دانلود روش تحقیق در مورد “بررسی نگرش معلمان و دانش آموزان به شیوه های ارزشیابی”
بررسی نگرش معلمان و دانش آموزان به شیوه های ارزشیابی
در مدارس راهنمایی
«چکیده»
پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین ارزشیابی و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان راهنمایی بر روی 64 دانش آموز و 64 معلم انجام گرفته است.
جهت گردآوری داده ها، 2 عدد پرسشنامه شامل سئوالات محقق ساخته، یکی ویژه دانش آموزان با تعداد 10 سئوال و دیگری ویژه معلم با تعداد 20 سئوال تهیه و اجرا شد، که بعد از تجزیه و تحلیل داده ها نتایج حاصل به شرح زیر می باشد:
اکثر دانش آموزان و معلّمان دوست دارند امتحانات به صورت کتبی برگزار شود زیرا این روش اضطراب دانش آموز را کاهش داده و نمره گذاری برای معلم را راحت تر می کند.
آنها معتقدند که ارزشیابی به شیوه ی کیفی و توصیفی بهتر است و برگزاری روش عملی و شفاهی ارزشیابی با مشکلاتی مواجه است. اکثر معلّمان از وضع موجود ارزشیابی راضی هستند که دلایل متفاوتی را برای آن می توان بیان کرد. ارزشیابی به صورت عملی و شفاهی در تشخیص مشکلات یادگیری فراگیران و رفع ابهامات جزئی آنها می تواند بسیار مؤثر باشد.
بیان مسئله
هدف اساسی تعلیم و تربیت را می توان ایجاد تغییرات مطلوب در رفتار دانش آموزان دانست و آموزش و پرورش از سه مرحلة اساسی تشکیل شده است عبارتند از:
1. تهیه و تدوین اهداف 2. آموزشی 3. ارزشیابی
آنچه مسلم است یکی از مهمترین عوامل احراز موفقیت در اصلاح نظام آموزشی شناخت فرآیند یادگیری یاددهی و نظام ارزشیابی و همسو نبودن آنها در راستای اهداف آموزش و پرورش است. امروزه ارزشیابی یادگیری های دانش آموزان یکی از مهمترین و در عین حال پیچیده ترین ارکان نظام تعلیم و تربیت است. چرا که ارزشیابی پیشرفت تحصیلی نه تنها به عنوان ارزشیابی از برنامه ها و محتوای کتاب های درسی و تعیین میزان تحقیق اهداف آموزشی امکان می رود بلکه به عنوان ابزاری مهم و اساسی جهت ارتقا دانش آموزان به پایه تحصیلی بالاتر به کار می رود. ارزشیابی به طور ساده به تعیین ارزشیابی برای هر چیزی یا داوری کردن ارزشها است.
چندین تعریف برای ارزشیابی آموزشی وجود دارد. تعریفی نسبتاً کاملتر را کرانباخ ارائه داده است، او ارزشیابی را «جمع آوری و کاربرد اطلاعات به منظور تصمیم گیری دربارة یک برنامة آموزشی» تعریف کرده است (کرانباخ، 1963) . منظور کرانباخ از «برنامه آموزشی» طیفی وسیع است که از مجموعه ای از مواد و فعالیت های آموزشی توزیع شده در سطح کشور تا تجارب آموزشی یک دانش آموز واحد را در بر گیرد.
گفته های کرانباخ، به قصد بالا بردن کیفیت آموزشی و یادگیری موضوعات مختلف درسی تهیه شده است.
کرانباخ به آزمایش و اصلاح دوره های درسی جدید توجه داشت که از مطالعة مختلف و آزمایش های آموزشی به وجود آمده بودند. کرانباخ باور داشت که فقط از طریق فعالیت های وسیع جمع آوری اطلاعات در موقعیت های واقعی کلاس درس می توان تعیین کرد که در کجا و چه اندازه موفق و یا ناموفق اند.
ارزشیابی پیشرفت تحصیلی عبارتند از: «فرآیند منظم برای تعیین و تشخیص میزان پیشرفت یادگیرندگان در رسیدن به هدف های آموزشی» (گران لاندل، 1971، ص8)
به ویژه در مدارس راهنمایی از شیوه های ارزشیابی تنها در ارزشیابی شفاهی- کتبی، کمی استفاده می شود.
بیش از این فعالیت های معلمان اغلب در جهت تعیین میزان موفقیت دانش آموزان در یادگیری مطالب درسی بوده است. در حالی که به شیوه های ارزشیابی به صورت مداوم در طول سال تحصیلی برای هر دانش آموز تأکید می شود.
به گفته ی بسیاری از صاحب نظران، اجرای ارزشیابی تکوینی وسیله ی مهمی برای سنجش چنین سطح انتظاری در آموزش و پرورش هرگز از طریق برگزاری امتحانات چند نوبتی کتبی در طول سال تحصیلی مقدور نیست و اجرای انواع ارزش یابی متناسب با هر درس در جریان یاددهی و یادگیری می توان پاسخ گوی این سطح انتظار باشد. لذا این تحقیق برآن است که نگرش معلمان و دانش آموزان به شیوه های ارزشیابی در مدراس راهنمایی چیست؟
- هدف کلی تحقیق
بررسی شیوه های ارزشیابی پیشرفت تحصیلی دانش آموزان.
- اهداف جزئی تحقیق:
1- بررسی نگرش معلمان نسبت به ارزشیابی کتبی و شفاهی.
2- بررسی علاقه معلمان در استفاده از روش های عملی (تحقیق، آزمایش،...) ارزشیابی.
3- بررسی گرایش دانش آموزان به انواع ارزشیابی.
4- مقایسه میزان به کارگیری شیوه های ارزشیابی کمی و کیفی
5- شناخت رابطة بین شیوه های ارزشیابی و هیجانات دانش آموزان.
6- شناخت این که در کدام شیوة ارزشیابی دانش آموزان بهتر پی به مفهوم سئوالات می برند.
7- شناخت مسائل و مشکلات اجرایی شیوه های ارزشیابی از نظر معلمان
8- شناخت راه کارهای رفع موانع اجرایی در شیوه های ارزش یابی از نظر معلمان.
9- شناخت وضعیت موجود چگونگی اجرای انواع ارزشیابی های کیفی و کمی در کلاس درس.
- اهمیت و ضرورت:
در تعلیم و تربیت معاصر، الگوی ارزش یابی تحصیلی به صورت یک متغیر عمده در فرآیند یاددهی- یادگیری خودنمایی می کند؛ آن چنان که دانش آموزان نحوه ی مطالعه ی خود را نیز با این الگو تطبیق می دهند. حتی اگر معلمان بین خود تفاوتی در طرح سئوال و نوع ارزشیابی احساس کنند؛ روش مطالعه خود را تغییر می دهند و با آن هم نوا می شوند . از طرفی وزارت آموزش و پرورش برای استفاده مفیدتر دانش آموزان از ماه های سال تحصیلی، یک نوبت از امتحانات پایه راهنمایی را حذف کرده است تا به جای تعطیل کردن کلاس درس و برگزاری امتحانات فرآیند یاددهی و یادگیری ادامه یابد و به جای آن، معلمان در طول سال تحصیلی به شیوه های مختلف، ارزش یابی تحصیلی دانش آموزان را انجام می دهند. از آن جا که این شیوه ی ارزش یابی مهارت ها، رفتارها، ذهنیتِ دانش آموزان را به طور مستمر ارزش یابی می کند و در طول سال تحصیلی جریان دارد.
ارزش یابی آموزشی در پی تعیین کیفیت اوست و در ارزشیابی پیشرفت تحصیلی کیفیت را به عنون میزان دست یابی دانش آموزان به دانش، مهارتها، توانایی هایی که از آنها انتظار می رود، تعریف کرده اند. به طور کلی کیفیت یعنی تناسب داشتن موضوع مورد ارزشیابی با هدف های مورد نظر.
ارزشیابی باید گونه ای باشد که با آن به نقاط قوت و ضعف دانش آموزان و بررسی روش تدریس معلم و کیفیت یادگیری دانش آموزان و راهنمایی آنان و اصلاح تدریجی فرآیند آموزش و یادگیری، پی برد. و در نهایت هدف آن ارتقا دادن دانش آموزان به پایه بالاتر و قضاوت درباره کل برنامه آموزشی باشد.
مهم است ، به دلیل اینکه شیوه های ارزشیابی در پیشرفت تحصیلی دانش آموزان موثر می باشد. معلم باید در پایان هر دوره آموزشی با ارزشیابی هایی که انجام می دهد میزان یاددهی و یادگیری دانش آموزان را در هر دوره بررسی کند و معلم متوجه شود که دانش آموزان مطالب کتاب را تا چه اندازه یاد گرفته اند تا مبحث جدید را شروع کند، در غیر این صورت در هر زمینه که دانش آموزان ضعیف باشد به دانش آموزان کمک کند.
در حوزة ارزشیابی سردرگمی های بسیاری وجود دارد. بخشی از این سردرگمی از این واقعیت نشأت می گیرد که بسیاری از تکنیک ها و شیوه های به کار گرفته شده در فعالیت های ارزشیابی آموزشی کم و بیش فنی هستند و مربیان اغلب با این موضوعات آشنایی ندارند. اما دلیل اساسی تر این سردرگمی آن است که تصویر نویسندگان مختلف از آنچه ارزشیابیه ست و آنچه باید باشد مختلف است و از این جهت این پژوهش ضرورت دارد که سردرگمی موجود در این زمینه را که ارزشیابی چه هست و چه نیست، چگونه آن را باید سازمان داد و اجرا کرد، چگونه باید نتایج مطالعات ارزشیابی را گزارش کرد و چگونه آنها را مورد استفاده قرار داد کاهش دهد. و تلاش می شود که مفهومی از ارزشیابی آموزشی به صورت جامع و منسجم و معقول و عملی ارائه شود.
- سئوال های پژوهشی:
1- مهمترین شیوه ارزشیابی در مدارس ما از دید معلمان چگونه است؟
2- مهمترین شیوه ارزشیابی در مدارس ما از دید دانش آموزان چگونه است؟
3- بین شیوه های ارزشیابی دانش آموزان و هیجانات آنها چه رابطه ای وجود دارد؟
4- چه تفاوتی بین میزان به کارگیری ارزشیابی کیفی و کمی از نظر معلمان دارد؟
5- موانع اجرایی در شیوه های ارزشیابی از نظر معلمان در مدارس چیست؟
6- راهکارهای رفع موانع اجرایی در شیوه های ارزش یابی از نظر معلمان چیست؟
7- میزان رضایت از شیوه های ارزشیابی موجود از دید معلمان و از دید دانش آموزان چگونه است؟
8- در کدام شیوه ارزشیابی دانش آموزان بهتر پی به مفهوم سئوالات می برند؟
9- دانش آموزان بیشتر دوست دارند که امتحانات شفاهی به چه صورت برگزار می گردد؟
10- معلمان تا چه اندازه علاقه مند به استفاده از روش های علمی تحقیق و آزمایش،... ارزشیابی هستند؟
11- چه تعداد سئوال از دانش آموزان در هنگام برگزاری امتحانات پرسیده می شود؟
12- در حال حاضر کدام شیوه ارزشیابی در مدارس بیشتر اجرا می شود؟
پیشینه تحقیق
چندین تعریف برای ارزشیابی آموزشی وجود دارد. تعریفی نسبتاً کاملتر را کرانباخ ارائه داده است، او ارزشیابی را «جمع آوری و کاربرد اطلاعات به منظور تصمیم گیری دربارة یک برنامة آموزشی» تعریف کرده است (کرانباخ، 1963).گفته های کرانباخ، به قصد بالا بردن کیفیت آموزشی و یادگیری موضوعات مختلف درسی تهیه شده است.
کرانباخ باور داشت که فقط از طریق فعالیت های وسیع جمع آوری اطلاعات در موقعیت های واقعی کلاس درس می توان تعیین کرد که در کجا و چه اندازه موفق یا ناموفق اند.
به گفته ی بسیاری از صاحب نظران، اجرای ارزش یابی تکوینی وسیله ی مهمی برای سنجش چنین سطح انتظاری در آموزش و پرورش هرگز از طریق برگزاری امتحانات چندنوبتی کتبی در طول سال تحصیلی مقدور نیست و اجرای انواع ارزش یابی متناسب با هر درس در جریان یاددهی و یادگیری می توان پاسخ گوی این سطح انتظار باشد.
ارزش یابی تنها سنجش ارزشیابی دانش آموزان نیست از داده های ارزشیابی می توان هم در ارزیابی دانش آموزان و هم در ارزیابی برنامه ها استفاده کرد. ارزشیابی بر جمع آوری داده ها تأکید و تمرکز می کند و روش های متنوعی برای جمع آوری داده و استفاده از آن وجود دارد. تنها یکی از موارد استفاده از داده های فوق نسبت دادن نمره ی کمی به منظور ارزیابی یادگیری دانش آموزان است از این رو نمره های امتحانات کتبی، تشریحی یا تستی که در طی یک نیم سال تحصیلی یا در پایان آن برگزار یم شود. تنها بخش کوچکی از داده های جمع آور شده برای ارزشیابی میزان یادگیری دانش آموزان هستند به همین علت است که موضوع ارزشیابی کیفی و ارائه ی کارنامه ی کیفی به دانش آموزان، این روزها مطرح بوده و آشنایی بیش تر و دقیق تر همه ی معلمان ضروری به نظر می رسد .
در علوم تجربی استمرار ارزشیابی برای اولین بار در جامعه آموزشی ما تجربه شد. آن هم نه استمرار در امتحانات مکرر و نمره هایی که فقط دانش حافظه ای بچه ها را می سنجد بلکه تقویت و پرورش رفتارهای اخلاقی و اجتماعی در زمینه های علمی با معیارهای خاص که به تولید دانش می انجامد خاصه برای ما که در انتهای صف تولیدکنندگان جهان ایستاده ایم .
در گذشته آموزش و پرورش کشور ما بر حفظ اطلاعات توسط دانش آموزان و انتقال معلومات از سوی معلم تأکید داشت و نظام ارزشیابی بر امتحانات شفاهی و کتبی استوار بود، یعنی معلم پس از هر دوره سه ماهه از سال تحصیلی می بایست با طرح سئوالات کتبی و شفاهی نمره پیشرفت تحصیلی دانش آموزان را مشخص کند هرچند که همیشه بر امتحانات کتبی تأکید می شد به عبارت دیگر سرنوشت تحصیلی دانش آموزان در هر درس با حضور در یک جلسه ی امتحانی حداکثر دوساعت رقم زده می شود در حالی که برخی از دروس، ماهیتاً مبتنی بر مهارت آموزشی، تغییر رفتار و بروز واکنش های متناسب در سال حیطه های یادگیری اند که همیشه از آن ها غفلت می شده است. (گنجی ، 1367).
به دلیل انتقاداتی که به نظام ارزشیابی قدیم ایران وارد بود از سال 1376 شورای عالی آموزش و پرورش با همکاری پژوهشکده تعلیم و تربیت به صورت علمی درصدد تدوین یک نظام جدید ارزشیابی تحصیلی و آیین نامه های مربوط به آن در آموزش عمومی برآمد. (خوش خلق، 1380).
کاربرد پرسش های شفاهی را برای مقاصد تشخیصی پیشنهاد می کنند از آنجا که در گفت و شنود رودررو امکان هدایت گفتگو با مسیرهای دلبخواهی میسر است، معلم می تواند از این طریق دانش آموزان را به بیان مشکلات خود و یافتن اشکالات یادگیری هدایت نماید. در واقع یک پرسشگر بسیار ماهر می تواند پاسخ هایی را در دانش آموزان برانگیزند که نشان دهندة فرایندهای فکری او باشند. (مهرنزولیمان، 1984) .
از آن جا که در نظام آموزش و پرورش ایران به ارزشیابی کمی توجه زیادی می شود الزام می نماید که مدیر، معلم و والدین با طرح ریزی سه جانبه زمینه تبدیل ارزشیابی های توصیفی را به ارزشیابی های کمی فراهم آورند و یا توافق نمره ویژه ای را با توجه به ارزشیابی های توصیفی انجام گرفته در کارنامه کمی دانش آموز ثبت کنند. با توجه به این عملکرد دانش آموزان را نباید به نمره های کسب شده حساس کرد. رویکرد ارزشیابی از طریق کارنما ، رویکرد تسلط یاب است و در صورت موفقیت در اجرای ارزشیابی تسلط یاب افزایش قابل ملاحظه ای در سطح عملکرد یادگیرنده نسبت به رویکرد ارزشیابی کمی از نوع ارزشیابی هنجاری ایجاد خواهد شد.
روش تحقیق
میدانی- توصیفی. با استفاده از دو عدد پرسش نامه محقق ساخته یکی ویژه دانش آموزان با 10 عدد سئوال که 64 دانش آموز به آنها پاسخ دادند و دیگر پرسش نامه ویژه معلَم شامل 20 عدد سئوال که 64 معلّم به آنها پاسخ دادند.
سئوالات ویژه دانش آموزان این آیتمها را می سنجد:
شیوه برگزاری امتحانات مستمر و پایانی، درک و فهم بهتر انواع سئوالات (کتبی- شفاهی- عملی)- چگونگی برگزاری امتحانات شفاهی- تمایل به اجرای انواع ارزشیابی (کیفی، کمی)- میزان رضایت از روش های ارزشیابی موجود در مدارس- میزان استفاده از امتحانات شفاهی و کتبی در مدارس، بهترین و مفیدترین شیوه ارزشیابی.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 24 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
مقدمه
معلم در مکتب مقدس اسلام از پایگاه و موقعیت والایی برخوردار است به طوری که حضرت رسول اکرم (ص) فرموده است انما بعثت معلماً به همین سبب توجه به معلمان یک جامعه، یعنی توجه به مقام بشری و توجه به سرچشمه خوبیها , اگر عزت نفس معلمان حفظ شود عزت نفس جامعه حفظ و تأمین میشود.
بیشک نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران برای تحقق اهداف انقلاب اسلامی و تداوم آن ناگزیر است که به نظام آموزش و پرورش توجه کند و نظام آموزش و پرورش برای تحقق اهداف خود باید به تأمین و تربیت نیروی انسانی لایق و شایسته برای عصر حاضر و آتی بیندیشد. در این راه مهمترین نیروی انسانی همان معلم است.
در فرآیند یاد دهی و یادگیری مهمترین و موثرترین کسی که نقشهای متعدد و سازنده بر عهده دارد معلم است. جایگاه و نقش معلمان به حدی است که صاحب نظران تعلیم و تربیت بدون وجود معلمان شایسته بازسازی و اصلاح نظام آموزش و پرورش را موفقیتآمیز نمیدانند.
امروزه کارگزاران اصلی تعلیم و تربیت معلماناند زیرا آن چه دانشآموزان کسب میکنند متأثر از خصوصیات، کیفیات و شایستگیهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی و معنوی معلمان است و تعامل مستمر و چهره به چهره معلم با دانشآموزان وی را در موقعیت ممتاز و منحصر به فردی قرار میدهد که هیچ انسان دیگری از چنین موهبتی برخوردار نیست که پژوهشهای گوناگون نیز موید این امر است.
بنابراین با توجه به رسالت و نقش معلمان در رشد ابعاد وجودی کودکان، نوجوانان و جوانان و تربیت نیروی انسانی هر جامعه باید بگوییم که معلمان، نقطه آغاز هر تحول آموزشیاند آموزش و پرورش کلید و فاتح آینده است و معلمان فاتح عرصه تعلیم و تربیت و تمدناند.
لذا توجه جدی و همه جانبه به جذب، انتخاب و تربیت معلمان شایسته، ارتقای علمی، نگهداری و تکریم شخصیت آنان وظیفه مسئولان بالای کشو ر، مدیران عالی و اجرایی وزارت آموزش و پرورش و اولیای دانشآموزان است.
1-1 بیان مسأله
در نظام آموزش و پرورش نقش عامل نیروی انسانی بسیار مهم است و معلم از مهمترین عوامل موثر در رشد و توسعه کیفی و محتوی تعلیم و تربیت به شمار میآید. با توجه به افزایش روز افزون تعداد دانشآموزان مدرسه رو به طبع نیاز به جذب و نگهداری آموزگاران دوره ابتدایی بیشتر محسوس است.
بنابراین در نظام آموزشی ایران نیز باید به امر نگهداری و استفاده بهینه از معلمان توجه بیشتری مبذول گردد چرا که کم توجهی نسبت به این امر مهم مسائل و مشکلات عدیدهای را در امر آموزش به وجود میآورد.از این رو سرمایهگذاری در مورد نیروی انسانی آموزش و پرورش به ویژه معلمان در ابعاد کمی و کیفی به مساعد ساختن محیطی تربیتی و ایجاد شرایطی که معلم را به کار خود دلگرم کند امری اساسی است لذا نظام آموزش و پرورش باید با استفاده صحیح از سیستم نگهداری و ایجاد انگیزه و رغبت در معلمان و اجرای طرحهای مناسب جهت حل مشکلات مرتبط با آن از بروز مسائل و مشکلات آموزگاران جلوگیری نماید.
علل و عوامل متعددی هستند که باعث گردیده است معلمان ابتدایی به مقاطع بالاتر انتقال یابند که این عوامل با آموزش و پرورش و بعضاً با جامعه در ارتباط هستند بدین جهت این تحقیق به دنبال پاسخ به سئوال و مسأله زیر است:
دلایل تمایل معلمان دوره ابتدایی به انتقال به مقاطع تحصیلی بالاتر چیست ؟
1-2 اهداف تحقیق
هدف اصلی:
بررسی علل تمایل معلمان دوره ابتدایی به تغییر مقطع و انتقال به مقطع بالاتر
اهداف فرعی:
1- بررسی تأثیر سطح درآمد در افزایش تمایل معلمان ابتدایی به تغییر مقطع
2- بررسی تأثیر جایگاه و منزلت اجتماعی در افزایش تمایل معلمان ابتدایی به تغییر مقطع
3- بررسی تأثیر میزان سختی کار در افزایش تمایل معلمان ابتدایی به تغییر مقطع
4- بررسی تأثیر مشکلات ناشی از تعیین محل خدمت در افزایش تمایل معلمان ابتدایی به تغییر مقطع
1-3 ضرورت و اهمیت تحقیق
تعلیمات دوره ابتدایی، مهمترین دوره نظام آموزش و پرورش رسمی کشور را تحت پوشش قرار داده و به این سبب از اولویت خاصی برخوردار است تعلیمات این دوره نخستین گامی است که در جهت آموزش افراد برای زندگی کردن برداشته میشود با توجه به همین نقش تعیین کنندة آموزش ابتدایی در شکل دادن به زندگی است که تقریباً کلیه کشورهای جهان آموزش ابتدایی را به مثابه یک اصل مهم و همگانی پذیرفتهاند و آن را به عنوان زیربنا و رکن اصلی نظام آموزش و پرورش تلقی میکنند.
پیاژه معتقداست که بهترین طرحهای اصلاح و بازسازی آموزش و پرورش در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب در اختیار نباشد با شکست مواجه خواهد شد
حتی نتایج حاصل از تحقیقات روانشناسی تربیتی نیز تنها از طریق آموزگاران با تجربه و علاقهمند به مدرسه راه مییابد و بار ترقی جوامع و پیشرفت و تحول روشهای آموزشی هم به دوش معلمان سنگینی میکند.
از طرف دیگر میدانیم ساختهای ذهنی تشکیل شده در دوره ابتدایی شرط اصلی حیات تحصیلی آینده کودک است و تشکیل ساختهای ذهنی دوره بالاتر (نوجوانی) در گرو تشکیل ساخت ذهنی دوره پائینتر (کودکی) است و شخصیت کودک در این دوره تشکیل میگیرد و بسیاری از قوانین اجتماعی را فرا میگیرد.
از آنجا که شرط ورود به دوره های تحصیلی بالاتر گذراندن دوره ابتدایی است سرمایه گذاری برای این دوره و توجه به بهبود کمی و کیفی آن زمینه را برای توفیق دانش آموزان در دوره های تحصیلی بعد فراهم کرده و افت تحصیلی و تربیتی آنان را در این دوره کاهش می دهد .
1-4 سئوالات پژوهش
علل و عواملی متعددی هستند که باعث انتقال معلمان ابتدایی به مقاطع بالاتر میگردد که این عوامل از جامعه و نظام آموزش و پرورش نشأت میگیرند سئوالاتی که در رابطه با این پژوهش به ذهن میرسد به صورت زیر مطرح میگردند.
سئوال اصلی:
علل تمایل معلمان دوره ابتدایی به تغییر مقطع و انتقال به مقاطع بالاتر چیست؟
سئوالات فرعی:
1- آیا سطح درآمد پائین مقطع ابتدایی منجر به تمایل ترک مقطع در معلمان ابتدایی گردیده است؟
2- آیا کم اهمیت بودن جایگاه و منزلت اجتماعی مقطع ابتدایی منجر به تمایل ترک مقطع در معلمان گردیده است؟
3- آیا سختی کار بالای مقطع ابتدایی منجر به تمایل ترک مقطع ابتدایی در معلمان گردیده است؟
4- آیا مشکلات ناشی از تعیین محل خدمت مقطع ابتدایی منجر به تمایل ترک مقطع ابتدایی در معلمان گردیده است؟
1 -5 مدل تحقیق :
تحقیق حاضر از جمله تحقیقات توصیفی پیمایشی علـّی است که محقق در این پژوهش قصد دارد به تبیین علت های تمایل به تغییر مقطع معلمان ابتدایی بپردازد .
1-6 تعاریف نظری و عملیاتی واژهها
تعریف دوره ابتدایی
نظری :
نخستین مرحله از مراحل تعلیم و تربیت رسمی است که همه کودکان اعم از پسر و دختر از سن 6 تا 11 سالگی را در بر میگیرد ( صافی ، 1378 ص79 ).
عملیاتی :
منظور کودکان 6 تا 11 ساله هستند که دوره ابتدایی در قوچان تحصیل می کنند که طول مدت دوره تحصیل آن 5 سال است .
تمایل:
نظری :
تمایل توجه مستمر فعالیت انسان به سوی جنبهای از جنبههای زندگی است یعنی هر وقت فرصت ظهور پیدا کنند آثار خارجی خود را نشان میدهند.( سیف ، 1375 ، ص98 )
عملیاتی
منظور میل و رغبتی است که یک معلم دوره ابتدایی تمایل دارد دوره ابتدایی را ترک نماید و به مقطع تحصیلی متوسطه رغبت پیدا کند .
تغییر مقطع:
نظری
منظور حرکت و انتقال از یک دوره تحصیلی پائین (ابتدایی) و ارتقاء به یک دوره تحصیلی بالاتر (متوسطه) است که طول دورهای تحصیلی در ابتدایی در کشور ما 5 سال و در دوره متوسطه با احتساب پیش دانشگاهی 4 سال است.
عملیاتی
در این تحقیق درصدی از معلمان ابتدایی هستند که به دلیل اخذ مدرک تحصیلی و دیگر عوامل متقاضی انتقال به مقطع تحصیلی بالاتر هستند .
سطح در آمد
نظری
میزان حقوق و مزایایی است که یک معلم در دوره ابتدایی در طول یک ماه خدمت دریافت میکند که میانگین آن به طور متوسط کمتر از چهارصد هزار تومان است.
عملیاتی
منظور درآمد ماهیانه ای است که فرد در مقابل انجام کار موظفی دریافت می کند.
سختی کار
نظری :
یعنی مقدار رنج و ناراحتی که فرد در حین انجام وظیفه متحمل می شود .
عملیاتی:
منظور کارکردن با قشری از کودکانی است که از محیط خانواده بدون زمینه قبلی تحصیلی و آموزشی پا به دبستان میگذارند که معلمان مجبورند وقت و انرژی بیشتری را به منظور دریافت مطالب درسی صرف کنند و در نهایت تحت فشارهای جسمانی و روحی قرار میگیرند.
محل خدمت
نظری
محلی است که معلم آنجا را برای تدریس برای مدت یکسال انتخاب میکند
عملیاتی : منظور محلی است که یک معلم آنجا را برحسب امتیاز و شرایط به مدت یک سال تحصیلی برای تدریس انتخاب می کند .
فصل دوم
مطالعات نظری
2- 1 ادبیات تحقیق
مقدمه
در جوامع کنونی معلم به عنوان یکی از عناصر اصلی نظام آموزش و پرورش که تعلیم و تربیت کودکان را به عهده دارد، بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. امروزه اکثر کشورهای پیشرفته دنیا بیشترین سرمایهگذاری را در نظام آموزش و پرورش انجام میدهند در این راستا سعی و اهتمام رؤسای نظام آموزش و پرورش کشورهای توسعه یافته در این است که معلمان مجرب، متخصص، لایق و شایسته را بکار گیرند با توجه به اهمیت حرفه معلمی در اکثر کشورهای دنیا بخصوص کشورهای اروپایی و چین و ژاپن معلمان از احترام کافی برخوردارند و عموم مردم این کشورها به معلمان بسیار ارج مینهند. هم چنین با توجه به این که در این کشورها معلمان از حقوق و مزایای عالی بهرهمندند لذا بیشتر نیروهای متخصص تمایل دارند تا در این نهاد به کار اشتغال یابند و همین امر باعث گردیده است که امروزه این کشورها از نظر علمی پیشرفت شایانی داشته باشند.
ژان پیازه میگوید: زیباترین طرح اصلاح و بازسازی آموزش و پرورش در صورتی که معلم به تعداد کافی و با کیفیت مطلوب در اختیار نباشد با شکست رو به رو خواهد شد.
در آموزش و پرورش به هیچ تحول علمی یا نوآوری مطلوب نمیتوان دست یافت مگر این که پیشاپیش در شیوههای کاری معلمان به عنوان کارگزاران واقعی، تغییرات مناسب بوجود آید رمز سعادت و بالندگی نظامهای تعلیم و تربیت را باید در سلامت، رشد و بالندگی معلم جستجو کرد.
امروزه کارگزاران اصلی تعلیم و تربیت معلماناند زیرا آن چه دانشآموزان کسب میکنند متأثر از خصوصیات ـ کیفیات و شایستگیهای علمی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی معلمان است و تعامل مستمر و چهره به چهره معلم با دانشآموزان وی را در موقعیت ممتازی قرار میدهد که هیچ انسان دیگری از چنین موهبتی برخوردار نیست (صافی ، 1378، ص 28).
تعریف آموزش و پرورش
در فرهنگ کشور ما از زمانهای بسیار قدیم اصطلاح تعلیم و تربیت را به کار میبردهاند که بعدها آن را به آموزش و پرورش ترجمه کردهاند. در گذشته تصور بر این بود که یک معلم دو نوع وظیفه در قبال دانشآموز خود دارد. یکی آموزش مفاهیم علمی و دستاوردهای تکنولوژی و دیگری پرورش اجتماعی و مذهبی یعنی تقویت نیروهای اخلاقی و ویژگیهای نیک انسانی (شریعتمداری، ، 1369، ص 25).
اما مطالعه دقیق انسان و رفتار و کردار او مؤید این است که تجزبه انسان به دو جنبه متفاوت بدن و روان درست نیست، بلکه هر رفتاری از کل وجود او سر میزند به طور کلی تربیت به معنای وسیعش یعنی کمک به پیدایش تغییرات مطلوب در افراد (نقیبزاده، ، 1368، ص 12).
تربیت در لغت به معنی نشو و نما دادن، زیاد کردن، بر کشیدن و مرغوب یا قیمتی ساختن است. در این معنی تربیت از حد افراط و تفریط بیرون آوردن و به حد اعتدال سوق دادن است. تعلیم نیز چنانچه صحیح صورت پذیرد نوعی تربیت است. زیرا به پرورش استعدادهای بالقوه آدمی کمک میکند و آدمی از لحاظ فرهنگی ، اجتماعی و اعتقادی محصول تعلیم یا نفوذ بزرگسالان است (شکوهی ،1369 ، ص2 )
آموزش و پرورش فرایندی است که به وسیله آن جامعه میکوشد تا دستاوردها و آرمانهای خود را برای زندگی بهتر به کودکان خود منتقل کند، فرآیند آموزش و پرورش از لحظه تولد آغاز میشود زیرا از همان روزهاست که پدران و مادران میخواهند رفتارهایی مطابق با فرهنگ خود را به کودکان یاد دهند و میکوشند تا آن گونه نگرشها، ارزشها، مهارتها و معرفتی را در کودکان بوجود آورند که تعیین کننده روند عملیات حاکم در رفتار آنان در تمامی دوران زندگی باشد
(تقیپور ظهیر، 1368، ص 25).
ساختار آموزش و پرورش
در نظامهای آموزشی معمولاً سه سطح آموزش ابتدایی، آموزش متوسطه و آموزش عالی طراحی شده است در سطح آموزش ابتدایی، در اهداف برنامهها، عمدتاً انتقال اطلاعات عمومی به دانشآموزان و پرورش قوای روحی و جسمی آنان مورد نظر است.
در سطح آموزشهای متوسطه در حقیقت بعنوان مرحله بینایی تکمیل و گسترش آموزشهای مقدماتی و ایجاد پایههای لازم برای آموزشهای تخصصی در نظر گرفته میشود و در مرحله سوم یعنی سطح آموزش عالی عموماً جنبههای تخصصی در رشتههای مختلف علمی و فنی، به مثابه آماج نهایی مورد توجه میباشد.
رژیم گذشته از اوایل دهه 1340 درصدد ایجاد تغییراتی در نظام آموزش و پرورش کشور بر میآید و طرحها و برنامهریزیهای جدیدی در عرصه آموزشی تدوین و به مورد اجرا میگذارد در اوایل دهه 1340 نظام آموزش و پرورش کشور به مدت 12 سال و به شرح زیر تقسیمبندی شده بود.
1- آموزش ابتدایی (تعلیمات عمومی) 6 سال.
2- آموزش متوسطه نظری و آموزش فنی و حرفهای (سیکل اول) 3 سال.
3- آموزش متوسطه نظری و آموزش فنی و حرفهای (سیکل دوم) 3 سال.
اما از سال 1347 ساختار نظام آموزش و پرورش کشور به شرح زیر تغییر یافت ..
1- آموزش ابتدایی 5 سال
2- آموزش راهنمایی تحصیلی 3 سال
3- آموزش متوسطه نظری و آموزش فنی و حرفهای 4 سال
و از سال 1371 دوره متوسطه نظام آموزش و پرورش به صورت نظام ترمی و واحدی به سه سال تبدیل شد که سال آخر بنام پیش دانشگاهی مشغول تحصیل میشوند. (صافی، 1378، ص 69).
تاریخچه آموزش ابتدایی در ایران
در نظام آموزش و پرورش، آموزش ابتدایی به عنوان زیر بنا و رکن اصلی آموزش و پرورش کشور محسوب میشود. دوره ابتدایی یکی از دورههای مهم تحصیلی است که در رشد تربیت و تکوین آن تأثیر به سزایی دارد. این دوره را دورة تأدیب خلاقیت و بروز استعدادهای عمومی و کودکی سوم نامیدهاند که گروه سنی 10-6 سالگی را شامل میشود. این سطح از آموزش به نامهای تعلیمات ابتدایی , تعلمیات اجباری، آموزش همگانی و عمومی خوانده میشود. آموزش ابتدایی در ایران قبل از تأسیس مدارس به سبک جدید معمولاً در مکتب خانهها صورت میگرفت در قانون اساسی معارف مصوب آبان ماه 1290 شمسی آموزش ابتدایی به عنوان اولین دوره تحصیلی ذکر گردیده و مدت آن نیز 6 سال تعیین شده است در قانون تعلیمات اجباری مصوب مرداد ماه 1322 شمسی توجه به دوره ابتدایی از نظر برنامهریزی آموزشی و درسی، تربیت و تأمین معلمان مورد نیاز و... مورد تأکید قرار گرفته و تعلیمات ابتدایی، دورههای عمومی، اجباری و مجانی اعلام شده است در سال 1345 شمسی با تغییر ساختار آموزش و پرورش، دوره ابتدایی از 6 سال به 5 سال تقلیل یافته و به عنوان مرحله اول تعلیمات عمومی مطرح شده است هم اکنون کودکانی که 6 سال تمام دارند طبق مقررات مصوب دوره ابتدایی ثبت نام نموده و به مدت 5 سال این دوره را میگذرانند که تا سال 1376 در پایه پنجم امتحانات بصورت نهایی برگزار میشد و به قبول شدگان گواهینامه پایان تحصیلات ابتدایی اعطا میگردید ولی از سال 1376 به بعد امتحانات نهایی در مقطع ابتدایی حذف گردید و در حال حاضر امتحانات بصورت داخلی برگزار می گردد و به قبول شدگان به جای گواهی نامه پایان تحصیلات ابتدایی ، کارنامه عکس دار اعطا می گردد . (صافی، همان منبع، ص 78).
اهمیت و ضرورت دورة ابتدایی
دوره ابتدایی، در رشد مفاهیم و معانی اموری که کودک در زندگی روزمره با آنها مواجه است، نقش مهمی بر عهده دارد. این دوره تداوم بخش تکوین شناختی، زیستی و اجتماعی کودک است که درخانواده پیریزی شده است. همچنین دورهای است که در آن فرصت و موقعیت مناسبی برای تحصیل، تربیت و یادگیری شیوه ارتباط صحیح با دیگران برای کودک فراهم میگردد و استعدادهای هر کودک بتدریج شکوفا میشود.
با توسعه فرهنگ و تمدن بشرو نیاز انسان به خواندن، نوشتن و حساب کردن و غیره بتدریج بر تعمیم آموزش همگانی و بهرهگیری از تعلیمات اجباری تأکید شده است. به گونهای که در اعلامیه حقوق بشر آمده است:
هر کس حق دارد از آموزش و پرورش بهرهمند شود. آموزش و پرورش لااقل تا حدودی که مربوط به تعلیمات ابتدایی و اساسی است باید رایگان باشد. همچنین آموزش و پرورش اجباری است. آموزش حرفهای باید عمومیت پیدا کند و آموزش عالی باید با شرایط مساوی و کامل در دسترس قرار گیرد تا همه بنا بر استعداد خود از آن بهرهمند شوند.
در ایران تصمیم ایجاد آموزش همگانی و توجه به آموزش ابتدایی ضرورت دارد؛ زیرا:
در قانون اساسی معارف، قانون تعلیمات اجباری و قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران بر عمومی بودن، اجباری و رایگان شدن این دوره تأکید شده است و فراهم کردن شرایط تحصیل در این دوره از وظایف دولت بر شمرده شده است.
از آنجا که گسترش دوره پیش دبستانی (آمادگی) به دلایلی هم اکنون مقدور نیست و اکثر کودکان قبل از دوره دبستان تحت تعلیم و تربیت والدین قرار دارند؛ باید کودکان سنین شش تا ده سال نه تنها از آموزش و پرورش ابتدایی برخوردار شوند بلکه ضعفها و نارساییهای تربیتی ناشی از شرایط نامساعد خانوده، نیز باید در این دوره جبران شود.
از آنجا که شرط ورود به دورههای تحصیلی بعدی گذراندن دوره ابتدایی است، سرمایهگذاری برای این دوره و توجه به بهبود کمی و کیفی، آن زمینه را برای توفیق دانشآموزان در دوره های تحصیلی بعد فراهم کرده و افت تحصیلی و تربیتی آنان را در این دوره کاهش میدهد.
گسترش دوره ابتدایی در شهر و روستا موجب میشود که همه کودکان واجبالتعلیم بتوانند در این دوره تحصیل کنند تا بدین وسیله به تدریج بیسوادی در ایران ریشه کن شود دورة ابتدایی امکان میدهد تا اغلب ناتواییهای یادگیری به شکل مشکلاتی در خواندن، نوشتن و حساب کردن ظاهر شود. این نوع مشکلات معمولاً قبل از ورود به مدرسه شناخته نمیشود.(صافی،همان منبع،ص49 )
در بحث از مفهوم تربیت یا آموزش و پرورش طبعاً مسئله انسان مطرح میشود زیرا در هر جایی که افراد بشر زندگی کردهاند مسئله تربیت مطرح شده است به عبارت دیگر زندگی و تربیت برای انسان در مفهوم لازم و ملزوم بودهاند که بدون یکی دیگری امکان ندارد انسان تا وقتی زنده است به ترتیب نیاز دارد و او را تربیت میکنند یا بتواند زندگی کند.
کانت میگوید: «آدمی موجودی اخلاقی نیست، فقط وقتی تحت تعلیم قرار میگیرد موجودی اخلاقی میشود» (نقیبزاده، 1368، ص 36).
دکتر هوشیار مینویسد: «تأثیر عمیق تربیت در سرنوشت افراد و اقوام و در دگرگون ساختن چهره بشریت ملی قرون و اعصار همواره آشکار بوده است». (هوشیار، 1370، ص 61).
نوزاد آدمی موجودی بسیار ناتوان است زیرا نمیداند برای رفع نیازهای خویش از اندامهای خود استفاده کند و تقریباً همه استعدادهای بیشمارش بالقوه است نه بالفعل، به طوری که تربیتش از جهات مختلف جسمی عقلی و عاطفی نه فقط ممکن، بلکه ضروری است. براستی، آدمی نه تنها تربیت پذیر است، بلکه تنها مخلوقی است که به تعلیم و تربیت نیازمند است تا آنجا که اگر از برکات آن محروم بماند فرصتی قیمتی و چیزی ارزنده را برای همیشه از دست داده است کار این انسان در تمام دوران زندگیش بستگی به نوع و کیفیت تعلیم و تربیتی دارد که در دوران کودکی و نوجوانی دریافت داشته است.
فیوضات میگوید: «بین رشد اقتصادی و توسعه آموزش و پرورش رابطه مستقیمی وجود دارد همچنین آموزش و پرورش برای تحرک و ارتقای اجتماعی و بهرهبرداری از امتیازات اجتماعی و اقتصادی لازم است کسانی که از آموزش کافی بهرهمند شدهاند نسبت به کسانی که از چنین آموزشی بیبهرهاند، جلوترند» (فیوضات، ، 1374، ص 22).
با توجه به آنچه در مورد اهمیت و ضرورت تعلیم و تربیت بیان شد میتوان گفت آموزش و پرورش نوعی سرمایهگذاری است و تخصیص منابع بیشتر به این بخش موجب تسریع رشد اقتصادی میگردد که می توان از عوامل مؤثر در رشد اقتصادی از استفاده بهینه از نیروی کار، سرمایه و تجهیزات فیزیکی و مادی نام برد .
حال با توجه به این که میدانیم دوره ابتدایی پایه و اساس آموزش و پرورش است و شخصیت کودک در این دوره شکل میگیرد و به زعم صاحبنظران علم اقتصاد، سرمایهگذاری در این دوره را بهترین سرمایهگذاری میدانند میطلبد معلمانی زبده و با تجربه و کارآمد در این دوره بکار گرفته شوند و نیازهای مادی و معنوی آنها را در حد زندگی مطلوب تأمین کنند تا به جز آموزش و پرورش بچهها به چیز دیگری فکر نکنند و با استفاده از تکنولوژی پیشرفته و تجهیزات آموزشی ـ آموزشی اثربخش و مفید ارائه دهند در غیر این صورت اگر توجه کافی به این دوره نشود و نتوانند نیروی انسانی ماهر و با تجربه در این حوزه جذب و نگهداری نمایند اهداف مورد نظر محقق نخواهد شد چرا که نیروهای با تجربه و سوابق بالا از این مقطع به دلیل عدم تأمین نیازهای معیشتی، منزلت اجتماعی، فقدان اضافه کاری ، سختی کار و عدم رشد و توسعه در رشته شغلی خود ناگزیرند از این مقطع به مقطع متوسطه کوچ کنند تا شاید بتوانند موجبات نیازهای معشیتی و منزلتی خویش را فراهم نمایند و کسب اعتبار و ارزش نمایند.
ویژگیهای دوره ابتدایی
دوره سوم کودکی از حدود شش سالگی تا یازده سالگی است. دراین دوره شخصیت کودک سازمان یافتهتر و پیچیدهتر میشود و از نظر جسمی و تواناییهای ذهنی و اجتماعی تغییرات مهمی در او به وجود میآید، از این رو شناخت کودکان دبستانی برای برنامهریزان و مدیران و معلمان دوره ابتدایی ضرورت دارد.
در گزارش اهداف، ویژگیها و اصول آموزش و پرورش پیش دبستانی و دبستانی اهم ویژگی بدنی و ذهنی کودکان هفت تا ده ساله به شرح ذیل آمده است:
الف) ویژگیهای بدنی
- هماهنگی چشم و دست کامل میشود.
- یادگیری مهارتهای حرکتی، دقیقتر، سریعتر و پیچیدهتر میشود.
- ماهیچههای کوچک، کاملاً رشد میکنند.
- سرعت رشد دختران در این دوره از پسران بیشتر میشود.
- در پایان این دوره، علائم بلوغ (صفات ثانویه) در دختران بتدریج ظاهر میشود.
- در کاربرد صحیح و سریع اندامهای حسی و حرکتی مهارت کافی کسب کرده است.
- رشد جسمی کودک بخصوص از نظر تکامل مراکز عصبی، به جایی رسیده است که میتواند به تحریکات رسیده از خارج، پاسخهای کاملاً اختصاصی بدهد.
ب) ویژگیهای ذهنی و تحول روانی
- تقلید در این دوره آگاهانه انجام میگیرد.
- خودمیان بینی یا خودمداری کودک تعدیل میشود.
- بزرگسالانی را که از نظر او ارزشمند و مورد احترامند الگو قرار میدهد.
- احساس مالکیت در او قوی میشود.
- از تخیل به واقعیت نزدیک میشود.
- قدرت تشخیص میان خوب و بد در اوظاهر میشود.
- کم کم آرامش و ثبات عاطفی پیدا میکند.
- دارای ابتکار عمل و سلیقه شخصی میشود.
- قواعد را درک میکند و رعایت قاعده در کارها را لازم میداند.
- به مرحله تفکر محسوس میرسد.
- قدرت درک علت امور طبیعی را بتدریج پیدا میکند.
- در این دوره کودک دارای حافظه نیرومندی است.
- به حرف زدن علاقه فراوان دارد.
- به رفاقت با کودکان دیگر و همسالان علاقهمند است.
- قبل از اجرای هر کار قادر است طرح و نقشه آن را بریزد.
- به یادگیری علاقه زیاد دارد.
- قدرت درک مشکلات پیرامون خود را پیدا میکند.
- کنجکاوی کودک جهت دار و هدفمند میشود.
با توجه به ویژگیهای کودکان در دوره دبستان تعلیم مفاهیم اساسی، تربیت اخلاقی و اجتماعی و جسمانی او ضرورت دارد.(صافی، همان منبع ، ص 42)
مسائل و مشکلات دوره ابتدایی
مسائل دوره ابتدایی را کجا و چگونه میتوان یافت؟ برای پاسخ گفتن به این پرسش این واقعیت عینی را باید در نظر گرفت که مسائل تربیتی اغلب به مرور زمان پدید میآیند و به تدریج شکل میگیرند بنابراین ارزشیابی مداوم و مستمر بهترین و مؤثرترین وسیله شناخت این دشواریهاست نظارت و ارزشیابی مستمر این امکان را فراهم میآورد که مسائل بنیادی و اجرایی کار مدرسه از اولین مراحل تکوینی از لحاظ محتوی و علت، شناخته شوند و با دور اندیشی قبل از آن که درمان ناپذیر شوند برای چاره جویی آنها برنامه و تدابیر خاصی فراهم شود در مرحله شناخت مسائل تربیتی این دوره از منابعی باید سود گرفت که با دشواریها برخورد مستقیم دارند وضعیت و کمبودها را عملاً لمس میکنند تجارب کارگزاران آموزش و پرورش از اهم این منابع است. آنچه معلمان، مدیران، راهنمایان آموزشی ـ مربیان تربیتی و دیگر کارشناسان به صورت پیگیر و روزمره درباره ضعف و قوت کار یک مدرسه ابتدایی استنباط میکنند ممکن است به عنوان موجهترین داوری درباره متحوی و روشهای اجرایی کار مدرسه آموزنده و سودبخش باشد معلمان در کلاس درس و در محیط مدرسه با برنامهها , روشهای اجرایی , دستورالعملهای مدیریت و اولیاء مدرسه در ارتباط هستند و مشکلات را درک و احساس میکنند بدین جهت اهم مسائل و مشکلات دوره ابتدایی عبارتند از:
1) با توجه به این واقعیت که شهر و روستا مناطق کوچک و بزرگ جامعه صنعتی و کشاورزی قشرها و طبقات مختلف جامعه و بالاخره ملتها طبیعت متفاوت دارند زندگی آرمانی و مطلوب انسانها از بعضی جهات مشترک و عمومی میتواند بر معیارهای واحد بنیاد شود در بسیاری از ابعاد نیز باید هماهنگ با شرایط محلی و منطقهای و به صورت متناسب با وضع خاص و نیازهای اقشار و طبقات مختلف جامعه پیشبینی شود اما در عمل اغلب به این ضرورت کمتر از آنچه مقتضی است میتوان توجه داشت این عدم توجه خود منشاء بروز بسیاری از مسائل بنیادین و اجرایی در کار مدرسه است. بعنوان مثال محتوای یکسان کتابها برای همه کودکان دبستانی با توجه به اختلاف طبقاتی، اجتماعی آنها مشکلاتی را برای معلمان ابتدایی فراهم کرده است. در روستایی که بچهها از محرکهای محیطی کمتری برخوردارند و دامنه لغات و اطلاعات آنها ضعیفتر است، چگونه میتوان از معلم ابتدایی انتظار داشت آنها را هم پای، دانشآموزان شهری پیشرفت دهند این مشکل زمانی حادتر میشود که همه معلمان ابتدایی در هر شرایطی با هر امکانات و دانشآموزانی که کار میکنند بر اساس یک مدرک با مهمترین ملاک (درصد قبولی) ارزش یابی میشوند، که این امر باعث میشود معلمان پایههای اول تا چهارم در ارزشیابی صحیح و منطقی از دانشآموزان سهلانگاری کرده و بخاطر بالا رفتن درصد قبولی نمرات غیر واقعی به آنها بدهند که خود نوعی افت تحصیلی به حساب میآید و در سالهای آتی تحصیلی خود را بروز میدهد.
شکل تصویرهای کتابهای درسی اغلب به وسیله تربیت شدگان شهر تهیه میشود و عموماً نمونههای فرهنگ شهری است. کودکان روستایی یا کودکان طبقات و مناطق عقب مانده تصاویر کتابها را میبینند بدون آنکه ارتباط آنها را دریابند یا یکی را به کمک دیگری درک کنند از طرف دیگر معلم شاغل در روستا نیز اغلب دارای فرهنگ و تربیت شهری است نحوه بیان مثالهای مورد استفاده طرز فکر معلم با آنچه لازمه رشد تدریجی کودک برخاسته از جامعه کوچک است اغلب سازگار نیست. در شهرها هم این تضاد هست. مثلاً در منطقه صنعتی قسمت زیادی از وقت نو آموزان برای درک مفاهیم خاص کشاورزی مصرف میشود و برعکس، لذا آثار این گونه آموزش از خاطر کودکان بزودی محو میشود.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 125 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود گزارش تخصصی معلمان چالش ها ، مشکلات و موانع در رابطه با مشاوره دانش آموزان بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 115
دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,
این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد
مقدمه
در سالیان دراز طول عمر آموزش و پرورش، مشاوران و معلمان همه بر آن بوده اند به راه و روشهای بهینهای دست یابند که حاصل آن یادگیری دلخواه و مطلوب از جانب یادگیرنده باشد. متخصصان تعلیم و تربیت به ویژه برنامه ریزان درسی، پیوسته به دنبال راه حلهایی بودهاند که چه به صورت نظری و چه به صورت تجربی و عملی، موفقیت دانش آموزان را تأمین و تضمین کنند.
نقش راهنمایی (مشاوره) در آموزش و پرورش مترادف با تعلیم و تربیت و آسان کننده جریان آن است. در واقع، امر هدایت راهنمایی تحصیلی میتواند در جهت شناخت دانش آموز و محیط و استفاده بهینه از توانمندیهای هر یک، متمرکز باشد. لذا ضرورت راهنمایی به موقع و توأم آگاهی و بصیرت، بویژه در دنیای کنونی و در کشورهای رو به توسعهای چون کشور ما، بیش از بیش حساس میشود. بدین دلیل بررسی روند هدایت تحصیلی دانش آموزان در کشور و ارزیابی ملاکهای آن ضروری به نظر میرسد. به طور کلی، افت تحصیلی موجود در مدرسه نداشتن علاقه لازم به رشته تحصیلی، ضرورت بررسی نقاط ضعف و قوت و شناخت تنگناها، از مواردی هستند که اهمیت بررسی هدایت تحصیلی را در مدرسه دو چندان می کند.
عمدهترین هدف نظام آموزشی، هدایت تحصیلی دانش آموزان در مسیری است که با پیمودن آن، نیازهای جامعه از یک سو و نیازهای فردی دانش آموزان، از سوی دیگر برطرف می شوند. مسئولان وزارت آموزش و پرورش برای هماهنگ ساختن برنامه های آموزشی با ویژگیهای شخص دانش آموزان و نیازها و مقتضیات جامعه، بخشی از فرآیند برنامه آموزشی را به هدایت تحصیلی اختصاص دادهاند و بر این باورند که از طریق اجرای طرح هدایت تحصیلی، می توان به راهنمای تحصیلی شایسته دست یافت و هدف مطلوب نظام آموزشی کنون را تحقق بخشید.
پیشینه تحقیق:
مشاوره و راهنمایی مطلبی نیست که صرفا زائیده فکر بشر چند دهه اخیر باشد، زیرا با مراجعه به قرآن و احادیث و سایر منابع اسلامی و نظر کارشناسان تعلیم و تربیت اسلامی، شیوه های راهنمایی به وفور بیان شده است. همان طور که خداوند قرآن را کتاب هدایت و راهنمایی بشر نامیده است در سوره اعراف آیه 165 می فرمایند: «چون هر چه به آنها تذکر داده شده فراموش کردند ما هم آن جماعت را که پند دادند و خلق را از کاربر باز می داشتند نجات دادیم و آنانرا که ستمکاری کردند به کیفر فسقشان به بدترین عذاب گرفتار ساختیم.» همان طور که در این آیه ذکر شده علاوه بر این که خداوند قرآن، کتاب هدایت را سوی انسانها فرستاده افرادی را به عنوان هدایت کننده و مشاور انتخاب کرده است تا مردم را در راه هدایت و رسیدن به اهداف عالیه و رستگاری کمک نمایند.
راهنمایی و مشاوره برای اولین بار در کشور آمریکای شمالی توسط فرانک پاستور در سال 1908 به صورت عملی اجرا شد در کشورما در سال 1332 به معنی حاصل خود شکل گرفت. بعد از افت و خیزهایی در سال های 37 و 38 به عنوان امری ضروری در سال 47 اداره کل آموزش راهنمایی تحصیلی تأسیس شد در سال 59 طی بخشنامه ای تعطیل و در سال 67 با آگاهی به ضرورت آن در امر آموزش و پرورش مجدداً شروع به کار کرد.
وجود مشاوره در آموزش و پرورش:
یکی از جدیدترین تعاریف مشاوره عبارتی است که در سال 1965 توسط کرومبولنز بیان شده است. او می گوید: مشاورهها از یک سری فعالیتهای اخلاقی تشکیل شده است که در آن مشاور تلاش میکند که به مراجعه کننده کمک کند تا رفتارهایی انجام دهد که در نهایت به حل مشکلات و مسائل او منجر شود.
به طور کلی ماهیت انسان به گونهای است که در تمام مراحل زندگی از جمله دوره مدرسه و کسب علم و دانش نیاز بیشتری به مشاوره و راهنمایی پیدا می کند این راهنمایی برای رسیدن به سر منزل مقصود به افراد متخصص و آگاه سپرده می شود. از طرف دیگر چون ارتباط دانش آموز و معلم در مدرسه و کلاس رابطه ای نزدیک است بهتر آن است که ما معلمان سعی کنیم به فنون و مهارتهای مشاوره ای آگاه بیشترییدا کنیم. معلمی که با فرآیند مشاوره آشنایی داشته باشد با دانش آموزان همدلی بهتری ایجاد می کند، حمایت عاطفی مناسبی با آنان دارد. همان طور که حدود دو هزار سال پیش ارسطو به این مطلب اشاره کرده است که: «تمام یادگیری ها یک مبنای عاطفی و هیجانی دارد.»
آموزش و پرورش به عنوان نهادی عمومی و مطرح در جامعه مسئولیت مهمی در تربیت و پرورش دانش آموزان به عنوان نسل جوان و آینده ساز کشور دارد و مدرسه مکانی است که در آن استعدادها و تواناییهای دانش آموزان شناخته می شود یا به فعلیت می رسد و با استفاده از تجارب معلمان و ارائه ارزشهای مطلوب و افزایش مهارتهای لازم در افراد آنها برای زندگی و رسیدن به کمال انسانی و رشد علمی آماده می شوند. اینجاست که اهمیت راهنمایی و مشاوره در مدارس که همه آن را به عنوان جایگاه مهم پرورش نیروهایی توانا و آگاه می دانند پررنگ تر میشود چرا که همه دانشآموزان به نوعی در مسیر تحصیل با مشکلاتی روبرو می شوند که نیازمند کمک و راهنمایی مشاوران و معلمان خود هستند.
یکی از نقش های مهم یک مشاور تأمین بهداشت روانی دانش آموزان است. دانشآموزانی از سلامت روانی برخوردار هستند که اولاً خود را فردی ارزشمند و قابل احترام بدانند و به تواناییهای خود اطمینان داشته باشد. ثانیاً بتواند بدون دغدغه خاطر و ناراحتی با واقعیات زندگی مواجه شوند و کل وجودشان را همان طور که هست بشناسند و بپذیرند، ثالثاً با آرامش خاطر و احساس امنیت و با شوق و امید زندگی کنند.
مشاور چشم انداز تازهای را به ماجراهای ذهنی می گشاید چشم انداز و نگاهی که به آدمی مجال زندگی می دهد و فرصتی فراهم می کند تا فرد خودش را در ذهنش بازسازی کند و قدرتی را در اختیار فردی میگذارد تا با بهره گیری از آن نوع جدیدی از حضور در روابط بین فردی را تجربه کند.
مشاور در امر آموزش و پرورش دو نقش ایفا می کند:
1- کمک به تک تک دانش آموزان به منظور سازگاری با محیط، حل مشکلات شخصی، بروز و ظهور استعدادها و رشد و تکامل آنها؛ 2- کمک به دانش آموز در انتخاب مناسبترین راه از نظر رشتههای تحصیلی و انتخاب مناسب شغلی و برنامهریزی و آمادگی برای زندگی. در واقع نقش مشاور در مدارس را می توان به این صورت خلاصه کرد: مشاوران با تحصیل جریان رشد همه جانبه فرد آموزش و مهارتهای زندگی فردی، اجتماعی، کاهش و حذف موانع رشد، خودشناسی و محیط شناسی و ارائه سایر خدمات روانشناختی در مدارس وظیفه مهمی برعهده دارند.
مشاوران در صورتی که در کار خود موفق هستند که علاقمند به دانش آموزان و آگاه به مبانی روانشناسی و جامعه شناسی و اصول تربیتی باشند و بتوانند از این آگاهی و تجربه کاری خود در محل مشکلات دانش آموزان استفاده کنند.
نقش مشاور در امور تحصیلی:
دانش آموزان در جریان تحصیل با مشکلات زیادی مواجه می شوند که مشاور می تواند در رفع این مشکلات کمک های موثری به دانش آموزان ارائه دهد، که در این مقاله به شایعترین آنها میپردازیم:
1- ضعف پایه تحصیلی: در مورد چنین دانش آموزانی مشاور باید برای فراگیری درون پایه از نقطهای که دانشآموز ضعف دارد برنامه ریزی کند و یا به کمک خانواده ضعف پایه اورا جبران کند. فشار و وادار کردن دانش آموزان به زحمات شبانه روزی در سطح بالای تحصیلی بدون توجه به پایه بیفایده است. آماده کردن دانش آموز و اولیای او نیاز به جلسات مشاوره متوالی دارد.
2- کمبود یا نبود انگیزه تحصیلی: دانش آموزانی وجود دارند که از نظر هوشی در حد طبیعی هستند و ظرفیت لازم برای یادگیری را دارند، اما انگیزه ای برای درس خواندن ندارند. در بیشتر موارد این انگیزه نداشتن به مشکلات عاطفی و روانی دانش آموز و دیگر مشکلات او در خانواده و جامعه بر میگردد. مشاور با اطلاع رسانی در زمینه تربیتی و تحصیلی و شغلی به شکوفایی استعدادها و احساس خود ارزشمندی و اعتماد به نفس و خودشناسی و ارتقای سلامت روانی دانش آموز کمک میکند و او را از مواجه شدن با مشکلات روانی و عاطفی باز می دارد و کمک می کند تا به سازگاری عاطفی معقولی در جامعه برسد. این امر در قالب ساعتی به عنوان «مهارتهای زندگی» در فرآیند هدایت تحصیلی و شغلی در اکثر مدارس اجرا شد. درس مهارتهای زندگی بسیاری از مشکلات دانش آموزان خاص را حل کرد و تا حد خیلی زیادی ایجاد انگیزه برای دانش آموزان صورت گرفت.
ما معلمان در کلاس درس با تعداد زیادی دانش آموز سرو کار داریم که ممکن است در بعضی از آنها سابقه مشکلات رفتاری وجود داشته باشد و از طرف ما یا همکاران مشاوره در مدرسه نادیده گرفته شده است.
همین مشکلات به ظاهر کوچک باعث بروز ناهنجاریهای زیادی در جامعه میشود و مشکلاتی نظیر اعتیاد، ایدز، خودکشی و... را بوجود می آورد. واضح است که جبران چنین خسارتهایی کار ساده ای نیست. و بهتر آن است به جای اینکه به فکر جبران این مشکلات باشیم از رخ دادن آنها جلوگیری کنیم.
عمده ترین اهداف هدایت تحصیلی توسط مشاوران:
الف – رشد و توسعه شخصیت دانش آموز: مشاور کمک می کند که 1- دانش آموز برای خود به عنوان عضوی از جامعه احترام قائم شود. 2- بتواند روابط و مناسبات متقابل در جامعه داشته باشد. 3- تدارک محیط سالم و مساعد در کلاس برای رسیدن به رشد روانی دانش آموزان. 4- ارتباط با والدین به منظور ایجاد شناخت رفتارهای طبیعی و نیازمندیهای روانی دانش آموزان.
ب) رشد و توسعه مهارتهای شغلی و حرفه ای دانش آموزان: آگاه ساختن دانش آموزان با فرصتهای موجود در جامعه و در گام جلوتر کمک به آنها برای شناخت تواناییهایشان در یک حرفه و شغل خاص.
ج) رشد و توسعه قوای فکری و معنی و عقلی دانش آموزان: ایجاد زمینهای برای پیشرفت تحصیلی، انتخاب رشته، انتخاب دروس خاص برای ادامه تحصیل در رشته مرتبط با آن دروس، آشنا کردن دانش آموزان با استعدادها و خلاقیت هایشان.
هدف عمده هر هدایت مشاوره تحصیلی این است که دانش آموز طی دوران تحصیل موفق شود رشته مناسبی انتخاب کند. در واقع هدایت تحصیلی درست و آگاه تا حد قابل توجهی از هدر رفتن سرمایه گذاری های آموزشی جلوگیری می کند. بهترین مشاوره، مشاوره ای است که به دانشآموز کمک کند تا موقعیت کنونی خود را درک کند و برنامه ای برای هدف های آینده اش در نظر بگیرد.
در امر موفقیت یک مشاوره تحصیلی عوامل زیادی موثر است. از جمله آنها: توجه به توانایهای ذهنی و استعدادهای دانش آموزان، ویژگی شخصیت آنها، توجه به نیازها و امکانات جامعه ، ارتقای سطح دانش و تخصص مشاوران تحصیلی ، تغییر نگرش مردم در مورد موفقیت ، دادن آگاهی لازم به دانش آموزان والدین آنها در مورد مسائل و مشکلات کارهای مشاوره ای و...
پس از صحبت و مشورت با مشاوران مدراس به این نتیجه رسیدیم که: بنا بر تفاوتهای زیادی که از جهت استعدادها، تواناییها، نیازها، و ارزشهای شخصی و از سوی دیگر تنوع در مواد درسی و رشته تحصیلی و شغلی که در جامعه وجود دارد، هر مدرسه باید حداقل یک نیروی مشاوره متخصص و ماهر تمام وقت داشته باشد.
یک مورد از وظایف مشاور، تشخیص به موقع مسائل و مشکلات تحصیلی و یا رفتاری دانشآموزان است البته این قبیل فعالیتهای مشاوره وقت گیر و محتاج مهارت و تخصص مشاور است و دانش مهارت معلم را می طلبد، اما اگر به درستی صورت بگیرد، هموار کننده راه و مسیر دانش آموز و تسهیل کننده برداشتن گام های موفقیت آمیز او می باشد.
امر مشاوره بدون کمک و همکاری دانش آموزان به سر منزل مقصود نمی رسد، اگر دانش آموزی، ذهنیت پیروی نکردن داشته باشد. ما در مقام تعلیم و تربیت دهندگان او، هیچ کاری نمیتوانیم بکنیم. به هر حال، انگیزه های درونی، همه رفتارهای انسانی را هدایت می کند. به عبارتی داشتن نگرش مثبت دانش آموزان به مشاوره، در راستای تحقق اهداف مشاوره مهمترین اصل است و برای برآورده شدن این اعتماد و نگرش مثبت در دانش آموزان باید به چند مورد توجه کرد. از جمله آنها، نظرات و راه کارهای خود را به آنها تحمیل نکنیم بلکه به نظرات و راه حل هایی که رائه میدهند احترام بگذازیم و بپذیریم، اعتقاد و ارزشهایی که او در نظر دارد را بپذیریم، او را عاملی مهمتر در رشد جامعه بدانیم.
روش ها
1- آگاهی بیشتر معلمان با ارکان و مفاهیم مشاوره، تا تناقض میان صحبتهای معلمان و مشاوران باعث سردرگم شدن دانش آموزان نشود.
2- استفاده از دانشآموزان به عنوان کمکهایی برای مشاوران؛ زیرا دانش آموزان از هم صحبت شدن با هم لذت می برند. پس اگر از همه پایه ها دانش آموزانی که در این امر مهارت اولیهای دارند یا همان دانش آموزانی که در نقش شورای دانش آموزی هستند، را توسط مشاور مدرسه یا دبیران پرورشی آموزش دهیم که در امر هدایت و مشاوره تحصیلی، مشاور را همراهی کنند، در امر مشاوره بسیار موفقتر خواهیم بود چرا که دانش آموزان به دوستان خود بیشتر اعتماد می کنند.
3- آشنایی معلمان، والدین و دانش آموزان دوره راهنمایی با ضوابط و شرایط ورود به رشته های تحصیلی و شغلی مختلف.
4- در حال حاضر، معیارهای خاصی برای تعیین قوت و ضعف استعدادهای دانش آموزان وجود ندارد در حالی که هدایت تحصیلی یا حتی هدایت های روانی – رفتاری دانش آموزان مستلزم وجود ابزاری برای اندازه گیری این استعدهاست. لذا باید معیارها و ابزارهای اندازه گیری معتبر و مناسب با شرایط موجود در مدارس در نظر گرفته شود.
5- یک مشاور تحصیلی (در هدایت تحصیلی یا هدایت های رفتاری – روانی) در صورتی به موفقیت کامل خواهد رسید که همه عوامل آموزشی اعم از مدیر، معاون، معلمان و حتی اولیای دانشآموز پس از انجام شدن مشاوره به پیگیری آن بپردازد و دانش آموز را تا گام های نهایی موفقیت همراهی کنند. لذا سعی کنیم این شرایط را در مدارس فراهم و آگاهی کافی به همه عوامل بدهیم.
6- توجه بیشتر در هدایت تحصیلی دانش آموزان برای انتخاب رشته به نمرات آنها در دروس مربوط به آن رشته باشد؛ زیرا علایق و نقاط ضعف و قوت دانش آموزان در نمرات آنها منعکس میشود. مشاوران باید سعی کنند اثر فشار والدین برای ورود دانش آموزان به یک رشته خاص را با ارتباط اولیای آنها و مشاوره صحیح کم کنند.
7- بالابردن سطح دانش و تخصص مشاوران و تخصیص دادن یک مشاور تمام وقت به هر مدرسه راهنمایی و متوسطه چرا که خیلی از مشکلات از دوران راهنمایی شروع و در دوران متوسطه به ناهنجاریهای غیر قابل جبران تبدیل میشود. به خصوص در مدارس راهنمایی که دانش آموزان در دوران بلوغ و سن حساس هستند و اکثر مدراس به صورت محتوا، دختر و پسر با هم در یک کلاس حاضر می شوند.
مشورت چیست؟
مشورت یعنی بکارگیری «اندیشه ها» ، «تجربه ها» و تخصص های دیگران در تصمیمات فردی و اجتماعی
وقتی از نور عقل دیگران روشنی می گیریم، انواع اندیشه ها را در تصمیمات خود استخدام می کنیم در واقع زوایا و ابعاد مختلف موضوع برایمان وضوح پیدا می کند و ما با این مشورت ها انواع تخصص ها را وارد حیطه امور خود می کنیم.
در اهمیت مشورت همین بس که پیامبر گرامی اسلام (ص) با این که عقل کل بودند و به منبع علم الهی متصل بودند با این حال علاوه بر سفارش های فراوان درباره مشورت در عمل نیز مسائل مهم سیاسی و نظامی را به شور مسلمانان میگذاشتند تا آنان در مشورت کردن از آن حضرت پیروی کنند و مدیران و رهبران جامعه مشورت را ننگ ندانند و مشورت به عنوان یک سنت در جامعه اسلامی نهادینه شود.
پیامبر گرامی (ص) در جنگ بدر درباره درباره اصل تصمیم جنگ و محل استقرار سپاه با اصحاب خود مشورت کرد، در جنگ احد درباره نحوه روبرو شدن با دشمن شورای نظامی تشکیل داد. در جنگ درباره چگونگی مقابله با دشمن با اصحاب به شور پرداخت و با پیشنهاد سلمان فارسی در کندن خندق موافقت نمود.
مشورت از دیدگاه قرآن کریم
در قرآن دو آیه درباره مشورت نازل شده است. آیه اول به پیامبر دستور می دهد با امت به مشورت و همفکری بپردازد. و آیه دوم مشورت را صفتی برجسته از صفات مومنین شمرده و در کنار اجابت امر الهی و به پا داشتن نماز قرار داده است.
در آیه اول :
فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِی الأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ
پس به [برکت] رحمت الهى با آنان نرمخو [و پرمهر] شدى و اگر تندخو و سختدل بودى قطعا از پیرامون تو پراکنده مىشدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار[ها] با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست مىدارد.
مفسران بر این باورند که این آیه در جنگ احد نازل شده است. آنان که در جنگ احد فرار کرده بودند پس از فرو نشستن آتش جنگ خدمت پیامبر رسیدند و تقاضای بخشش کردند. خداوند در این آیه به پیامبر دستور بخشش آنها را صادر کرده است. در این آیه نخست به یکی از ویژگی های فوق العاده اخلاقی پیامبر اشاره شده و می فرماید : «در پرتو رحمت و لطف پروردگار، با مردم مهربان شدی در حالی که اگر تند خو و خشن و سنگدل بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.» به این ترتیب خداوند به انعطاف کامل پیامبر در برابر افراد نادان و گنهکار اشاره می کند و سپس دستور میدهد که از گناه آنان بگذر و برای آنان طلب آمرزش کن، بلکه برای زنده کردن شخصیت و تجدید حیات روحی آنان دستور می دهد که در کارها با آنان مشورت کن و رای و نظر آنان را بخواه و در پایان می فرماید : پس از برگزاری مشاوره و روشن شدن نتیجه با قاطعیت تصمیم بگیر و با توکل به خدا و با استمداد از قدرت بی پایان الهیتصمیم را به اجرا بگذار. زیرا خداوند کسانی را که به او توکل کنند و تنها از او استمداد بطلبند دوست دارد.
آیه دوم :
وَ الَّذِینَ استَجَابُوا لِرَبهِمْ وَ أَقَامُوا الصلَوةَ وَ أَمْرُهُمْ شورَى بَیْنهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَهُمْ یُنفِقُونَ
«و آنها که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده ، و نماز را برپا داشته ، و کارهایشان به طریق مشورت در میان آنها صورت مى گیرد، و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى کنند
خداوند متعال در این آیه مشورت در کارها را صفت برجسته مومنان و در کنار اطاعت اوامر الهی و اقامه نماز ذکر کرده و این خود بهترین شاهد بر اهمیت ویژه مشورت از نگاه قرآن است. علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می گوید :
«در هر صورت در آیه اشاره شده است آنان که مشورت می کنن اهل رشدند و به حقیقت می رسند و با مراجعه به عقل دیگران برای بدست آوردن نظر صحیح امعان نظر
آثار و فواید مشورت
امامان معصوم علیهم السلام آثار و برکاتی برای همفکری و مشورت برشمرده اند تا پیروانشان با آگاهی بیشتر از فایده های آن از این نعمت بزرگ الهی بهره مند شوند. اینک بخشی از این فایده ها را مرور می کنیم :
1- کمک گرفتن از عقل دیگران
حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام می فرمایند :
هرکس به خودسری و استبداد به رأی گرائید تباه شد و هرکس دیگران را به مشورت گرفت در اندیشه و خرد آنان شریک شده است.
هر کس با صاحبان اندیشه مشورت کند از روشنی عقل ها نور گرفته است.
امروزه که مسایل زندگی فردی و اجتماعی پیچیده شده و پی بردن به ابعاد یک مسئله مستلزم تخصص های مختلف است عمق سخن حضرت بر ما آشکار تر می شود.
2- کاستن از خطاها
امام علی (ع) می فرمایند :
کسی که به استقبال نظریه های گوناگون برود، موارد اشتباه را می شناسد.
طبیعی است وقتی افکار مختلف تجزیه و تحلیل می شوند موارد خطا و اشتباه شناخته می شود و با شناختن خطاها تصمیم گیری ها به حقیقت نزدیک تر شده و ضریب خطا کاهش پیدا می کند.
از این رو حضرت امیر المونین در بیان دلنشین دیگری فرمودند :
هیچ چیز مانند مشورت درستی و حقیقت را آشکار نمی کند.
اندیشه ها را به یکدیگر بزنید تا حقیقت و درستی از آن متولد شود.
مانع پشیمانی و انتقاد
حضرت رسول اکرم فرمودند :
مشورت انسان را از پشیمانی نگه داشته و ایمنی از انتقاد و سرزنش دیگران است.
کسانی که مشورت می کنند. اگر به راه راست روند کمتر موقع حسد واقع می شوند. زیرا دیگران پیروزی وی را از خودشان می دانند و اگر به خطا روند زبان ملامت و اعتراض مردم به او بسته است زیرا کسی به نتیجه کار خودش اعتراض نمیکند و نه تنها اعتراض نمیکنند بلکه دلسوزی و غمخواری نیز می کنند.
4- مانع استبداد به رأی
حضرت علی فرمودند :
کسی که استبداد به رای داشت ، نابود شد و کسی که با مردم مشورت کرد در عقل و خرد آنان شریک شد. و طلب مشورت عین راه یابی به حقیقت است.، کسی که استبداد به رأی داشت و رأی خود را کافی دانست به مخاطره افتاده است.
شرایط مشاور
پیش تر گفتیم که قرآن و روایات بر مشورت سفارش زیادی کرده اند و آثار و فایده های فراوانی را برای آن بر شمرده اند و حال باید دید این آثار، هر مشورتی را در بر می گیرد یا باید مشاوران دارای شرایط خاصی باشند؟ اگر لازم است مشاوران شرایط خاصی داشته باشند آن شرایط کدام است؟
در سخنان گهربار معصومین شرایط خاصی برای طرف مشورت بیان شده و تصریح کرده اند که اگر مشاوران این شرایط را نداشته باشند نه تنها مشورت با آنها سودی ندارد بلکه زیان هم دارد و امام صادق می فرمایند :
مشورت دارای حدودی است که باید آن حدود شناخته شود وگرنه زیان مشورت بیشتر از سودش خواهد بود.
اولین حدش آن است که مشاور باید عاقل باشد.
دوم این که آزاده و دیندار باشد.
سوم این که دوست و برادر باشد.
چهارم آن که رازدار باشد.
زیرا اگر مشاور عاقل باشد از عقل او در مشورت سود می بری و اگر آزاد و دیندار باشد در خیر خواهی تو تلاش می کند و در صورتی که دوست و راز دار باشد اسرار تو را بعد از اطلاع به آن می پوشاند در این صورت است که مشورت و خیر خواهی بطور کامل انجام می پذیرد. و در حدیث دیگر می فرماید :
باید در مشاور پنج خصلت باشد : عقل، حلم، تجربه، خیرخواهی و پارسایی
حال با استمداد از دیگر سخنان معصومان به توضیح این شرایط می پردازیم.
1- عقل
در بسیاری از روایات بر عاقل بودن مشاور تکیه شده است و در بعضی از روایات به حکمت این شرط نیز اشاره شده است.
سلیمان بن خالد می گوید از امام صادق شنیدم که می فرمود :
با عاقلان از مردان پرهیزکار مشورت کن، زیرا چنین انسان هایی به جز خیر و صلاح انسان رهنمون نمی شوند و بپرهیز از مخالفت با آرای آنان، زیرا مخالفت رای انسان پرهیزکار و عاقل موجب فساد دین و دنیاست.
2- تجربه و تخصص
در بعضی روایات امام معصوم علاوه بر عقل، داشتن تجربه کافی را هم در مشاوران شرط دانسته اند و ارزش رأی انسان را به مقدار تجربه او معرفی کرده اند. امام علی میفرماید :
ارزش نظر مرد به تجربه اوست.
3- دین و پارسایی
بی گمان داشتن دین، ترس از خدا، یکی از شرایط مشاوران است و این شرط در روایات متعدد با عنوان های پارسایی، آزادی و دین و خوف خدا آمده است.
امام صادق در وصیت به سفیان ثوری فرمودند :
در کارهایت با آنان که از خدا می ترسند، مشورت کن.
امیر مومنان نیز فرمودند :
در سخنانت با آنان که خدا ترسند مشورت کن.
4- بخیل، ترسو و حسود نبودن
یکی از شرایط مشاور این است که دارای ضعف هایی مانند بخل، ترس و حرص نباشد. این سه صفت از جمله صفاتی هستند که در روایات به منزه بودن مشاور از آنها تصریح شده است. حضرت امیر به مالک اشتر می نویسد :
با افراد بخیل مشورت نکن که از بخشش و کمک به دیگران بازت می دارند و از فقر می ترساندت. با افراد ترسو مشورت نکن که روحیه تو را تضعیف می کنند و از برخورد با جریان ها ناتوانت می کنند. با افراد حریص مشورت نکن که ستم را در نظر تو زینت می دهند. همانا بخل و ترس و حرص میل ها و غریزه های مختلفی اند که جامع آنها سوء ظن به خداست.
ابن میثم درباره این که چگونه منشاء این سه صفت سوء ظن به خداست، چنین توضیح می دهد : این سه صفت از یک آبشخور سرچشمه میگیرند و آن سوء ظن به خداست و ریشه سوء ظن، جهل به خداست. کسی که نمی داند خدا بخشنده است و گمان میکند که خداوند عوض آن چه را که به دیگران می بخشد، به او نخواهد داد، از فقر می ترسد و بخشش نمیکن و آدم ترسو نیز جاهل به لطف و عنایت خدا به بندگان است و از قدر الهی آگاهی ندارد. از این رو به خدا سوء ظن پیدا کرده ، گمان می کند خدا او را از مرگ نجات نخواهد داد و همین تصور غلط مانع او از اقدام به جنگ و مقابله با دشمن می شود. انسان حریص گمان می برد اگر حرص در جمع آوری مال نداشته باشد، خداوند به او مال نمی دهد از این رو وادار به حرص می شود. پی ریشه این سه صفت سوء ظن به خدا است.
دانلود گزارش تخصصی معلمان بررسی رابطه بین اوقات فراغت و انگیزه درسی و تحصیلی در بین دانش آموزان مقطع ابتدایی بافرمت ورد وقابل ویرایش تعداد صفحات 130
دانلود گزارش تخصصی معلمان,راهکارها,پیشنهادات,گزارش تخصصی فرهنگیان,
این گزارش تخصصی جهت ارائه برای ارزشیابی و کسب امتیاز کامل و همچنین جهت ارائه به عنوان تحقیق ارتقاء شغلی بسیار کامل میباشد
مقدمه
اوقات فراغت اگر چه فرصت، نعمت و سرمایه، ارزشمندی است که باید قدر آن را به خوبی دانست لیکن از جهت عدم توجه به برنامه ریزی مناسب و بهره گیری لازم از آن، می تواند به مسأله، معضل خطرناکی برای نسل نوجوان و جوان و دانش آموز و دانش آموز و همه اقشار جامعه تبدیل گردد. لازمه بهره گیری بهینه از این فرصت سازنده و ارزنده، محصور کردن و حفظ کردن آن از طریق طرح های آموزشی، تربیتی و سرگرمی های مفید و ایجاد فرصت های جدید تجربی خارج از محیط های رسمی کار و درس و مدرسه می باشد. باید اوقات ارزشمند و طلایی را آن گونه حفظ کنیم و بسازیم که شیطان و شیاطین برایش برنامه ریزی نکنند. آری اگر عقل فردی و مدیریتی جامعه برای این امر مهم اقدام نکند نفس و شیطان برای آن برنامه ریزی می کنند و آن را در جهت اهداف سو به کار خواهند گرفت. ضرورت اوقات فراغت و چگونگی گذراندن آن را با سختی از دکتر تی بی شپرد آغاز می کنیم. بسیاری از توفیقات عقل ساز و حکمت آموز در اوقات فراغت آدمی حاصل می شود او در توضیح این حقیقت می گوید: کارگران و آنان که در حجم پایان ناپذیر کارهای پیش پاافتاده و روزمره که هرگز پایانی ندارد، گرفتارند، شانس و فرصت چندانی در دست یافتن به حکمت و معرفت ندارند. فلسفه، سیاست، هنر، ادبیات، موسیقی و معرفت تنها به کسانی تعلق داشته و دارد که سعادت سرنوشت برای آن ها فرصتی فراهم آورده باشد تا بیندیشند و تأمل کنند و به تحقیق و مطالعه ومشاهده و تجربه بپردازند( امین انور، 1373).
بخش اعظم مشکلات آموزشی، تربیتی، روانی و رفتاری و اجتماعی نسل جدید و جوان جامعه امروزی ما، اعم از دانش آموزان و غیره ناشی از عدم امکان تجربه کردن فرصت ها و تسهیلاتی که در فضای خارج از آموزشگاه ها و نظام تعلیمات مدرسه ای و دانشگاهی برای کسب معلومات، درک فضیلت ها و لذت ها و مهارت ها و کارآمدی ها می باشد( همان منبع).
بیان مسأله
بدون شک دانش آموزان هر جامعه، سرمایه های گرانبهایی اند که اگر مورد بی توجهی قرار گیرند در تصمیم گیری ها مدنظر نباشند، آن جامعه دچار خسران زیادی خواهد شد، با نگاهی به ارقام بودجه کشورهای صنعتی و پیش رفته در مقایسه با کشورهای جهان سوم فاصله زیاد بین آن دو را می توان دید.
بسیاری از کشورهای توسعه یافته معتقدند که هر چه در این ارتباط هزینه نمایند، تبدیل به سرمایه های دیگری در ابعاد مختلف آن کشور خواهد شد. در میان دانش آموزان با توجه به دانش آموزان متوسطه جایگاه ویژه ای دارد. زیرا علاوه بر این که در آینده نزدیک می توانند در امور جامعه مؤثر واقع شوند. در زمان تحصیل هم به دلیل ویژگی های خاصی که دارند، قادرند منشاء حرکت های سازنده یا مخرب شوند. بدین لحاظ هر چه به این نیروی خارق العاده توجه شود از قدرت خروشان و پر تحرک آنان می توان بهره جست و هر چه به بوته فراموشی سپرده شوند، این سیل عظیم می تواند خسارت زیادی را به وجود آورد، سؤالی که در این جا مطرح است این است که در برابر هدر رفتن فرصت های جوانی چه کسانی مسئولند. بدیهی است که نظام تعلیم و تربیت به تنهایی نمی تواند در تربیت و استفاده صحیح از جوانان موفق شود. یکی از موضوعات بسیار مهم برنامه ریزی برای اوقات فراغت دانش آموزان می باشد که اگر اصولی و حساب شده باشد می توانند زمینه رشد و تعالی جامعه مهیا نمایند و کشور را از آسیب ها و خطرات احتمالی که ممکن است در اثر بی توجهی به این امر گریبان گیر کشور شود مصون بدارد. فلسفه اوقات فراغت از پیچیدگی، تنوع و تفاوت های بنیادی برخوردار است هر فرد بر اساس تفاوت های زیست شناختی( بیولوژیک) فرهنگی، نگرش و تجربیات گذشته و اهداف و مقاصدی که برای آینده خود دارد، تعبیر متفاوت و یا متضاد نسبت به دیگران از تأمین اوقات فراغت و چگونگی تأثیر آن به انگیزه دارد. اگر ما بتوان تأثیر و تأثری را که این دو اثر انگیزه و اوقات فراغت یکدیگر دارند را به درستی مشخص نمائیم قدم مثبتی در راه کسب هر چه بهتر علم و دانش همراه با لذت بردن از زندگی برداشته ایم( امین انور، 1373).
هدف از بررسی رابطه بین اوقات فراغت و انگیزه تحصیلی دانش آموزان دبستان های پسرانه یا دخترانه شهرستان نهاوند می باشد و قصد بر آن است که آیا رابطه ای بین این دو وجود دارد یا نه.
تعریف نظری
تعریف اوقات فراغت:
• اوقات فراغت را غالباً به معنای بی کاری، اوقات غیر موظف، ساعات بدون بهره، اوقات غیر رسمی و ... تلقی می نمایند. یا به عبارتی وقت فراغت زمانی است که احساس مسئولیت فرد در آن شرایط به پایین ترین و ضعیف ترین درجه خود برسد( عصاره، 1377).
انگیزه:
• انگیزه عبارت است از نیروی محرک درونی افراد که آن ها را وادار به انجام عملی می کند.
پیشرفت تحصیلی:
• پیشرفت تحصیلی را می توان گام هایی به جلو برای استفاده بهینه از استعداد و توانایی های خدادادی امکانات و منابع آموزشی جهت کسب بیشتر علوم و معرفت انسانی تعریف نمود.
انگیزه تحصیلی:
• انگیزه در واقع همان نیروی محرک انسان برای انجام رفتارها و اعمال او می باشد به گونه ای که اگر فردی از انگیزه کافی برای انجام یک فعالیت برخوردار نباشد، آن کار را ترک خواهد کرد( هرسی و بلانچارد، 1374).
•
انگیزش:
• عبارت است از تمام عوامل درونی( آگاهانه و ناآگاهانه)، آماده کنند. انسان به تحقیق بخشیدن به بعضی از اعمال، گرایش و اهداف(همان منبع).
• انگیزه فرایندی است که طی آن فعالیت هدف محور برانگیخته و حفظ می شود. انگیزه، یک فرایند است نه یک فرآورده.
• اوقات فراغت در لغت جمع کلمه وقت یعنی هنگام ها، روزگارها و ساعات تعریف شده است. در زبان فارسی فراغت در لغت به معنای آسودگی و آسایش است. در معنای دیگر آمده است که فراغت در لغت به معنای فراغ آسایش، آرامش و استراحت است و آزاد بودن از کار روزانه و هرگونه مجال و فرصت دیگر نیز معنی می شود.
ضرورت و اهمیت تحقیق:
همان طور که می دانید اهمیت یافتن اوقات فراغت در جامعه امروز آن چنان محسوس و ملموس است که با اندک توجهی به انتظارات و روحیات مردم می توان به آن پی برد. چون که اوقات فراغت بخش مهمی از زندگی دانش آموزان برای گذراندن اوقات فراغت آن ها اقدام کنیم می توانیم باعث ایجاد و انگیزه کافی در آن ها برای پیشرفت در کلیه مراحل زندگی و هم چنین درس خواندن آن ها باشیم و زمینه لازم را برای پیشرفت جامعه فراهم کنیم و از هدر رفتن هزینه ها و بودجه های سالیانه جلوگیری کنیم( امین انور، 1373).
فراغت:
در واقع در زمان و فرصتی است که یک فرد رشد یافته و مسئولیت پذیری در طول زندگی خود فارغ از انجام کارهای مؤظف و بعد از پرداختن به امور دینی و عبادی باید با میل و رغبت و اراده شخصی و در نهایت آزادی از آن بهره گیرد و به فعالیتی بپردازد که آن را دوست می دارد( امین انور، 1373).
زمان فراغت:
ارزشمند ترین لحظات، ساعات و روزهای زندگی انسان است که ارزشمندی اوقات فراغت به موازات رشد فکری و توسعه قابلیت های شخصی و مسئولیت پذیری های خانوادگی، حرفه ای و اجتماعی، مضاعف می شود در زندگی کودکان و نوجوانان، در اوقات فراغت به زمانی معنا و مفهوم روشن و ارزشمند پیدا می کند که حضور مؤظف در مدرسه و انجام تکالیف مکلف را برای نخستین بار تجربه می کنند. در روزهای سال تحصیلی، ساعات خارج از مدرسه و زمانی که دانش آموزان تکالیف آموزشگاهی را انجام داده اند و فارغ از برنامه های معمولی روزانه فرصتی می یابند که با انگیزه شخصی و آزاد به هدایت و نظارت اولیاء و مربیان در این زمینه می تواند فوق العاده پرثمر و پربرکت باشد( امین انور، 1373).
اما تعطیلات تابستانی برای اکثر دانش آموزان از اهمیت ویژه ای برخوردار است، تعطیلاتی بسیار طولانی و افزون بر یک صد روز!؟
اوقات فراغت، به ویژه در روزهای نسبتاً طولانی هم چون تابستان، علاوه بر این که مناسب ترین بستر پس از شکستن عادت های نامطلوب توسعه مهارت های شناختی و فعالیت های جسمی و حرکتی، زدودن غبار اضطراب و پریشانی های فکری، دست یابی به سلامت و آرامش روانی و اعتلای شخصیت و حضور فعال در عرصه های زندگی اجتماعی و تعامل بین فردی است، بهترین فرصت برای ظهور و پیدایش خلاقیت های ذهنی و نوآوری های فکری است، چرا که کودکان و نوجوانان و جوانان درطول سال تحصیلی یا حین انجام وظایف مؤظف، فرصت چندانی برای پرداختن به اندیشه های بدیع و ایده های نو و تجربه مفروضات فکری خود نمی یابند و لذا در زمان فراغت، بستر بروز و ظهور نوآوری های ذهنی، خلاقیت ها و تولیدات برتر فکری و تجربه باورهای مولد است( عصاره، 1377).
تجارب محققان خلاق و اندیشمندان نوآور در عرصه های علوم و فنون برتر، حاکی از آن است که جوانه های خلاقیت ذهنی آن ها در اوقات فراغت بارور گردیده است. زیرا اشتغالات مکلف و متعهد بودن به انجام مسئولیت های مؤظف نمی گذراند اندیشه های خلاق به راحتی شکوفا شوند. بنابراین بارور شدن اندیشه های خلاق و تولیدات برتر ذهنی مستلزم آزادی و اختیار، میل و اراده، قدرت انتخاب و بهره گیری از اوقات فراغت، به دور از وظایف مؤظف و تکالیف مکلف است. اوقات فراغت همانند شمشیر دو لبه است چرا که از یک سو هموارگر بستر پیدایش و ظهور و بروز خلاقیت ها و نوآوری های فکر است و از سوی دیگر می تواند زمینه آسیب پذیری های فردی و اجتماعی را فراهم کند. متأسفانه اغلب آسیب پذیرهای کودکان و نوجوانان در جوامع مختلف، در ایام اوقات فراغت صورت می پذیرد. تعطیلات آخر هفته تعطیلات عید نوروز، تعطیلات طولانی تابستان اگر به گونه ای بایسته و شایسته و با راهنمایی و آموزش های لازم مورد بهره گیری کافی و وافی قرار نگیرند ظرفیت آسیب پذیرهای فردی و کژروی های اجتماعی نوجوانان را مضاعف می کنند. صرف فراهم نمودن امکانات ورزشی با تدارک کلاس های تقویتی و کمک آموزشی و طراحی برنامه های متنوع هنری و فرهنگی، نمی تواند میزان آسیب پذیری فکری و رفتارهای نوجوانان را به حداقل برساند. آن چه بیش از همه می بایست مد نظر قرار گیرد، ایجاد نگرش و بازخورد مثبت و هدفمند در میان اولیاء و مربیان، به ویژه نوجوانان نسبت به اهمیت و ارزشمندی اوقات فراغت و قدرت خلاقیت و نوآوری ایشان در این ایام است( کارل گوستاو، 1376).
بدیهی است همان طوری که پیش تر نیز اشاره گردید، اگر برنامه های تدارک دیده شده برای کودکان و نوجوانان در این فراغت همراه با اجبار و تحصیل یا چشم و هم چشمی و صرفاً برای رضایت خانواده باشد یا نوجوانان از روی بی میلی و بی تفاوتی و اکراه بدان بپردازند نمی تواند چندان مفید و پربرکت باشد.
تابستان به شیوه های مختلف زمینه رغبت و تمایل و انگیزه حضور و فعالیت در ایشان فراهم گردد. بدیهی است که طراحی یک برنامه جامع و متنوع برای نوجوانان و جوانان با مشارکت و مشورت خودشان و نقش آفرینی الگوهای مطلوب و محبوب در این امر می تواند زمینه خلاقیت های فکری آن را فراهم کند و آسیب پذیری های اخلاقی، رفتاری و اجتماعی را به حداقل ممکن برساند.
شایان ذکر است که مشغولیت های انفعالی در این فراغت، نظیر نشستن در مقابل تصاویر تلویزیونی و ویدئویی برای چندین ساعت و سرگرم شدن یا بازی های کامپیوتری و اینترنت برای ساعت های طولانی، غالباً آسیب پذیری های روانی و فکری و مشکلات رفتاری قابل توجهی را می تواند در پی داشته باشد. اعتیاد به دستگاه های صوتی، تصویری و کامپیوتر و اینترنت از جمله مشکلات بسیاری از نوجوانان و جوانان حتی بزرگسالان در دنیای امروز است لذا شایسته آن است که اولیای ارجمند در کانون خانواده ها زمینه هایی فراهم کنند که در ایام تابستان بی نظمی های فکری و رفتاری و مشغولیت های طولانی مدت انفعالی بر زندگی ایشان و فرزندانشان غالب نگردد. توصیه پژوهشگری علوم ارتباطات بر این مبناست که نوجوانان دانش آموز در شبانه روز حداکثر بیش از دو ساعت در مقابل دستگاه های تصویری نظیر تلویزیون، ویدئو، کامپیوتر و بازی های کامپیوتری قرار نگیرند. برای مصونیت هر چه بیشتر نوجوانان در برابر اعتیاد الکترونیکی بهتر آن است که همه وسایل و دستگاه های تصویری و صوتی در اتاق نشیمن عمومی خانواده قرار داشته باشد و از اختصاصی کردن این دستگاه ها در اتاق خاص فرزندان اجتناب شود( پاول هنری، 1367).
ورزش و کارکردهای مختلف آن
حرکت و جوشش از ویژگی های ذاتی و انسان است و نشانه سلامت و نشاط و پویای اوست. بی اعتنایی به این ویژگی ذاتی یا بازدارندگی انسان از جوشش و تحرک در حقیقت خلاف مقتضای طبع انسان حرکت کردن است و موجب افسردگی و بروز بسیاری از نابه هنجار ها در انسان می شود و اصولاً بی توجهی به استعداد هایی که خداوند حلیم در درون بشر نهاده به معنای مهمل انگاشتن آن استعداد در انسان است و موجب نقض و عیب در مسیر کمال انسان می شود. ورزش در حقیقت نوعی فعالیت و حرکت سامان یافته که شکوفا کننده بسیاری از استعدادهای خدادادی در انسان است( پاول هنری، 1367).
همان گونه که استحضار دارید انسان دارای دو بعد جسمانی روحانی است، اما در عین حال که عامل رشد، تعالی و بالندگی انسان در روح و بعد روحانی و عقلانی است که انسان را به اعلی علیین می کشاند، ولی این رشد و پویایی و تعالی در کالبد و شکل ظاهری انسان که هر آن جسم و بدن است سامان می یابد. بدیهی است زمان عقل و روح جان می تواند به مقتضا و ماهیت خود عمل نماید که در جسم و تنی با نشاط، سالم و قوی، قرار و دوام یابد و گرنه قفس تنگ، خسته، دردمند، نحیف و رنجور تن، عقل و جان و روان انسان را آن چنان متأثر می سازند که قدرت هرگونه رشد و تحرک و پویایی را از او سلب می کند به همین دلیل گفته می شود. عقل سالم در بدن سالم است. وقتی جسم و تن و ارائه جان انسان سالم باشد، روح، آزاد و سبک بال و بدون مضایق و تنگناها نمی تواند از این سکوی قوی و پابرجا به پرش و جهش و تکامل و صعود برسد. توجه اسلام به سلامت و رعایت بهداشت جسم و تن، نظافت و استحمام، مسواک کردن و تعیین مجازات الهی برای لطمه زنندگان به جسم و تن خویش در همین راستاست. اگر حفظ نعمت های الهی یک وظیفه مقدس تلقی شود، مگر می شود در حفاظت و حراست از مهم ترین گوهر و نعمت وجودی انسان که همان سلامت بدن و جسم است غفلت شود. نکته دیگر این که توجه به سلامت جسم و ورزش جزء لاینفک تعلیم و تربیت است، چون تربیت حقیقی تربیتی همه بعدی است که هم موجب رشد و تعالی روح شود، هم پرورش دهنده عقل و تفکر باشد، هم عواطف را لطیف نماید و جهت بخشد، هم قدرت آفرینندگی و هنر انسان را متجلی سازد و هم به جسم انسان سلامت و شور و نشاط و تحرک بخشد، و گرنه آن تربیت ناقص خواهد بود( همان منبع).
کارکردهای مختلف ورزش:
امروز ورزش فقط در انجام یک سلسله تمرین های جسمانی خلاصه نمی شود بلکه کار کارکردهای فراوان و همه بعدی پیدا کرده است. امروزه ورزش بخشی از فرهنگ جوامع شده است، چون بین فرهنگ و ورزش رابطه تنگاتنگی وجود دارد. ورزش تمرینی برای رشد اخلاق و جوانمردی است. ورزش عامل تقویت اراده، پایداری و کنترل هوای نفس است. امروز جوانمردی و شجاعت معنا و مفهوم ویژه ای می یابد و فقط در زور و بازو خلاصه نمی شود. چنان چه گفته شده:
گر بر سر نفس خود امیری مردی گر برگردی خرده، نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زن گر دست فتاده ای بگیری مردی
ورزش با اخلاق و ادب و تواضع همراه است و قهرمان کسی نیست که بر مردم سلطه جوید و تفاخر ورزد، بلکه ورزش اصیل به انسان خصلت و جوانمردی و تواضع می آموزد تا در اوج قدرتمندی آرام، متواضع و کم آزار باشد( آندره، 1371).
امروز حتی ورزش جزئی از دین و آرمان و اعتقادات ماست. چون تلاش برای سلامت، نشاط و پایداری زمینه ای برای خداپرستی و عبودیت بهتر است، آن چنان که در دعای کمیل می خوانیم قو علی خدمتک جوارحی. و انسان قوی، سالم و پر نشاط، سلامت و نشاط خود را در مسیر طاعت الهی قرار می دهد. چنان که امیر مؤمنان فرموده اند: فاذا قویت علی طاعته الله سبحانه- اگر قوی شدی قوتت را در مسیر اطاعت خدای بزرگ قرار بده( همان منبع).
با مروری بر سرود رسمی المپیک که در سال 1917 یعنی( 44 سال پیش) سروده شده به خوبی در می یابیم که ورزش از قدیم همراه با اخلاق و خداپرستی بوده است ترجمه سرود چنین است:
ای روح جاودان ازلی، ای خالق حقیقت و زیبایی و نیکی، نور خود را ظاهر کن و بر ما بیفشان بر این خاک و در زیر این آسمان، که اول بار آوازه ابدی تو را شهادت داده است. همان گونه که ملاحظه می نمائید حتی ورزش بین المللی نیز متأثر از اخلاق و فرهنگ دینی بوده است( آندره، 1371).
کارکرد اجتماعی:
کارکرد دیگر ورزش آماده کردن نسل جوان برای ورود به عرصه های اجتماعی است در میدان های ورزشی که روحیه مشارکت پذیری، جمع گرائی، تعاون، مسئولیت پذیری، وحدت، قانون مداری، رقابت سالم توأم با رفاقت، استقامت، تلاش برای پیروزی، تقویت اراده، پذیرش شکست و تلاش برای جبران آن شکل می گیرد و محلی برای تمرین شایسته سالاری است( آندره، 1371).
کارکرد سیاسی ورزش:
امروزه ورزش کارکرد سیاسی نیز دارد حضور قهرمانان ما در کشورهای بیگانه و پیروزی آنان بر حریفان و بر افراشته شدن پرچم جمهوری اسلامی ایران و کسب مدال و افتخار بین المللی موجب مطرح کشور، آرمان ها و اعتقادات آن در دنیا و زمینه ای برای تبادل فرهنگ هاست. البته نباید برد و باخت در میدان های ورزشی به نحوی غلط در جامعه ترویج شود که به منزله برد و باخت منزلت ملی و از دست دادن آرمان و مرام یک ملت تلقی شود( آندره، 1371).
بدیهی است وقتی از جوان، سلامت، شور و نشاط و ورزش سخن گفته می شود هیچ تفاوتی بین دختران و پسران و زنان و مردان نیست به ویژه وقتی که دانش آموزان مورد بحث قرار می گیرند و نیمی از دانش آموزان مورد بحث قرار می گیرند نیمی از دانش آموزان ما را دختران تشکیل می دهند که در پرداختن به آن ها که حدود 9 میلیون نفرند به شدت موضوعیت می یابد( همان منبع).
علی الخصوص وقتی بیشتر توجه و دقت کنیم در می یابیم که توجه به این نیمه جمعیت، نیم دیگر را نیز متأثر می کند و باور کنیم که زنان در عین حال نیمی از جامعه اند سازنده، پرورش دهنده و تولید کننده نیم دیگرند، آن موقع با حساسیت ویژه ای به این قشر عظیم و مؤثر نگریسته می شود. متأسفانه تاکنون نگاه و نگرش مسئولان و برنامه ریزان نسبت به این ویژگی و این نیم جمعیت از روی غفلت و بی توجهی بوده است و این غفلت ها از ویژگی روحی، جسمانی زنان و دختران، خلاء هایی در ابعاد مختلف بر جامعه ما تحمیل کرده که جبران ناپذیر است یا به سختی و در ظرف زمانی بسیار گران قیمت و طولانی جبران خواهد شد. تاکنون نگاه های برنامه ریزان مردان و پسرانه بوده است. مجتمع های ورزشی با نگاه پسرانه ساخته شده، کانون ها و پارک ها به این نگاه ساخته شده است. مدارس ما با این نگاه ساخته شد، بدین جهت هم اکنون وضعی را مشاهده می کنیم که جبران آن بستگی به سادگی میسر نیست و به ویژه ویدئولوژیک زنان و دختران مسئولیت مادری و شوهرداری آن ها ویژگی خانه داری و بچه داری و دیگر ویژگی های آن ها نیازمند تسهیلات و امکانات خاصی متناسب با آنان می باشد، لذا غفلت از آن موجب بروز بسیاری از بیمار ها، فقر حرکتی و نارسائی های جسمی و روحی در آنان شده است( همان منبع).
تذکراتی چند:
ذکر تذکراتی درباره نحوه نگاه و نگرش ما به ورزش و تربیت بدنی مشخص می کند:
• ورزش هدف نیست، بلکه ابزار و وسیله ای مناسب برای وصول به اهداف تعالی تر است و اگر هم اهدافی برای آن ترسیم می شود اهداف واسطه ای و مقدمی برای وصول به اهداف متعالی تر است.
• ورزش باید عمومی باشد، یعنی نباید در انحصار عده ای خاص باشد، به نحوی که برای همیشه عده ای ورزشکار باشند و عده ای تماشاچی.
• ورزش قهرمانی هدف نیست، بلکه وسیله ای برای نشان دادن قله ها و ایجاد انگیزه و شور و نشاط و تحرک بیش تر است، و لذا نباید ورزش قهرمانی بر ورزش عمومی سایه افکند و نباید از کیسه ورزش عمومی به نفع ورزش قهرمانی مصرف شود.
• ورزش آموزشگاهی شالوده ی ورزش عمومی و ورزش قهرمانی است، غفلت از ورزش آموزشگاهی و تربیت بدنی کودکان و نوجوانان موجب از دست رفتن بسیاری از فرصت هایی است که همه در بزرگی جبران ناپذیر خواهد بود، لذا اولویت برنامه ریزی و سرمایه گذاری می بایست در بخش ورزش آموزشگاهی انجام گیرد.
• ورزش و تربیت بدنی مختص پسران و مردان نیست، زنان و دختران نیز همانند پسران و مردان و حتی بیشتر از آن نیازمند تحرک، نشاط، پویائی و سلامت تن و روان می باشند. و در دین و آئین و مرام و مکتب اسلام هیچ منعی برای ورزش دختران و زنان وجود ندارد، بلکه موانع و محدودیت ها در نوع امکاناتی، ویژگی ساختمان ها و میدان های ورزشی مختص به آنان است که متاسفانه عدم نگاه درست و مزمن، کهنه و تاریخی در بخش ورزش زنان و دختران کشور گردیده است.
• شکست و پیروزی در ورزش نباید شکست و پیروزی در آرمان و اعتقاد و از دست رفتن هویت ملی و فرهنگی تلقی شود که این یک افت بزرگ و انحرافی و خطرناک در مسابقات داخلی و خارجی است. در نهایت می بایست زمینه هایی برای عبرت آموزی و تمرین شکست و پیروزی های اجتماعی و آموزشی برای نحوه ی جبران باشد. باید از پیروزی ما خوشحال شویم نه مغرور، اما نباید از شکست ها ناامید و مأیوس شویم، بلکه باید عبرت بگیریم و به دنبال جبران و رفع نقایص خود و ترمیم آن باشیم و رسانه های ارتباطی نیز باید از ایجاد این نگرش تلاش نمایند تا احساس گرائی در ورزش به عقل گرائی و هدف مندی تبدیل گردد.
نکته آخر این که ورزش اگر چه زمینه ای مناسب تر برای پر کردن و به عبارت بهتر غنی سازی اوقات فراغت است ولی یک پدیده فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و سیاسی است.
• ورزش عاملی برای تقویت ایمان است.
• ورزش عاملی برای توسعه مبانی اخلاقی است.
• ورزش تمرین رقابت شایسته سالاری و نخبه گرائی است.
• ورزش زمینه ای برای سلامت و بهداشت تن و روان است.
• ورزش عاملی برای تقویت عقل و نیروی تفکر و تعقل است.
• ورزش زمین هایی برای گفت و گوی تمدن ها و مراوده ی بین ملت هاست.
• ورزش عاملی برای کاهش نابهنجاری های اجتماعی و روانی است.
• ورزش عامل سیاسی و مطرح شدن کشور نظام بین المللی است.
• ورزش آموزنده مشارکت اجتماعی و تمرین و نظم و قانون مندی مسئولیت پذیری، تعاون، جمع گرائی، سعه صدر، تقویت اراده، پایداری، تمرین شکست و پیروزی است.
و همه این نکات را می توان از فرمایش زیبای سید و سالار شهیدان حضرت حسین بن علی(ع) دریافت که فرمودند:
( فبادروا بصحه الاجسام فی مده الاعمار1)
پس بشتابید برای تامین سلامت جسمانی خود در مدت باقیمانده عمر خویش.
آسیب شناسی اوقات فراغت
تأثیر آن بر انگیزه و آموزش
بارورترین و خلاق ترین بخش شخصیت در غیر رسمی ترین و آزادترین اوقات تکوین می یابد.
تأمین تصنعی اوقات فراغت مانع فعالیت های خود انگیخته در اوقات فراغت است.
فاذا فرغت فانصب1
اوقات فراغت را غالباً به معنای بی کاری اوقات غیر موظف، ساعات بدون برنامه، اوقات غیر رسمی و ... تلقی می نمایند. به همین علت بزرگسالان، مربیان و اولیاء برای جلوگیری از هدر رفتن این اوقات سعی می کنند با برنامه ها، سرگرمی ها و اشتغالات مختلف اوقات غفلت دانش آموزان را پر کنند. حال آن که فلسفه اوقات فراغت این است که فرد بدون اجبار و خارج از چارچوب های قبلی، بدون اشتغال ورزی دیگر ساخته، خود با میل و رغبت به فعالیت های دلخواه خویش بپردازد. در این جا ممکن است فوراً اعتراض شود که اگر قرار باشد هر فرد به فعالیت های دلخواه خود بپردازد و از آن جا که اساساً آدمی تمایل به شهوات و هواهی نفسانی و لهو لعب دارد این خطر احساس می شود که فرد با این آزادی دچار انحرافات و کجروی های مختلف گردد. از همین جا مطلب دیگری مطرح می شود که می تواند منظور ما را از اوقات فراغت به این سبک و سیاق روشن تر نماید و آن دین که وظیفه مربیان و برنامه ریزان تربیتی، تأمین مستقیم و پرکردن فیزیکی و یک جانبه ی اوقات فراغت دانش آموزان نیست، بلکه آنان فقط زمینه ساز فراهم کنند و معرض کننده فعالیت های سالم، سازنده و مفیدند( شولترز دوان پی، 1378).
البته منظور ما از بیان این مطالب در غلطیدن به این سو نیست که مدعی باشیم قطعاً برنامه های تأمین اوقات فراغت ما مغایر و متضاد با هدف های مورد نظر است، بلکه مقصود حساس سازی و برجسته سازی آن بخش از فعالیت هاست که با دید و باور بدیهی و قطعی و با نوعی غفلت و حجاب ناهشیارانه از آن گذر می کنیم. با این وصف می توان به روشنی بیان داشت که منظور ما از این که: تأمین اوقات فراغت مانع فعالیت خود انگیخته در اوقات فراغت است، چیست؟ حال کمی جلوتر برویم و آسیب شناسی تأمین اوقات فراغت را که ادعایی مبهم تر از ادعای اخیر است، روشن نمائیم. اگر در تنظیم اوقات فراغت دانش آموزان، تمایل درونی، دخالت فردی و انتخاب فعالانه آن ها را در نظر نگیریم، تأمین اوقات فراغت چیزی جز سرگرم کردن و پر کردن فیزیکی یکی اوقات و عاریه ای بودن آن نخواهد بود. در چنین شرایطی هر چند توانسته ایم خلاء موجود اوقات فراغت را ظاهراً و رسماً پر کنیم. دانش آموزان شخصاً و قلباً با برنامه درگیر نشده اند و اگر درگیری نشوند و برنامه ها را از آن خود، به طور خود انگیخته و فی البداهه ندانند، حالت تصنعی و بی رشکی احساس می کنند در حالی که اوقات فراغت بهترین بارورترین، غنی ترین و خلاق ترین موقعیت برای فرد است تا به دور از قید و بندها و قالب ها بتواند خلاقیت و آفرینش، نوآوری و تفکر سیال و فعال خود را به نمایش بگذارد. در این جا به یک تناقض فلسفی برخوردار می کنیم که از یک طرف گفته می شود اوقات فراغت فرصت آزادی است که فعالیت پیش بینی شده ای در آن صورت نمی گیرد و به عبارت دیگر وقت پس مانده و هدر رفته ای است که در خلال آن هیچ کاری نمی گیرد و به تعبیه چارلز بزایتبل( وقت فراغت، زمانی است که احساس مسئولیت فرد در آن شرایط به پائین ترین و ضعیف ترین درجه خود رسد). از طرف دیگر گفته می شود که اوقات فراغت منشاء خلاقیت ها، باروری افکار، شکل دهی شخصیت، تأمین انرژی و بازیابی قوای حیات، کشف و اختراع، نوآوری و ابتکار، بازاندیشی و اصلاح افکار، محاسبه و مراقبه، ارزیابی و بازیابی خود می باشد( همان منبع).
به ظاهر، این تعبیه، دوگانه و متناقض جلوه می کنند. چگونه ممکن است در اوقاتی که فرد به کم ترین سطح احساس مسئولیت می رسد و از یک نظر فرصت هدر شده ای را می گذراند انتظار خلاقیت و نوآوری از او داشت و چگونه است که در شرایط غیر اوقات فراغت یعنی اوقات رسمی، اوقات کار و فعالیت و اشتغال، اوقات مؤظف و اوقات عمده ی زندگی چنین محصول و بازدهی را به ارمغان نمی آورد؟ چگونگی حل این تناقض در واقع دست یابی ظریف و عمیق به آن مفهوم و برداشتی از اوقات فراغت است که ما در پی تبیین آنیم. اگر در حل این تناقض از راه وحدت و به دور از تضاد و تعارض برخورد شود، منظور حاصل است و اگر این مرزبندی به شیوه ی تنگ نظرانه و ساده اندیشانه هم چنان عمیق و عمیق تر شود، نمی توان اشتراک مساعی و تفاهم برداشت از اوقات فراغت را تصور کرد. اگر بپذیریم که عمده ترین بخش شکل گیری شخصیت آدمی، به ویژه کودکان و نوجوانان در اوقات آزاد، فارغ از همه وظایف و برنامه های از پیش تعیین شده ی بیرونی دیگر ساخته است و اگر قبول کنیم که ذهن هنگامی به جوشش و خلاقیت می افتد که منشاء تحریک آن تمایلات درونی و خود انگیخته باشد و فرد فعالانه و با انتخاب آزاد و به دور از انتظارات بیرونی و مقبولیت نمائی ها و نقش بازی کردن های تصنعی، در شکل دادن افکار و اندیشه ها و اعمال خود دخالت نماید، آنگاه می توان به فلسفه وجودی اوقات فراغت، آن هم با جهت گیری مثبت، رشد دهنده و کمال زا پی برد. کافی است نگاهی به زندگانی بزرگان، دانشمندان، مخترعین، کاشفان، نویسندگان و حتی پیامبران علما و عرفای بزرگ بیندازیم و به شیوه ی تجربی، عمقی و بالینی زندگی نامه آنان را مطالعه نمائیم و این مطالعه و تفحص را به مقصد ردیابی سرمنشاء خلاقیت ها و پیدا کردن نقطه شروع کشفیات و اختراعات یا تحولات روحی و معنوی آن ها انجام داده سعی کنیم شرایطی را که از نظر زمانی، مکانی و روانی، آن دانشمندان و بزرگان به روی داد مهم زندگی خود اختراع، کشف و ... دست یافته اند شناسایی کنیم. آنگاه پی خواهیم برد که هیچ گاه این شرایط زمانی و مکانی شرایطی نبوده که از قبل یا با دخالت دیگری و با برنامه های از پیش تعیین شده تحمیلی به وجود آمده باشد برای نمونه فقط به چند مثال اکتفا می کنیم:
• از میان دانشمندان مختلف، موقعیت و شرایط زمانی و مکانی« نیوتن» را در هنگام کشف قوه جاذبه در زیر درخت سیب و آن هم در هنگام استراحت و غیر رسمی ترین اوقات یک دانشمند ملاحظه نمائید.
• به موقعیت« ارشمیدس» شیمیدان بزرگ در خزینه حمام با فریاد« یافتم، یافتم» او در کشف قانون سبکی اشیاء در آب، نظری بیفکند.
• به مشاهده خود به خودی« نیکلاس ماسکلین» ستاره شناس بزرگ« وبسل» در کشف پدیده خطاهای حسی بشر توجه نمائید.
• واقعه سفر چالز داروین را که صرفاً در خلال مشاهدات خود به خودی به یک کشف جهان در نظریه انواع می رسد مطالعه کنید.
• مشاهدات طبیعی و خودانگیخته« مندل» در باغ خود، کشف رمز وراثت و انتقال خصوصیات وراثتی در موجودات نیز در اوقاتی روی داده است که از نظر شرایط رسمی و مطالعات کلاسیک عاری از برنامه های از پیش تعیین شده بوده است( همان منبع).
تنها یادآوری این نکته حائز اهمیت است که چه بسا از حاشیه ای به دور از متن و عاری از قالب ها بهتر بتوان به متن و هسته اصلی هدف مورد نظر دست یافته، ولی برعکس غالباً تصور می کنیم که برای رسیدن به یک مقصود باید در همان چارچوب و مسیر پیش بینی شده و از قبل مطرح شده حرکت کرد. حال آن که ماهیت تفکر خلاق و اندیشه و اگر اساساً این است که از چارچوب منطق جاری بیرون می آید و بر همین اساس دانشمندان موقعی به مقام دانشمندی رسیده اند که از قالب دانش ها بیرون جسته اند. ماهیت تفکر خلاق با آزادی، سیالی انعطاف پذیری، تمایل خود انگیخته، انتخاب، فی البداهگی، ناهم گرائی، قالب زدائی روانی، راحتی و ارتجال بودن همراه است. حال تا چه میزان در برنامه های اوقات فراغت این ویژگی ها را رعایت می کنیم؟ آیا اگر همین اوقات فراغت را که بهترین، مساعدترین، طبیعی ترین و نیز رسمی ترین شرایط برای بروز خلاقیت هاست، به دست خود آن را تصنعی، رسمی، قالب ریزی شده و از پیش برنامه ریزی شده کنیم، آسیبی به اوقات فراغت وارد نساخته ایم؟ آیا خود با دست خود به مقابله با ویژگی های آن اقدام نکرده ایم؟ آیا با تأمین مصنوعی، فیزیکی، مکانیکی سرگرمی گونه و به اصطلاح پرکردن این اوقات مغتنم، پربار و طلائی را ضایع نکرده ایم؟ حال آیا می توانیم به صراحت و بدون ابهام بگوئیم که در چنین شرایطی و با چنین اقدامی مانع باروری اوقات فراغت شده ایم؟ آیا این مانع شدن خود حجابی برای گم کردن اوقات فراغت نمی شود؟ و آیا این گم کردن و غافل شدن آسیبی به تفکر نوآور و خلاق دانش آموزان وارد نمی سازد؟ در اینجا سؤال اساسی تری پیش می آید: اگر بپذیریم که تأمین تصنعی اوقات فراغت مانع باروری و خلاقیت در اوقات فراغت می شود، آیا باید دست روی دست گذاشت و به شیوه باری به هر جهت اجازه داد که دانش آموزان به شیوه تودرتو و هرج و مرج هر کار و هر فعالیت مشروع و نامشروع، سازنده و تخریب گر، مفید و فاسد، سالم و ناسالم، موجه و غیر موجه را که خواستند انتخاب کنند و ما هم شاهد و ناظر باشیم تا از میان این همه زمینه های خطرناک و انحرافی اندکی هم افکار بارآور و خلاق پیدا شود؟ به طور قطع و هرگز چنین برداشتی از اوقات فراغت، منطقی و اصولی به نظر نمی رسد، پس باید چه کار کرد؟ راه حل بینابینی که هم واجد برنامه سالم و سازنده و هم فاقد چارچوب تعیین شده باشد، چیست؟ اگر بخواهیم به این سؤال مهم و تعیین کننده پاسخ دهیم باید مجدداً برگردیم به تعریفی که از اوقات فراغت نمودیم و در نهایت اشاره ای کنیم به راه کارهای اجرائی و عملی که بتواند آن گونه که فلسفه واقعی اوقات فراغت حکم می کند در بازدهی مفید و خلاق آن مؤثر باشد. اغلب فلاسفه، روان شناسان، جامعه شناسان معتقدند اوقات فراغت دارای نقش اساسی در تکوین شخصیت انسان و بلکه کلیت وجود آدمی است. شخصیت فرد آن چنان که در فلان اوقات فراغت شکل می گیرد و رشد می کند، در حین کار تحت تأثیر قرار نمی گیرد. چرا که کار و اشتغال شرایطی یکسان و پیش بینی شده برای فرد ایجاد می کند که طی دقایقی زمان بندی شده و تکرار آن قدرت خلاقه آدمی را مجال بروز نمی دهد. آزادی و رهائی از اوقات مؤظف زمینه اساسی برای مطرح شده و خلاقیت های انسانی است و خلاقیت های هنری، ادبی، فنی، علمی و ... هرگز مجال بروز نمی یابند مگر در فضای آزاد و مستقل و برخوردار از حرمت انسانی به نحوی که نه الزامی در کار باشد و نه فشاری و نه قاعده و برنامه از پیش تعیین شده، این طبیعت موقعیت درونی انسان است و عقل آگاه و فعال از برنامه های دستوری در هر شکل« رسمی و غیر رسمی، مستقیم و غیر مستقیم» اعم از کار و کسب سرگرمی برای زندگی سرباز می زند( همان منبع).
بر این اساس در می یابیم که فلسفه اوقات فراغت بر اهمیت و به کارگیری آن گذران راحت و نیز بهره برداری از آن تأکید می کند. چه بسا فعالیت پربار و یک کار سازنده در اوقات فراغت بیش تر نتیجه دهد تا در یک موقعیت کاری و شغلی، فرصت سرگرمی و تفریحی پیش تر فراهم شود. این مسئله بستگی دارد به نوع نگرش، انگیزش و علاقه فرد در موقعیتی که برای او فراهم می آید در واقع فردی که تمامی زندگی، طبیعت و نمودهای فرصت را نعمت خداوندی می داند واعظه لحظه زندگی اش را چه در هنگام استراحت و خواب و چه در هنگام فعالیت و کار معنی دار تلقی می کند، فلسفه اوقات فراغت برای او از آن چه سنت جاریه و منطق کنونی از آن برداشت دارد، متفاوت است. مگرنه این که امام علی(ع) بزرگ ترین تفریح را کار می داند. پس نوع نگرش به زندگی، نوع جهان بینی و شیوه تلقی از پدیده های هستی است که شکل دهنده و معنا دهنده زمان و مکان و فرصت های فرد می گردد. با این وصف باید اوقات فراغت را به حسب تفاوت های ارزشی و فرهنگی ها، تجربیات، شرایط و موقعیت های مادی و معنوی هر فرد تعریف کرد. این بینش پویا با آن چه در مکاتب و نظریه های غربی مطرح است به کلی متفاوت است. در مکتب اسلام، اوقات فراغت تنها مقدمه ای برای انتصاب و اتصال به مسیر کمال است. فاذا فرغت فانصب: هر گاه که فارغ شدی، متصل شو( همان منبع).
در حالی که دید تنگ نظرانه و منطق دوگانه است که بین کار و استراحت، بین تفریح و اشتغال، بین آزادی و مقدمات، بین فراغت و انتصاب، خط متمایزی می کشد. اما در دیدگاه مکتب الهی، یک مؤمن متصل شد به ریسمان الهی و ذوب شده در مسیر کمال، در همه لحظات و در همه ی مکان ها احساس وجد و نشاط، آزادی، خلاقیت، نوآوری، آسایش و نیرو می کند. اوقات کار او عین تفریح و تفریح او عین کار( بارور و تولید کننده) است، مشروط بر آن که از درون بجوشد، از استعدادهای خود بهره گیرد و به حرمت و عزت و فطرت خویش تکیه نماید که مصداق( فاما من تقلت موازینه فهو فی عیشه راضیه) خواهد بود. این مفهوم و برداشت از اوقات فراغت در کمتر مکتب و نظریه ای به چشم می خورد زیرا اغلب نظریه های روان شناختی و اساساً آن هایی که کلیت انسان را در دهلیزهای آزمایشگاهی قطعه قطعه کرده اند، قهراً اوقات زندگی آدمی را نیز به تجزیه کشانده و از نظریه پردازان دیگر به مفهوم واقعی اوقات فراغت نزدیک تر شده اند مثلاً می دید که یکی از نظریه پردازان، معتقد است فعالیت آدمی در اوقات تفریح و استراحت شرایطی را فراهم می آورد که به ایمان و صلح و آرامش دست می یابد. برتراندراسل اصطلاح حیات طیبه را البته نه به آن معنایی که در متون قرآنی مطرح است در این ارتباط به کار می گیرد و شرح می دهد که حیات طیبه، حیاتی عاری و خالی از هرگونه دردمندی شدید است و بر عناصری چون عشق، امنیت عاطفی و درک کافی تکیه دارد. در حیات طیبه، ترس و پریشانی، ناامیدی و تنهایی راه ندارد. حیات طیبه موجب احترام به فردیت انسان می شود و این فردیت در عین حالی است که همراه با دیگران زندگی می کند ولی فرصت انجام کارهایی که توانایی او را آشکار می سازد و در اختیار وی قرار می دهد.( آبرهام مزلو) روانشناس انسان گرا نیز مشابه همین معنا را از زندگی انسان تلقی می نماید. او ضمن برشمردن سلسله مراتب نیازهای آدمی از سطح فیزیولوژیک تا سطح روانی و معنوی آن زیباشناسی، خودشکوفایی، تحقق کامل خود، معتقد است بزرگان و پیشروان علم و اندیشه و مصلحان و بزرگ مردان تاریخ کسانی بوده اند که نگرش آن ها نسبت به حیات یک نگ