توضیحات: فصل دوم پژوهش کارشناسی ارشد و دکترا (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
- همرا با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دوم پژوهش
- توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
- پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
- رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
- منبع : دارد (به شیوه APA)
- نوع فایل: WORD و قابل ویرایش با فرمت doc
تعداد صفحه:34
قسمتی از مبانی نظری متغیر:
اگر چه تعاریف متعددی از " مسأله " ارائه شده است ولی اغلب آنها اشاره می کنند که وقتی فردی چیزی را می خواهد و نمی داند آن را چگونه بدست آورد ، مشکل وجود دارد ، بنابراین مشکل یا مسأله را می توانهمانند یک خواسته تحقق نیافته که شیوه تحقق آن باید مشخص شود ، مفهوم سازی کرد . این تعریف جامع قادر می سازد تا این مفهوم ، مشکلاتی را که ویژه یا عمومی ، مثبت یا منفی و عمده یا ناچیز از نظر اهمیت یا گستردگی هستند را در بربگیرد( باباپور خیرالدین ، 1392 ص22).
به طورکلی ، بکارگیری مدل حل مساله ای که در اینجا تشریح می شود در مورد مشکلاتی که عمده و ناچیز ، مثبت یا منفی ، و عمومی یا ویژه هستند، به طور مساوی موفقیت آمیز خواهد بود . ما بر این مفهوم سازی گسترده تاکید می کنیم(بدل و لتاکس 1997) زیرا که مشکلات معمولا به یک شکل ناچیز " عمده " ، " منفی " ، " بیزارکننده " و " بد " در نظر گرفته می شوند. چنین درک ناقصی ، به کارگیری مهارتهای اجتماعی انطباقی را که در این بحث ارائه می شود به طور مناسبی محدود می کند . برطرف ساختن مشکلات مثبت به اندازه رفع مشکلات منفی اهمیت دارد . اگر دقیقتر صحبت کنیم ، اغلب مردم می توانند ارزش تمرکز مشکلات مثبت مثل برنامه ریزی برای اوقات فراغت، برنامه ریزی یک رویداد اجتماعی ، تصمیم گیری در مورد چگونگی خرج کردن پول و چگونگی واکنش نسبت به یک علامت مثبت از جانب یک دوست را درک کنند(باباپور خیرالدین ،1392ص34).
علاوه براین، درک این نکته که مشکلات می توانند مثبت باشند کمک می کند تا حالت نابهنجاری که هنگام داشتن یک مشکل احساس می شود، از بین برود و حذف قضاوتهای ارزشی منفی ممکن است شخص را در پذیرش مشکل یاری نماید و احساس گناه و شرمساری و حالت دفاعی و انکاری را که این قضاوتها ایجاد می کنند کاهش یابد . پذیرش وجود مشکلات، پیش درآمد مهمی در حل مساله موثر می باشد . تعریف غیر قضاوتی و عینی مشکل که در اینجا ارائه شد ، حل مسأله انطباقی را تسهیل می سازد.حل مسأله فرایندی است که به فرد کمک می کند تا آنچه را که می خواهد و چگونگی دست یافتن به خواسته را به وسیله موثرترین روش کشف کند (بدل و لناکس به نقل از محمدی ، 1390ص76).
اصول حل مسأله
دزوریلا و گلدفرید ( 1971 ) بخش اساسی حل مسأله را که" جهت گیری کلی " به شمار می رود ، تشریح نمودند . در این بخش به افراد توصیه می شود تا یک حالت با نگرش مثبت نسبت به حل مسأله ایجاد کنند. این نگرش مثبت به منظور ایجاد علاقه و انگیزه برای درگیر شدن در فعالیتهای حل مسأله می باشد. گرچه این انتظارات مثبت و انگیزه بخش مهم کل روان درمانی و آموزش مهارتهااست ، این نویسندگان پیشنهاد داده اند که ایجاد نگرش مثبت حوزه خاصی از آموزش را تشکیل می دهد( خلیچی ، 1390 ص90).
2-11-فرآیند حل مسأله
از آنجایی که مراحل زیادی در فرآیند حل مسأله وجود دارد ، نگاهی گذرا به آنها مفید خواهد بود ، سپس هر بخش به تفصیل ارائه خواهد شد، هفت مرحله در کل فرآیند وجود دارد:
تشخیص مشکل
تعریف مشکل
ایجاد راه حلهای جایگزین
ارزیابی راه حلهای جایگزین
تصمیم گیری
اجرای راه حل
تحقیق اثر راه حل
مرحله 1- تشخیص مشکل
دلایل متعددی وجود دارد که تشخیص مشکل ، مرحله مهمی در فرآیند حل مسأله می باشد. اول از همه شناسایی افکار، احساسات و رفتارهایی که نشان دهنده وجود مشکلی هستند، اطلاعاتی را فراهم می کنند که در مراحل بعدی فرآیند حل مسأله از آنها استفاده می شود.این یادگیری مهارتها برای افزایش آگاهی از وجود مشکلات، موجب می شود که مسائل در ابتدای به وجود آمدن شناسایی شوند(محمدی 1390ص88).
این شناسایی زود هنگام شخص را قادر می سازد تا وقتی که مشکل به صورت بالقوه قابل کنترل است و قبل از اینکه مشکل شدت یابد و یا اینکه به شخص چیره شود ، از وجود آن آگاه شود ( برای مثال، شناسایی تعارض فرد با سرکارگرش و حل آن قبل از تنبیه یا اخراج) شناسایی مشکل و حل آن قبل از اینکه برهمگان آشکار شود، ویژگی شخص ماهر از لحاظ اجتماعی است باید توجه داشت که حل کردن مشکل زمانی که شدت یافته است کار سختی است، در عوض، تشخیص علائم اولیه شناختی، هیجانی و رفتاری که نشانگر خواسته های برآورده نشده هستند، آنها را در سطح قابل کنترل و زمانیکه به راحتی قابل حل هستند ، شناسایی می کند ، این مداخله زود هنگام ، همچنین ممکن است از ایجاد مشکلات شدید و هیجان زیاد و مخرب جلوگیری نماید( محمدی ،1390ص56) . درغیر این صورت، ممکن است فرد در برابر راه حل مقاومت نشان دهد، حتی اگر مهارت و ضروریات لازم برای کنار آمدن با آن را دارا باشد(خالیچی ، 1390ص34).
مرحله 2- تعریف مشکل
پنج بخش در تعریف وجود دارد : الف) توصیف موقعیتی که مشکل در آن قرار دارد ب) شناسایی خواسته خود فرد ج) شناسایی خواسته دیگران د) ساختن یک عبارت " چگونه " و) ارزیابی عبارت " چگونه "
این کار فرایند دشواری است که زمان و تلاش قابل توجهی را می طلبد. اغلب افراد واجد مشکل مشتاق هستند که به مرحله راه حل برسند و در تعریف مشکل عجله به خرج دهند. بر اساس تجارب، مایه تلاشهایی که در مرحله تعریف مشکل صورت می پذیرند بعدا در فرایند حل مشکل به خوبی پاداش داده می شود. مشکلی که بخوبی تعریف شده باشد، به طور دقیقی خواسته تحقق نیافته را توصیف و مشکل را به صورت هدفمند ارائه خواهد کرد، این کار همچنین مراجعان را از دنبال کردن راه حل های دور از هدف باز می دارد (باباپورخیرالدین ، 1392ص54).
مبانی نظری و پیشینه تحقیق حل مسأله