بعد از مدتی برای در هم شکستن تخته سنگهای بزرگ کوه و انتقال آنها بجای دیگر که تا آن موقع او در هر نقطه که باشد خود را به کلات می‌رساند و دمار از روزگار مهاجم در میآورد .
نادر بارها گفته بود تا روزی که من زنده هستم کسی نمی‌تواند به کلات دستبرد بزند و هر بار که این سخن بر زبان نادرشاه جاری می شد میرزا مهدی استرآبادی منشی او میگفت ظل‌الله مثل حضرت خضر عمر جاوید خواهید داشت .
علیشاه (علیقلی میرزای سابق) تا موقع رسیدن بکلات استراحت نکرد و نه گذاشت امرا و سربازان افشاری استراحت کنند . وقتی به کلات رسیدند هنگام بامداد بود و با این که علیشاه می دانست دروازه کلات طبق معمول بسته است چند نفر را برای تحقیق فرستاد و آنها مراجعت کردند و گفتند که دراوزه بسته است . علیشاه خود را نزدیک دروازه رسانید و چون می دانست دیده‌بان قلعه کلات او و سوارانش را دیده گفت که عبدالله مریوانی فرمانده پادگان کلات ، بالای دروازه بیاید و با او صحبت کند . عبدالله مریوانی بالای دروازه آمد و علیشاه گفت آیا مرا می شناسی ؟ فرما نده پادگان کلات گفت مگر ممکن است شاهزاده ای بزرگوار مثل علیقلی میرزا برادر زاده ظل الله را نشناسند ولی من تصور می کردم که شاهزاده در جنوب خراسان سکونت دارند . علیشاه گفت من در آنجا بودم و اینک به اینجا آمده ام و به تو دستور می دهم که دروازه را باز کن . عبد الله مریوانی گفت ای شاهزاده بزرگوار ، بر تو پوشیده نیست که دروازه اینجا باز نمی شود مگر به فرمان ظل الله آیا فرمان ظل الله را با خود آورده ای ؟ علیشاه گفت من چیزی با خود آورده ام که بر تر از فرمان نادر می باشد و آن خود ظل الله است . عبد الله مریوانی با حیرت گفت آه ... آیا ظل الله تشریف آورده است پس چرا زودتر به ما اطلاع نداده اند که بتوانیم وسایل پذیرایی را فراهم کنیم علیشاه گفت ظل الله آمده اما احتیاج به وسایل پذیرایی ندارد عبد الله مریوانی از جواب علیشاه چنین فهمید که وسایل پذیرایی نادر شاه را با خود او آورده شده و به همین جهت کسی به او اطلاع نداده که وسائل پذیرایی را آماده کند و بعد گفت اگر خود ظل الله تشریف آورده باشد نشان دادن فرمان ضروری نیست و اگر ظل الله دستور بدهد ، من دروازه را خواهم گشود . علیشاه گفت اکنون ظل الله بتو دستور می دهد که دروازه را بگشائی . آنگاه امر کرد که سر بریده نادر را نزدیک دروازه ببرند تا این که عبد الله مریوانی آن را ببیند . عبد الله مریوانی وقتی سر بریده را دید نشناخت از علیشاه پرسید ای شاهزاده بزرگوار این سر از کیست ؟ علیشاه گفت نادر کشته شد و سرش را بریدیم و آوردیم تا بتو و دیگران ، که هنوز تصور می نمایند نادر زنده است نشان بدهیم و بدانند که دیگر ظل الله وجود ندارد . عبد الله مریوانی پرسید ای شاهزاده بزرگوار اگر قصد شوخی داری ، دست از مطایبه بردار زیرا در یک مسئله با اهمیت مثل حیات پادشاه ایران نمی‌توان شوخی کرد . علیشاه گفت ، من شوخی نمی‌کنم و جدی می‌گویم مگر تو نادر را نمی‌شناختی و خصوصیات قیافه‌اش را به خاطر نداشتی ؟
درست نگاه کن و بفهم که آیا این سر بریده نادر است یا نه ؟ عبدالله مریوانی گفت من از اینجا نمی‌توانم تشخیص بدهم که آیا این سربریده ظل‌الله می‌باشد یا خیر؟
علیشاه به شخصی که حامل سر بریده بود گفت به دروازه نزدیکتر شود تا عبدالله مریوانی سر بریده را بهتر ببیند .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 18   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سرنوشت گنجینه نادر شاه در کلات

تحقیق قاتلین کربلا و سرنوشت آنها

اختصاصی از فی فوو تحقیق قاتلین کربلا و سرنوشت آنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق قاتلین کربلا و سرنوشت آنها


 تحقیق قاتلین کربلا و سرنوشت آنها

فرمت ورد  29صفحه

ابن کعب

نام او را در منابع به شکل ابحر، بحر و ابجر می*توان یافت. علت این اختلاف ظاهرا ناشی از آن است که دستانش به مرضی مبتلا شده و در عربی دستان بحر و ابحر چنین نوشته می*شود: یدا بحر و یدا ابحر و احتمال حذف یا افزودن الف در هنگام توالی دو الف پشت سر هم وجود دارد.

وی همان کسی است که لباس از تن سیدالشهدا ارواحنا فداه پس از شهادت ایشان برون آورد.لازم به ذکر است آن حضرت لباسی را به عنوان لباس رو بر تن داشتند و لباسی را نیز زیر آن پوشیده بودند. امام علیه السلام پیش از آنکه به میدان قدم نهند لباسی از جنس برد یمانی(اللهوف،ص۱۷۴) طلب کرده و پوشیدند. گفته شده این به خصوص هنگام شهادت حضرتش لباس زیبا و چشم نواز بوده است(مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۸؛مثیر الاحزان،ص۱۷۴).

ابن کعب لباس زیرین را که امام علیه السلام پیش از پوشیدن آن را پاره پاره کرده بودند شاید که مانع از بیرون آوردنش شود از تن ایشان درآورده و پیکر مقدس ایشان را عریان بر زمین رها می*کند.

بنا بر نقل شیخ مفید رحمه الله علیه ابن کعب در لحظات پایانی حیات امام حسین علیه السلام عبدالله بن الحسن المجتبی علیهماالسلام را نیز در حالی که تلاش می*کرد با قرار دادن دستانش در برابر شمشیر ابن کعب از جان عموی خویش محافظت کند به شهادت رساند(الارشاد،ج۲،ص۱۱۰-۱۱۱).

جنایات او محدود به آنچه گفتیم نمی*شود. در برخی گزارش*ها آمده وقتی سپاهیان ابراهیم بن مالک اشتر برای خونخواهی شهدای کربلا قیام کردند از جمعی از یزیدیان کربلا انتقام گرفتند که ابن کعب یکی از آنان بود. ابراهیم پس از دستگیری ابن کعب شرح تباه*کاری*هایش در کربلا را از خود او پرسید.آن ملعون می*گوید که حجاب از سر (حضرت) زینب(سلام الله علیها) برداشتم و گوشواره*های ایشان را چنان کشیدم که گوش*هایشان زخمی شد.این گونه بود که توانستم آن گوشواره*ها را بردارم. ابراهیم در حالی که می*گریست به او گفت: «وای بر تو ایشان به تو چه فرمودند؟» گفتند:

خداوند دستان و پاهایت را قطع کند و پیش از آتش جهنم تو را به آتش دنیا بسوزاند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق قاتلین کربلا و سرنوشت آنها

دگر گونی اجتماعی و مسأله انتظار

اختصاصی از فی فوو دگر گونی اجتماعی و مسأله انتظار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دگر گونی اجتماعی و مسأله انتظار


دگر گونی اجتماعی و مسأله انتظار

19 صفحه

سرنوشت‌سازترین دگرگونی جهان

پژوهشی در باب دگرگونی‌های اجتماعی و مسأله انتظار

دگرگونی اجتماعی از مسائلی است که همواره ذهن دانشمندان را به خود جلب کرده است و هر کدام به فراخور وسع علمی خویش در این باره اظهار نظر کرده و علل و عوامل آن را با توجه به دیدگاه خود شرح و بسط داده‌اند.
در این پژوهش با استفاده از سخنان بزرگانی همانند استاد مطهری، (به عنوان عالمی روشن اندیش که نسبت به جایگاه مسأله واقف بوده است) به بحث وبررسی درباره این موضوع خواهیم پرداخت و نیز نظریه‌هایی را که در این باره مطرح شده است نقد و ارزیابی می‌کنیم. در پایان نظر خود را طرح کرده و به تفصیل درباره آن سخن خواهیم گفت.
این که چه علل و عواملی باعث دگرگونی‌های اجتماعی است، سؤال اصلی و محوری این نوشتار را تشکیل می‌دهد و با توجه به بضاعت علمی و منابع موجود به آن پاسخ داده خواهد شد.
فرضیه‌ای که در صدد بررسی آن هستیم این است که محتوای باطنی انسان (اندیشه، عقیده و ایدئولوژی) بویژه فطرت کمال جویی و تجدد خواهی انسان علت اکثر دگرگونی‌های اجتماعی است. این فرضیه با توجه به این اصل بررسی می‌شود که فرد و جامعه هر دو اصیل‌اند. و به تعبیری دیگر این انسان است که اصالت دارد، به عنوان یک موجود با شعور، آگاه، دین‌خواه و عقل‌گرا با فطرتی که طالب کمال و تعالی است.


دانلود با لینک مستقیم


دگر گونی اجتماعی و مسأله انتظار

دانلود مقالهISI درونی احساسات: حق تعیین سرنوشت به عنوان سابقه هوش هیجانی

اختصاصی از فی فوو دانلود مقالهISI درونی احساسات: حق تعیین سرنوشت به عنوان سابقه هوش هیجانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

موضوع فارسی : درونی احساسات: حق تعیین سرنوشت به عنوان سابقه هوش هیجانی

موضوع انگلیسی : Internalizing emotions: Self-determination as an antecedent
of emotional intelligence

تعداد صفحه : 6

فرمت فایل :pdf

سال انتشار : 2014

زبان مقاله : انگلیسی

چکیده

بدن گسترده ای از ادبیات نشان می دهد که مردم در حد متفاوت که به آن شرکت به، فرایند،
و تنظیم احساسات. پژوهش حاضر به دنبال ساختن این دانش با بررسی اینکه آیا
به طور کلی تعیین سرنوشت (GSD) می تواند برای تنوع فردی در هوش هیجانی حساب (EI)
و سلامت روانی در (PWB). مدل میانجیگری ساده و چندگانه با استفاده از تجزیه و تحلیل راه انداز
این روابط در یک نمونه از دانش آموزان (مطالعه 1، N = 283) و کارگران تست شده (مطالعه 2، N = 265).
نمایش نتایج: از نقش واسطه مفروض EI در رابطه بین GSD و PWB در سراسر پشتیبانی
هر دو مطالعه. هنگامی که جنبه مربوط به درون از EI با مالحظه به طور جداگانه بودند، اثرات غیر مستقیم ظهور
برای تنظیم خلق و خوی / خوش بینی و مهارت های اجتماعی در سراسر هر دو مطالعه و همچنین برای استفاده از احساسات،
البته منفی، در مطالعه 2. ما فی یافته حمایت و گسترش کار گذشته در سوابق EI و
پیامدهای مهمی برای عملکرد انسان در سراسر انواع تنظیمات.
کلمات کلیدی: حق تعیین سرنوشت
هوش هیجانی
سلامت روانی

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقالهISI درونی احساسات: حق تعیین سرنوشت به عنوان سابقه هوش هیجانی