فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله بیل گیتس

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله بیل گیتس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
پدیده گیتس
بیل گیتس در سن 43 سالگی ثروتمندترین مرد جهان بود. او از سن 20 سالگی تاکنون رئیس شرکت مایکروسافت بوده است که ارزش آن چیزی در حدود 50 بیلیون دلار است (گرچه خود گیتس تاکید دارد که بیشتر پول وی در سهام مایکروسافت صرف شده) و ثروت او به اندازه‌ای است که خارج از درک مردم است. به این دلیل ثروت وی هم مایه رشک ما است و هم کنجکاوی ما را برمی‌انگیزاند.
گیتس پدیده قرن بیستم یعنی بزرگترین غول کامپیوتری می‌باشد. دوستان و آشنایان از قدرت پول وی شگفت‌زده شده‌اند و این شگفت‌زدگی موجب سرگرمی متداول دربارها و رستوران‌ها گردیده است. این باور که هرگز رهبر تجاری دیگری آنقدر پول نداشته جالب و وسوسه‌انگیز است. درواقع، افراد بازرگان خیلی ثروتمندی از قبیل هنری فورد و جان دی راکفلر وجود دارند ولی ثروت گیتس فقط بخشی از جذابیت اوست. طلوع برق‌آسای گیتس همراه با شهرت و اقبال وی موید ظهور یک نظم تجاری جهانی جدید است نظمی که تحت تسلط رده دیگری از رهبران تجاری قرار دارد. می‌توان آنها را آدم‌های غیرحرفه‌ای در امور کامپیوتر یا Nerds نامید ولی آنها چیزهایی را می‌دانند که بیشتر ما از آنها آگاهی نداریم. آنها نیروی بالقوه فن‌آوری جدید را به گونه‌ای درک می‌کنند که مدیران همه فن حریف سنتی فکرش را هم نمی‌توانند بکنند. آنها در مورد چیزهایی که ما واقعا درک نمی‌کنیم خیلی خیلی زیرک‌اند و این زیرکی همه ما را ناراحت می‌کند.
وقتی که نوبت به آینده می‌رسد آنها آن را به دست می‌آورند ولی ما به دست نمی‌آوریم. گیتس که از نظر فنی باسواد و از لحاظ روشنفکری نخبه‌گراست نشانه‌ای از رهبران آتی می‌باشد. گرچه او در رد موند واشنگتن مستقر است احتمالا می‌توان وی را از بزرگترین بازرگانان ناحیه سلیکون ولی (Silicon Valley) نامید. از نظر برخی‌ها در شرکت مایکروسافت او یک چهره صوفیانه و تقریبا مذهبی است در حالی که از نظر دیگران در صنعت او ضدمسیح است. هر دو نظر غیرمتعارف به نظر می‌رسد ولی جای تردید نیست که نفوذ او تا چه اندازه قدرتمند می‌باشد. (با این همه سروصدا که درباره سوءاستفاده ادعایی از قدرت انحصار شده فراموش کردن آنچه در گذشته در دهه 1970 بر سر شرکت آی‌بی‌ام آمد و هدف تحقیقات ضد تراست بود، آسان می‌باشد). با همه این احوال، حافظه ضعیف می‌شود. امروزه ما شرکت آی- بی- ام را در مقایسه با شرکت مایکروسافت مقدس‌تر تلقی می‌کنیم. ماهیت قدرت چنین است. یعنی ما از آنچه کمتر درک می‌کنیم ترس بیشتری داریم.
شما در شیوه مدیریت گیتس سرنخی از سبک رهبری در دانشکده‌های بازرگانی نخواهید یافت. درواقع، استادان و کارشناسان مدیریت در مورد آنچه رئیس هیئت مدیره مایکروسافت و مدیر اجرایی آن را اینقدر موفق ساخته به طور عجیبی ساکت هستند. شاید هم احساس حقارت و بی‌اعتنایی می‌کنند. گیتس سرانجام هاروارد را که در آن تحصیل حقوق می‌کرد رها نمود. دانشگاهیان بیشتر رهبران تجاری سنتی یعنی مدیران اجرایی سنتی را ترجیح می‌دهند.
پس ما برای شناخت آنچه این امر را قابل توجه و مهم می‌سازد به کجا باید مراجعه کنیم؟ کجا بهتر از خود دانشنامه مایکروسافت یعنی Encarta است؟ در این دانشنامه تحت مدخل گیتس، ویلیام، هنری سوم آمده که «بیشتر موفقیت گیتس در توانایی وی نسبت به برگردان دیدهای فنی به استراتژی بازار و آمیختن خلاقیت با بینش فنی بستگی دارد.» سرانجام آنچه بیل گیتس را متمایز از هر رهبر تجاری دیگر در تاریخ می‌کند احتمالا نفوذی است که او بر زندگی‌های ما دارد. در حالی که قدرت غول‌های پیشین معمولا در یک بخش یا صنعت متمرکز بود، قدرت نرم‌افزاری مایکروسافت چنگ‌های خود را در هر حوزه‌ای از زندگی ما گسترانده است.
سلطان‌های رسانه‌ای مانند روبرت مرداک ما را ناراحت می‌کنند زیرا آنها قدرتی دارند که آنچه را که در روزنامه‌ها و تلویزیون‌هایمان ظاهر می‌شود کنترل می‌کنند. ولی نفوذ افرادی که نرم‌افزار را می‌نویسند غیرقابل پیش‌بینی است. دانشنامه Encarta که مایکروسافت تولید نموده فقط نمونه‌ای است از چند مورد که چگونه بیل گیتس و شرکتش در هر جنبه از زندگی ما نفوذ می‌کند. از این‌که ما از تسلط بازار نرم‌افزاری‌اش احساس ناراحتی کنیم تعجبی ندارد. این‌که از او بدگویی شود و مورد حمله قرار گیرد شگفت‌آور نیست. روی هم رفته، چندتا از رهبران تجاری فرصت بازنویسی تاریخ را پیدا می‌کنند؟
ولی در شرایط هوچی‌گری و ضدهوچی‌گری، بیل گیتس چه نوع فردی است؟ آیا او فردی تیزهوش است که اصولا فقط در کامپیوتر تیز و باهوش بوده و در زمان و مکان مناسب قرار گرفته، یا اینکه چیزی بدیمن‌تردرباره مردی وجود دارد که می‌توانست به راحتی در دهه بیست زندگی خود کناره‌گیری نماید یا بازنشسته شود ولی ترجیح می‌دهد که بیشتر روزها 16 ساعت در روز کار کند.
داستان‌ها در مورد گیتس ریاضی‌دان نابغه و برنامه‌نویس کامپیوتر و درباره سایر گیتسها، بازرگان بی‌رحمی که برای شکست یا سرکوب رقابت با تمام توان بیرون می‌رود، به طور فراوان وجود دارد. تنها با جدا کردن واقعیت از خیال می‌توان شروع به کشف گیتس واقعی نمود. آنچه از این تحلیل به جا می‌ماند یک تصویر به مراتب پیچیده‌تر است.
این تنها یک داستان استعداد فنی و ثروت زیاد نیست، بلکه یک بینش قابل توجه تجاری و شور و شوق وسوسه‌انگیز برای بردن و پیروز شدن است. همچنین سرگذشتی است پیرامون یک سبک رهبری کاملا متفاوت از آنچه دنیای تجاری و کسب و کار قبلا به خود دیده است.
آنچه که بیل گیتس به رهبران تجاری آینده پیشنهاد می‌کند الگوی جدید است الگویی که ویژگی‌ها و مهارت‌هایی را که خیلی مناسب برای چالش‌های قرن بیست و یکم است گردهم می‌آورد. بیل گیتس با وجود همه خطاهایش مطالب زیادی برای یاد دادن نسل بعدی بازرگانان و مدیران دارد.
از زمان تشکیل مایکروسافت، گیتس این تصور خود را که روزی که روی هر میز و در هر خانه یک کامپیوتر باشد دنبال نموده است. (جالب اینکه شعار اصلی او عبارت بود از «روزی روی هر میز و در هر خانه یک کامپیوتر باشد که از نرم‌افزار مایکروسافت استفاده کند» ولی بخش آخر شعار این روزها از قلم افتاده چون که برخی افراد را ناراحت می‌کند)
اکنون با نگاهی به گذشته پی می‌بریم که گسترش کامپیوترهای شخصی از اداره به خانه تقریبا اجتناب‌ناپذیر به نظر می‌رسد.
بازاندیشی و بازنگری موضوع خیلی خوبی است ولی همانطور که گیتس نشان داده آینده‌نگری و دوراندیشی خیلی سودآورتر می‌باشد.
همچنین مهم است یادآور شویم که صفحات نمایش و صفحات کلید همه جا حاضر و فراگیرند که همه ما امروزه وجود آنها را بدیهی می‌پنداریم چند دهه قبل جزء داستان‌های علمی تخیلی بود. در دهه 1960 هنگامی که آینده‌گراها در آمریکا سعی کردند که روند شکل‌گیری اجتماع را در باقیمانده قرن پیش‌بینی کنند آنها طلوع و ظهور کامپیوتر شخصی (PC) را کاملا نادیده گرفتند. بنابراین این امر تصادفی نیست که گیتس جوان کتاب‌های علمی و تخیلی را به خود اختصاص دهد.
این‌که بیل گیتس به تنهایی مسبب بردن کامپیوتر شخصی به خانه‌ها و ادارات در سراسر دنیا باشد و یا اینکه هنری فورد بانی ظهور و پیدایش اتومبیل بوده، نادرست است. ولی وجه اشتراک آنها در این است که آنها نقش اصلی و محوری در تبدیل تصورات به واقعیت بازی کرده‌اند.
گیتس با دگرگونی مایکروسافت و تبدیل آن به یک بازیگر مهم در صنعت کامپیوتر و استفاده از جایگاه برتر جدید برای ایجاد بستری جهت رشد خیلی زیاد در برنامه‌های کاربردی فکر خود را به منصه ظهور گذاشت. گیتس از همان ابتدا و خیلی زود دریافت که اگر بخواهد فکرش را به نتیجه برساند، لازم و ضروری است که یک استاندارد صنعتی ایجاد شود. او همچنین می‌دانست که اگر هرکسی زودتر و قبل از همه‌ به آنجا برسد فرصت و شانس مهم‌تری برای داشتن قدرت در صنعت کامپیوتر خواهد داشت.
چند سال قبل از این که شرکت آی- بی- ام برای یافتن یک سیستم عامل در کامپیوتر شخصی جدیدش به گیتس نزدیک شود گیتس تاسف عدم وجود یک سیستم عامل مشترک را می‌خورد و پیش‌بینی می‌کرد که بدون یک سیستم عامل نیروی بالقوه کامپیوترهای شخصی شناخته نخواهد شد. مقاله‌هایی که در آن زمان نوشت خبر از آن می‌داد که این فکر را بیش از هرکس دیگری در ذهن داشته است. با وجود آن، حقیقت این است که هنگامی که این فرصت دست داد گیتس آنچه را که می‌خواست به خوبی دید و آن را با هر دو دست گرفت. از آن موقع تاکنون او به همین نحو عمل کرده است.
در اوایل دهه 1980، گیتس طراح اصلی حرکت مایکروسافت از تولیدکننده زبان‌های برنامه‌نویسی به یک شرکت نرم‌افزاری متنوع تبدیل گردید که همه‌چیز از سیستم عامل نظیر ویندوز گرفته تا کاربردهایی مانند Excel, Word همچنین ابزارهای برنامه‌نویسی را تولید می‌کرد. در این فرآیند او صنعت کامپیوتر را دگرگون کرد.
آنهایی که از او انتقاد می‌کنند و او را متهم به گرایش‌های انحصارطلبانه می‌کنند ممکن است هر از چند گاهی درنگ نمایند و این‌که جایگاه انقلاب کامپیوتر شخصی در حال حاضر بدون دخالت به موقع و مصلحت‌جویانه بیل گیتس در کجا بود، فکر و اندیشه کنند. سرانجام، با تمام خطاهایش، جر و بحث کردن در مورد این ادعا که بیل گیتس نقش مهمی در هدایت دوران تکنولوژیکی جدید داشته سخت و دشوار است. همچنین یادآوری این نکته ارزشمند است که برخلاف بسیاری از افراد خیلی ثروتمند جهان، او هنوز به دنبال تلاش برای معاش است.
متخصصان کامپیوتر وارث زمین خواهند بود
گیتس یکی از معدود مدیران موسس، اجرایی و فنی در صنعت کامپیوتر شخصی است که باقی مانده و از نظر تجاری موفق بوده است. او براستی یک کارشناس حقیقی و متخصص کامپیوتر است.
ویلیام هنری گیتس سوم در 28 اکتبر 1955 در شهر سیاتل از ایالت واشنگتن به دنیا آمد. والدینش به خاطر وجود کلمه سوم در نامش او را «تری» نامیدند و اعضای خانواده هرگز او را با نام دیگری صدا نکردند. گیتس متفکری استثنایی بود به طوری که در سن 8 یا 9 سالگی دانشنامه خانوادگی را از اول تا آخر می‌خواند. (شرکتش یعنی مایکروسافت بعدا اولین دانشنامه روی دیسک فشرده را در دنیا به نام انکارتا (Encarta) منتشر کرد.) ولی اولین هدیه واقعی او درباره ریاضیات بود که در آن ماهر بود.
بیل جوان همراه با شریک همیشگی و دوستش پل آلن قبلا و در سن 12 سالگی شیفته کامپیوتر و درگیر پروژه‌های مختلف برنامه‌نویسی بود و برنامه‌نویسی را در سراسر دوره دبیرستان انجام می‌داد. او و آلن بعدا شرکت مایکروسافت را بنیان گذاشتند.
گیتس که دانش‌آموزی برجسته و باهوش بود برخلاف بیشتر کودکان باهوش، به نظر می‌رسید که در هر کاری که انجام می‌دهد بی‌نظیر است. شور و شوق وی برای بردن و برنده شدن از همان سنین اولیه معلوم و آشکار بود. در لیک ساید، در مدرسه خصوصی و نخبه‌گرای سیاتل که برخی از تیزهوش‌ترین دانش‌آموزان را در وست کوست آمریکا جذب می‌کند عشق وی به ریاضیات سبب دلبستگی و اشتغال ذهن او به کامپیوتر گردید. حتی در لیک ساید، بیل گیتس برجسته و ممتاز بود. از این‌رو بچه‌ها سربه‌سر او می‌گذاشتند زیرا او آشکارا خیلی باهوش‌تر از بقیه دانش‌آموزان بود.
به طوری که جیمز والاس و جیم اریکسون در کتابشان به نام هارد درایو خاطرنشان می‌کنند: «حتی در محیطی مثل لیک ساید که بچه‌های باهوش در خور احترامند، دانش‌آموزی به تیزهوشی گیتس از سوی تعدادی دیگر از دانش‌آموزان مورد تمسخر قرار می‌گیرد.»

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   12 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله بیل گیتس

دانلودمقاله نادرشاه افشار

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله نادرشاه افشار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
تولد
چشمهای خود را به نور چراغ برقی که از سقف آویزان شده است دوخته ام مجذوب به نوری که از چراغ ساطع است خیال و فکر خود را در طول زمان به حرکت در می آورم ,چشمهایش در برابر نور خیره کننده ی چراغ برق ثابت و بی حرکت است اما فکرم در عرصه ی پهناور تاریکی به جولان در آمده به سوی شمال شرق ایران در پرواز است .
چشمهای خود را می بندم . در پشت پلکهای بسته , در همان جا که چراغ قرار گرفته بود رشته های سیم داخل چراغ به طور مجازی کماکان می درخشند در وسط دریای ظلمتی که در آن فرو رفته ام فروغی برجای مانده است .
از اختلاط و امتزاج مجاز و حقیقت , فکر و تخیل, فروغ بر جای مانده جان میگیرد : رقص شعله های آتش که از سوختن تکه های چوب و خس و خاشاک ایجاد می گردد تخیل مرا به سوی خود جلب می نماید .
در برابر آتش پیرمردی نشسته شعله های آتش و پرش جرقه ها را تماشا میکند در قیا فه اش آثار ناراحتی و اضطراب نمایان است . هم اینکه قطعه ی آتش گداخته و یا نیم سوخته ای به خارج از اجاق می پرد با دست آن را برداشته به وسط آتشها بر می گرداند . جرقه هایی که بر روی پوست گسترده شده در برابر اجاق میافتد با انگشتانش خاموش میکند . این حرکات را بدون اراده انجام میدهد زیرا تمام حوا سش متوجه ناله هایی است که گاه گاه از حلقوم زنش خارج می شود .
بعضی از زنهای قبیله پیر و دنیا دیده بودند به سراغ حاجر رفتند .
امام قلی شوهر حاجر خاطرش جمع است هنگام عصر که از چراگاه بر میگردد زنش حاجر فارغ شده یک پسر کاکل زری برایش آورده است زیرا قبلاً به او پیشگویی کرده بودند.
آغاز زندگی جنگی نادر1131_1127 ه ق
هنگامی که راهزنان اوزبک و یموت برای دست برد به ابیورد رو آوردند باباعلی گروهی از بهترین جوانان افشار را به فرماندهی نادر قلی به جنگ آنها فرستاد . جوانان کرد وافشار به دور نادرگردآمده با تفنگ , شمشیر , دشنه ونیزه به جنگ شتافتند وبا جانفشانی بسیار راهزنان را پس نشانده پراکنده نمودند . راهزنان چون ایستادگی سخت ایل را دیدند بی آنکه بتوانند چیزی بدست آورند ناامید برگشتند .
نخستین پیروزی کوچک وناچیزنادرتیره های دوست ودشمن افشار را بدو امیدوارنموده گروهی از دشمنانش چشم ازکینه ی درونی پوشیده بدوگرویدند .پس از یکسال باز هم راهزنان با نیروی مسلح بیش تری به ابیورد یورش آوردند فرمانده جوان افشار با یارانش ازآبادی بیرون شتافت وپس ازیک جنگ خونین که یک دسته ازبهترین دوستانش را از دست داد نیروی مهاجم رادر هم شکسته گروهی را نیزاسیر واسلحه ی بسیاری به چنگ آورد رفته رفته کار نادر بالا گرفت ودسته سوار مسلحی فراهم نموده بر غارتگران تاخت آورد .
نادرچندین باردردشت ترکستان بادشمن روبه رو شد ودربیشترنبردهاکامیاب گردید گروهی از راهزنان را دستگیرودست بسته به مشهد فرستاد.
بدین گونه نادر چهارسال درجنگ وستیزبا غارتگران مرزی بسر برد ودر این مدت آوازه ی نامش در همه جا پیچیده بود.غارتگران ترکستان با بودن چنین جوان نیرومندی هوای یورش به ایل افشار را از سر به در کردند.ییلاق وقشلاق نشین ایل ازتاخت وتاز رهزنان ایمنی یافت. ‌‌‌‌‌‌‌
نادر,فرمانده ی نیروی کلات 1134-1132ه ق.
‍‍‍‍‍‍‌عموی نادر که بخش دارکلا ت بود از پیشرفتهای برادرزاده ی خود بیمناک شده چندبار به او پیغام داد که به کلات آمده با سواران همراهش بدو پیوندند تا از شاه تهماسب برای او منصبی بگیرد . ولی اندیشه ی او این بود که پس از آمدنش او را دستگیر نموده از میان بردارد . چون این پیغامهای بی سروته بگوش فرمانده جوان افشار فرو نرفت عمویش چاره ی دیگری اندیشید و خواست با نیرنگ او را به چنگ آورده کارش را بسازد .
پس برادرزاده ی خود را به نام مهمانی به کلات خواست .نادر که از اندیشه ی عمویش کم و بیش بویی برده بود باسواران خود به کلات رفت و دسته ی کوچکی را همراه برداشته به دژ درآمد وبقیه ی آنها را در بیرون دژ به کمین گذاشت .همینکه نزد عمویش رسید پیش از اینکه مجالی بدو بدهد دستگیرش نموده وبکشت .سپس به کمک سوارانش که در بیرون دژ کمین نموده بودند بر سر نیروی پادگان دژ تاخته آنها را دستگیر وبر کلات دست یافت بدین گونه نادر برای خود شالوده ی فرماندهی کوچکی را ریخته سر از فرمان گماشتگان شاه تهماسب دوم برتافت.
رفته رفته آوازه ی سر کشی نادر در همه جای خراسان و ترکستان پیچید. 400 خانواراز تیره ی جلایر به فرماندهی سه تن از سر دسته های خود به نام تهماسبقلی بیک وکیل جلایر , محمد علی بیک و ترخان بیک به او گرویدند . دسته های دیگری از افشاریان نیز مانند امیرلو و کوندوز لو به دور او گرد آمده فرمانش را گردن نهادند.نادر پس از فراهم آوردن نیروی برازنده ای کلات را که برای او پناهگاه خوبی بود مرکز فرماندهی خود ساخته سپس بر همه ی آبادیهای دامنه ی شمالی کوه های هزار مسجد دست یافت.
‌‌‌نادر در مشهد 1136-1134ه ق.
پس از اینکه ملک محمود سیستانی بر خراسان دست یافت گروهی از سردسته های افشار وکرد به مشهد رفته برای اینکه گزندی به نادر برسانند به محمود پیوستند.از جمله قلیچ خان پاپالو و امامقلی امیر لوی افشار بودند . ملک محمود برای افزودن نیروی خود و باغوای افشاریان نماینده ای نزد نادر فرستاده وی را به مشهد خواست . نادر شیر دل بدون اینکه بیمی در وی راه یابد با سپاهیانش آهنگ مشهد نمود و به اردوی ملک محمود پیوست . سران ایل افشار که خود را برتر از نادر می دانستند ملک محمود را از او ترسانیده و همواره در صدد بودند که ملک رااز او بیش تر بد بین نموده ناگهان کارش را بسازند واز شرش آسوده شوند . ولی چون محمود نادر را افسری رزمجو و با پشتکار دید به گفتار دشمنانش ارجی ننهاد .
نادر از بد خواهی و دشمنی قلیچ خان وامامقلی به خوبی آگاه بود و میدانست که چه اندیشه ی بدی در باره ی او دارند.ولیی بهرگونه بود نمیگذاشت دشمنان نیش زهرآگین خود را فرو برده وآبی به آتش رشک درونی خود بپاشند.
با این همه فتنه انگیزی بد خواهان, کار خود را کرد و نادر از محمود رنجشی یافته , اندیشه ی بازگشت به کلات نمود . پس بدون اینکه این راز را با کسی در میان نهد با دشمنانش از در سازش در آمد. تا اینکه روزی در شکارگاه یامخانه نزدیک مشهد با سواران همراهش نیرنگی بکار برده بر سر قلیچ خان و امامقلی تاخته آنها را بکشت واز همان جا به ابیورد بازگشت .
نبردهای نادر با ملک محمود 1138ه ق.
ملک محمود چون نیروی رضا قلی خان را در هم شکست و نادر را هم دور دید ملک اسحق برادرزاده ی خود را برای گرفتن شهر نیشابور فرستاد. کردهای بیات چون نیروی ملک اسحق را نزدیک دیدند از نادر کمک خواستند . نادر با سواران افشار وکردهای کلات وابیورد به قوچان آمده , گروهی از کردهای میان راه را نیز با خود همدست نموده و با خود به سوی نیشابور راند . پس از اینکه به ملک اسحق رسید سپاهیان او را در نخستین برخورد در هم شکسته خود او را در باغی محصور نمود . در این میان ملارفیعا گیلانی که از مجتهیدین نامی و در مشهد می بود به نمایندگی ملک محمود سیستانی نزد نادر آمده درخواست رهایی ملک اسحق را کرد ولی کردها از تسلیم ملک اسحق سر باز زدند و ملک محمود ناچار شد با سپاهیانش به نیشابور بیاید . در قدمگاه نیروی ملک محمود با نادر برخورد نمود و جنگ در گرفت .
در این جنگ ابراهیم خان برادر نادر زخمدار شد وگروهی انبوه از هر دو سپاه به خاک افتادند . سرانجام ملک محمود پیروز شد ونادر با یک دسته از سوارانش به ابیورد بازگشت .ملک محمود به پیشنهاد مردم شهر فتحعلیخان بیات را به فرمانداری نیشابور گماشته به مشهد بازگشت و تاج کیانی را بر سر خود گذاشته تاجگذاری نمود.
در این میان مردم بوغمچ سر از فرمان محمود برتافته به خودسری برخواستند . ملک محمود ملک اسحق را برای سرکوبی آنها فرستاد. بوغمچیها چون از آمدن نیروی ملک آگاه شدند از نادر کمک خواستند ولی تا آمدن نادر ملک اسحق آنها را سرکوبی نموده به مشهد بازگشت. نادر از بوغمچ به سوی دشت رادکان سرازیر و به مشهد حمله ور شد. ملک محمود از شهر بیرون آمده در اشتر پی نیروی نادر را برای دومین بار شکست داد و بیش از 200 تن از سواران او را به خاک خون انداخت.
نادر به سختی توانست جانی از میدان به در ببرد. وبا دو تن از سواران همراهش به کلات بر گشت. ملک محمود هم پس از این پیروزی به قوچان رو آورد. نادر پس از اینکه به کلات رسید دوباره با پشتکار بیمانندی به گرد آوردن سپاهی پرداخت.چون در این هنگام ترکمنها به ابیورد تاخت آورده بودند نائر با دسته ی کوچکی از سپاهیان به سرکوبی آنها رفت و در بیرون آبادی , ترکمن ها را شکست داده پراکنده نمود پس از انجام کار ترکمنان , نادر برای نبرد سوم به ملک محمود به قوچان بازگشت ولی ملک محمود کردها را سخت گوشمالی داده به مشهد بازگشته بود. در این گیر دار سردار محمد خان ترکمان به خراسان رسید. فتحعلیخان بیات فرماندار نیشابور به هواخواهی محمد خان ترکمان سر از فرمان ملک محمود پیچید ومحمود برای سرکوبی او به نیشابور رو آورد .
فتحعلیخان در نخستین یورش سپاه محمود , دستگیر و کشته شد و ملک محمود ملک اسحق را به فرمانداری شهر بر گماشته , به مشهد بازگشت. بدین گونه اقدامات محمد خان هم بی نتیجه ماند.
نادر که به سختی توانسته بود نیئویی برای خود گرد آورد , بدون اینکه بیمی از ملک محمود به دل راه دهد به مشهد رو آورد. ملک محمود چون از آمدن نادر آگاه شد برای یکسره کردن کار این دشمن سرسخت که پس از شکست های پی در پی هنوز دست بردار نبود به ملک اسحق پیغام داد که با شتاب بسیار به سوی مشهد رهسپار شود و خود برای نبرد با نادر از شهر بیرون تاخت . پس از رسیدن ملک اسحق جنگی بی اندازه هولناک میان نیروی نادر و ملک محمود در گرفت. دلاوران افشار در این نبرد فداکاری شگفت آوری از خود نشان دادند. بسیاری از سپاهیان ملک محمود را ازدم شمشیر گذرانده گروهی را نیز اسیر نمودند.
توپخانه ی محمود به چنگ نادر افتاد و ملک محمود با ملک اسحق از میدان جنگ گریخته به شهر پناهنده شدند. نادر پس از این پیروزی ناگهانی که هرگز امیدوار نبود, به سوی کلات رهسپار شد و ملک محمود چون دید که چیرگی بر این مرد هنگامه جو کار آسانی نیست نمایندگانی به ترکستان و قوچان فرستاده ترکمنهای نسا وابیورد و کرد های قوچان را به دشمنی و ستیزه جویی با نادر بر انگیخت و با آنها همه گونه وعد و وعید داد.نادر چون از سرکشی کردها و ترکمنها آگاه شد 150 کیلو متر راه را در یک شبانه روز پیمود خود را به نسا رسانید. ترکمنها چون مرگ را برابر چشم دیدند از نادر به جان زینهار خواستند و نادر آنها را به خود رام نموده از راه میاب , کوپگان, مرو و سرخس در سر مای زمستان به سوی مشهد سرازیر شد. چون به نزدیکی مشهد رسید دو دسته از سواران شمشیر زن خود را در کناره های جاده به کمین گذاشته , خود با یک دسته از چابکسواران به سوی شهر پیش رفت. اندیشه ی نادر این بود که ملک محمود را دنبال خود کشانیده , پس از اینکه او را به کمینگاه سواران رسانید, ناگهان بر او تاخته کارش رابسازد .ولی محمود از نیرنگ جنگی نادر آگاه شده پیش نیامد و پس از یک جنگ سخت که گروهی از هر دو سپاه کشته شدند هیچ کاری از پیش نرفت. چون سرمای هوا بی اندازه بود, ملک محمود دست ازجنگ برداشته به شهر بازگشت و نادر برای اینکه با نداشتن خوار بار , سپاهیانش دچار زحمت نشوند از محاصره ی شهر چشم پوشیده به سوی سرخس رهسپار شد و همینکه شنید شاه تهماسب نیز به سوی خراسان پیش میآید ملا علی اکبر خراسانی را نزد شاه فرستاده اجازه خواست که با همه ی سپاهیانش به اردوی شاهی بپیوندد .
پیوستن نادر به نیروی شاه تهماسب 1139-1138 ه ق.
اردوی شاه تهماسب دوم به حسین آباد رسید نجفعلی بیک شادلو سردسته ی کردهای جمشکزک نزد شاه آمده پیشنهاد نمود که با دادن 10000 تومان پول برای هزینه ی اردو, آنها را از دادن سرباز معاف دارند .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  62  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله نادرشاه افشار

دانلودمقاله آرایه های ادبی

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله آرایه های ادبی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

آرایه های ادبی (صنایع بدیعی) این "صنایع بدیعی"، عنوانی قدیمی است برای بخشی از هنرمندیهای شاعران که خارج از قلمرو وزن و قافیه بوده و به عنوان آرایشهایی برای کلام به کار می رفته است.
ادبای قدیم ما کوشیده اند هر چه از این هنرمندیها در کار شاعران به چشم شان می خورد، مدوّن کنند و در شاخه هایی از صنایع بدیع بگنجانند و یا در صورت نیاز، شاخه های جدیدی برای آنها بتراشند. علم بدیع نیز عنوان دانشی بوده که برای دسته بندی این صنایع و نشان دادن آنها در شعر به کار می رفته است. شاید آنگاه که علم بدیع تدوین شد، ادبا پنداشتند که خدمتی بزرگ انجام شده و آنان می توانند به کمک این دانش، شگردها و هنرمندیهای لفظی و معنوی شعرها را قانونمند و مدوّن کنند و در اختیار شاعران قرار دهند.
مثلاً وقتی شاعری گفته بود صندوق خود و کاسه درویشان را خالی کن و پر کن که همین می ماند عالِم بدیع می توانست به او توضیح دهد که در این بیت، حداقل دو صنعت به کار رفته; نخست آوردن دو مفهوم متضاد "خالی" و "پر" در یک بیت که "طباق" نام دارد و دوّم ترتیب خاصی که در "صندوق و کاسه" مصراع اوّل و "خالی و پر" مصراع دوّم است; یعنی صندوق خود را خالی کن و کاسه درویشان را پُر. این صنعت را هم ادبا "لفّ و نشر" نام نهاده بودند. تا این جا، مشکلی در کار نبود; شاعران هنرمندی می کردند و ادبا، نامگذاری و دسته بندی آن هنرمندیها را بر عهده داشتند. ولی وضع به این منوال باقی نماند. کم کم پای کارهایی به میان آمد که هر چند سخت بود، ولی ارزشی نداشت و کمکی به زیبایی شعر نمی کرد.
مثلاً شاعری قطعه ای می گفت بدون حرف الف یا بدون نقطه یا مصراعی می ساخت که از هر دو سو یکسان خوانده می شد یا غزلی می ساخت که از حروف نخستین مصراعهای آن، اسم فلان کس یا فلان واقعه تاریخی استخراج می شد. در این جا هم همانند شعر کانکریت، اشتباهی در سبک و سنگین کردن عناصر شعر رخ داده بود و شاعران، یک هنرمندی فرعی و کم خاصیت را کانون توجّه خویش ساخته بودند. اصولاً این اولویت بندی های واژگون، از خواص دورانهای رکود و انحطاط است که شاعران، سلیقه هایی بیمارگونه پیدا می کنند و شعرهایی بیمارگونه می سرایند. ادبا نیز به جای پرهیزدادن شاعران از این کارهای بیهوده، برای هر یک از این تفنّن ها نامی تراشیدند و در داخل صنایع بدیع، جایش دادند. کم کم صنعتگری و آن هم بدون توجه به تأثیر هنری این صنایع، یک ارزش تلقّی شد و بعضی تصوّر کردند که قوّت شاعری شان، به میزان برخورداری از این صنایع عجیب و غریب وابسته است. از سویی دیگر، ادبا نیز چنین پنداشتند که هر چه دامنه تقسیم بندی را بیشتر گسترش بدهند، به شعر کمک بیشتری کرده اند.
مثلاً جناس، یکی از صنایع مهم بدیع بود یعنی آوردن دو کلمه ای که در لفظ یکسان و در معنی متفاوت باشند نظیر "شانه" در این بیت امیر خسرو دهلوی امیر خسرو دهلوی، : تار زلفت را جدا مشّاطه گر از شانه کرد دست آن مشاطه را باید جدا از شانه کرد می شد جناس را عنوانی گسترده گرفت برای انواع گوناگون این تناسب، ولی قدمای ما چنین نکردند و شاخه هایی نیز در داخل جناس پدید آوردند مثل جناس ناقص، جناس زاید، جناس مذیّل، جناس مرکّب، جناس مفروق، جناس مقرون، جناس متشابه، جناس مطرّف، جناس خط، جناس لفظ و جناس مکرّر. در این میان مثلاً جناس خط آن بوده است که ارکان جناس در کتابت یکی و در تلفظ و نقطه گذاری متفاوت باشند مثل "درشت" و "درست" و در مقابل، جناس لفظ آن بوده است که کلمات متجانس در تلفّظ یکسان و در کتابت متفاوت باشند مثل "خوار" و "خار". باری این توهّم که قوت شاعر در استفاده از صنایع نهفته است و این پندار که هر چه تقسیم بندیها را ریزتر کنیم، خدمت بیشتری کرده ایم، دست به دست هم دادند و باعث افزایش حیرت انگیز صنعتهای شعری شدند
به گونه ای که در طی چند قرن، تعداد صنایع که روزی کمتر از بیست بود، به بیش از دویست رسید و افسوس که بیشتر اینها از سر تفنّن و بیکاری بود و نشانه انحطاط ذوق جامعه شعری ما. در این میان ما چه می توانیم کرد؟ باید دست به پالایش بزنیم و از میان انبوه صنعتهایی که در کتابها آمده، آنها را که واقعاً به زیبایی و رسایی سخن کمک می کنند، بیرون بکشیم و به کار ببریم.
بسیاری از صنایع، واقعاً بیهوده اند و باعث اتلاف وقت و توان شاعر مثل انواع معمّا و موشّح و ماده تاریخ و التزام به حروف یا حذف حروف. بعضی دیگر مبنای هنری دارند، ولی ارزش و حضورشان در شعر، در این حد نیست که برایشان اسم و عنوانی داشته باشیم و در غیر این صورت، ضرر کنیم; مثل لف و نشر یا ردالمطلع. تعداد دیگری از صنایع، در یکدیگر قابل ادغام هستند و نیازی به دسته بندی مستقل آنها نیست; مثل انواع جناس. پس از این غربال کردن بیرحمانه ولی لازم و ضروری، فقط تعدادی انگشت شمار از این صنعتها باقی مانند که هم ارزش استفاده دارند و هم جای بحث و ارزیابی. ما بعضی از اینها را با عنوانهایی دیگر، در ضمن مباحث خویش مطرح کرده ایم; یعنی با تقسیم بندی ای که ما داشته ایم، انواع جناس، اشتقاق، قلب و دیگر صنایعی که مبنای شان تناسب لفظی است در مجموعه کلّی "موسیقی داخلی" می گنجند و بسیاری از صنایع معنوی مثل مراعات النظیر، تضاد و... در مجموعه "موسیقی معنوی" جای می گیرند. تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و اغراق هم که جزو صور خیال مطرح شده اند. بنابراین آن چه در میدان باقی مانده، ایهام است و تضمین و تلمیح و چند صنعت جزئی دیگر.
در اینجا در خصوص آرایه های ادبی به اختصار مطالبی آورده میشود:
1- تشبیه : نشان دادن همانندی بین دو یا چند پدیده است .هرتشبیهی در اصل 4رکن و پایه دارد:
ارکان تشبیه : مشبّه و مشبّهٌ به – ادات تشبیه – وجه تشبیه
مثال:
بلم آرام چون قویی سبکبال // به نرمی بر سر کارون همی رفت
بلم=: مشبّه / چون= ادات تشبیه / قویی سبکبال = مشبّهٌ به / نرم و آرام پیش رفتن = وجه تشبیه
1- تشبیه انواع مختلف دارد:
تشبیه بلیغ : دو رکن ادات تشبیه و وجه تشبیه حذف می شود .
تشبیح بلیغ اسنادی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه نشده اند : علم ، نور است – قدش ، سرو است .
تشبیه بلیغ اضافی : مشبّه و مشبّه به با کسره به هم اضافه شده اند : نورِعلم – درختِ دوستی – قدِ سرو .
2- استعاره : به کار بردن کلمه در غیر معنی اصلی .
استعاره مصرحه : تشبیه بلیغی است که مشبّه آن حذف شده باشد .
تشبیه ادعای همانندی دو پدیده است ولی استعاره ادعای یکسانیِ آنها است .
مثال:
سبک تیغ تیز از میا ن برکشید // بر شیر بیدار دل بر درید
شیر بیدار دل استعاره برای سهراب است
بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد// بهار عارضش خطّی به خون ارغوان دارد
بت استعاره برای یار زیبای شاعر است
3- مجاز : به کار بردن واژه در غیر معنی اصلی آن است به شرط آن که نشانه ای ، را به معنی غیر اصلی راهنمائی کند که این نشانه را قرینه می گویند .
هر استعاره ای ، مجاز است و علاقه آن ، شباهت است .
پیوند و تناسبی که معنی حقیقی و مجازی را به هم مربوط می سازد علاقه نامیده می شود .
مثال:
طاقت سر بریدنم باشد// وز حبیبم سر ِبریدن نیست
سر در مصراع اول معنی حقیقی دارد ولی در مصراع دوم مجاز است و به معنی اندیشه و تصمیم و قصد به کار رفته است.
کلام تو گیاه را بارور می کند و از نَفَسَت گل می روید
( نَفَس ، مجاز برای سخن است)
4- کنایه :سخنی که دارای یک معنی ظاهری و نزدیک به ذهن و یک معنی باطنی و دور از ذهن باشد و منظور، معنی باطنی و دور از ذهن باشد کنایه است .
مثال:
نرفتم به محرومی از هیچ کوی // چرا ازدر حق شوم زرد روی
زرد رویی کنایه از خجالت و شرمندگی است
بیفشرد چون کوه پا بر زمین // بخایید دندان به دندان کین
هردو مصراع ،کنایه از ابراز شدت خشم است
5-سجع : به آهنگ بر خاسته از کلمات پایانی دو جمله یا بیشتر گفته می شود .
مثال:
توانگری به هنر است نه به مال و بزرگی به عقل است نه به سال ( حال و سال مسجع )
سجع موسیقی درونی (لفظی ) و تاثیر کلام را افزایش می دهد
ده روزه مهر گردون افسانه است و افسون // نیکی به جای یاران فرصت شمار یارا
گردون ، افسون ، و یاران واژه های سجع متوازی اند که موسیقایی ترین نوع سجع است
سجع بیشتر در نثر به کار می رود اما گاهی در شعر نیز کاربرد دارد.
هنگام تنگ دستی در عیش کوش و مستی // کاین کیمیای هستی ، قارون کند گدا را
تنگ دستی ، مستی ، هستی واژه های سجع هستند.
6- -موازنه: هرگاه دو مصراع یا دو جمله تقریباً همه کلمات به ترتیب با هم سجع متوازن( کلمات پایانی جمله ها هم وزن باشند ولی واج های پایانی آنها مانند هم نباشد)باشند موازنه می نامند.
مثال:
دل به امید روی او همدم جان نمی شود // جان به هوای کوی او خدمت تن نمی کند
این لطافت کز لب لعل تو من گفتم که گفت // وین تطاول کز سر ِزلفِ تو من دیدم که دید
گر عزم جفا داری سر در رهت اندازم // ور راه ِوفا گیری جان در قدمت ریزم
7- ترصیع: هرگاه دو مصراع یا دو جمله تقریباً همه کلمات به ترتیب با هم سجع متوازی( کلمه های پایان جمله ها هم وزن باشند و واج پایانی آن ها نیز یکی باشد) باشند ترصیع می نا مند .
مثال:
برگ بی برگی بود ما را نوال // مرگ بی مرگی بود ما را حلال
ما چو ناییم و نوا در ما زتوست // ما چو کوهیم و صدا در ما زتوست
8- جناس : یکسانی یا شباهت قابل توجه دو واژه یا بیشتر است در تلفّظ و اختلاف در معنی
کلماتی که پدید آورندۀ جناس اند ارکان جناس نامیده می شوند
گاهی ارکان جناس در تلفظ کاملاً یکسان و فقط تفاوت معنی دارند .
گلاب است گویی به جویش روان // همی شاد گردد زبویش روان
روان(جاری) و روان(روح و جان)ارکان جناس اند که تلفظ یکسان و معنی متفاوت دارند
انواع جناس:
جناس تام :یکسانی دو واژه در تعداد و ترتیب واج ها ست
خرامان بشد سوی آب روان // چنان چون شده باز یابد روان
جناس ناقص حرکتی :هرگاه اختلاف تلفظ دو یا چند کلمه تنها در مصّت کوتاه باشد ما نند: بُرد و بَرد – گِرد و گَرد – مِهر و مُهر
در این سرای بی کسی کسی به در نمی زند// به دشت( پُر )ملال ما پرنده( پَر ) نمی زند
جناس ناقص اختلافی : هرگاه دو کلمه یا بیشتر در یک صامت یا مصّت بلند اختلاف تلّفظ داشته باشند مانند :شمع و جمع – رفیق و شفیق – شیر و سیر – چاه و جاه
هر تیر که در (کیش) است گر بر دل( ریش) آمد// ما نیز یکی باشیم از جملۀ قربانها
جناس ناقص افزایشی : اختلاف دو واژه یا بیشتر است در معنی و تعداد حروف مانند:رنج و مرنج – قدم و مقدم – دست و دوست

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  17  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله آرایه های ادبی

دانلودمقاله سلمان رشدی

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله سلمان رشدی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


احمد سلمان رشدی (زادۀ ۱۹ ژوئن ۱۹۴۷) نویسنده‌ هندی‌الاصل تبعه انگلستان است. رُمان معروف آیات شیطانی از آثار اوست.
زندگی شخصی
وی در بمبئی هند و در خانواده‌ای مسلمان به دنیا آمد. پدر او بازرگانی هندی است. سلمان رشدی در دانشگاه کمبریج انگلستان تحصیل کرده است و در حال حاضر تبعه کشور انگلستان است. وی تا به حال چندین بار ازدواج کرده است.
آثار
اولین کتاب سلمان رشدی، گریموس، در سال ۱۹۷۵ به چاپ رسید که مورد استقبال مردم قرار نگرفت.
دومین اثر او کتاب بچه‌های نیمه‌شب است که در سال ۱۹۸۱ منتشر شد، برنده ی جایزه بوکر شد، و سال‌ها بعد در سال ۱۹۹۳ برنده جایزه بوکرِ بوکرها شد که به این معنی بود که این کتاب بهترین اثر از میان رمان‌های برنده جایزه بوکر در ۲۵ سال اول اعطای این جایزه است. بچه‌های نیمه‌شب را مهدی سحابی به فارسی ترجمه کزد و در سال ۱۳۶۴ شمسی برنده جایزه ی بهترین رمان خارجی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران نیز شد. کتاب شرم نیز در همان سال‌ها به فارسی ترجمه و چاپ شد.

 

چهارمین اثر او کتاب آیات شیطانی است که در کشورهای ایران، هند، پاکستان، بنگلادش، مصر و آفریقای جنوبی رسماً ممنوع اعلام شده است.
سبک آثار
سبک روایی رشدی را از گونه رئالیسم جادویی می‌دانند[۳] رمان بچه‌های نیمه‌شب تم‌هایی از طبل حلبی گونتر گراس را در خود دارد که رشدی آن را الهام‌بخش نوشتن کتاب می‌داند. آیات شیطانی نیز به وضوح وامدار مرشد و مارگریتا اثر میخائیل بولگاکف روسی است.
فتوای قتل
سید روح‌الله خمینی، رهبر جمهوری اسلامی ایران در ۱۴ فوریه ۱۹۸۹ حکم قتل سلمان رشدی را صادر کرد و این فتوا تا به امروز بر قوت خود باقی است. رهبر فعلی ایران، سید علی خامنه‌ای نیز در سال ۱۳۸۳ خورشیدی حکم آیت‌الله خمینی را غیر قابل تغییر خواند.[4] پس از این فتوا برخی از نهادهای دولتی ایران، جایزه‌هایی برای قتل او تعیین کردند.[5][6]
متن کامل فتوای سید روح‌الله خمینی که در تاریخ ۱۴ فوریه ۱۹۸۹ برای اولین بار از رادیوی دولتی ایران منتشر شد بدین شرح است:
بسمه تعالی انا لله و انا الیه راجعون، به اطلاع مسلمانان غیور سراسر جهان می‌رسانم، مؤلف کتاب «آیات شیطانی» که علیه اسلام و پیامبر و قرآن، تنظیم شده است، همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن، محکوم به اعدام می‌باشند. از مسلمانان غیور می‌خواهم تا در هر نقطه که آنان را یافتند، سریعاً آنها را اعدام نمایند تا دیگر کسی جرأت نکند به مقدسات مسلمین توهین نماید و هر کس که در این راه کشته شود، شهید است ان شاء‌الله. ضمناً اگر کسی دسترسی به مؤلف کتاب دارد ولی خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد. و السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاتة. روح‌الله الموسوی الخمینی ۲۹ بهمن ۱۳۶۷ / ۱۷ رجب
بازتاب بین‌المللی فتوای قتل سلمان رشدی
بازتاب صدور فرمان قتل سلمان رشدی توسط روح‌الله خمینی در میان افراد مختلف متفاوت بود. در این میان برخی از مسلمانان بخصوص در پاکستان با برگزاری تظاهراتی به حمایت از فتوای قتل سلمان رشدی توسط آیت‌الله خمینی اقدام کردند. اما کشورهای اروپایی و آمریکا یکپارچه صدور فتوای قتل توسط رهبر نظام جمهوری اسلامی را محکوم کردند. در همین راستا، تعدادی از دانشجویان ایرانی مشغول به تحصیل در اروپا، از کشورهای محل تحصیل خود اخراج گردیدند.
ترور و زندگی مخفیانه
درپی صدور فتوای قتل توسط آیت‌الله خمینی و اعلام آمادگی برخی مسلمان در نقاط مختلف جهان، وزارت کشور انگلستان مسئولیت حمایت از سلمان رشدی که شهروندی و اقامت انگلستان را داشت، برعهده گرفت و با گماردن محافظان دولتی از وی حمایت کرد.

دریافت لقب شوالیه
وی در ژوئن سال ۲۰۰۷، از الیزابت دوم، ملکه پادشاهی متحده، به پاس خدماتش به عالم ادبیات، لقب شوالیه دریافت کرد.
این اقدام باعث واکنش‌های گسترده‌ مثبت و منفی در کشورهای مختلف ازجمله در برخی محافل داخلی انگلیس شد.
در همین ارتباطات سخنگوی وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران با محکوم کردن این اقدام، در کنفرانسی خبری در تهران گقت: «مدال دادن به یکی از منفورترین چهره‌ها در جهان اسلام، نمونه بارزی از ضدیت با اسلام در میان مقامات ارشد بریتانیاست».
زندگی نامه سلمان رشدی
چهارم مهر ماه 1367برابر با24سپتامبر 1988:
انتشارات وایکینگ در لندن که جزء گروه انتشاراتی پنگوین میباشداقدام به انتشار کتابی نمودکه نام «satanic verses» برروی جلدآن خودنمایی می کرد.معادل فارسی نام این کتاب «آیات شیطانیی» بود.چهل روز بعد ابتدا کشور هند وسپس پاکستان فروش این کتاب راممنوع اعلام کردند.متعاقبا چندین کشور اسلامی دیگر نیز اقدام به تحریم فروش این کتاب کردند.روز 24 دی ماه 1367 مسلمانان شهر«برادفورد»انگلستان طی تظاهراتی اقدام به سوزاندن نسخه های کتاب آیات شیطانی نمودند.روز23بهمن ماه برابربا 12 فوریه 1989،مسلمانان پاکستان در شهر اسلام آباد به تظاهرات پرداخته وضمن دادن شعارهایی علیه امریکا وانگلیس به طرف مرکز فرهنگی انریکا حرکت کردند.این تظاهرات به به برخورد افراد مسلح ازدرون مرکز فرهنگی امریکا با تظاهرات کنندگان انجامیدوباعث شهادت 6نفرومجروح شدن بیش از یکصد نفرشد.فردای همین روز تظاهرات مسلمانان هند علیه نویسنده وناشران کتاب مذکور به شهادت یک نفرازسوی نیروهای مسلح هند منجر شد.
25 بهمن ماه 1367 بربربا 14 فوریه 1988:
آقای حمید انصاری کرمانی (قایم مقام موسسه تنظیم،حفظ ونشر آثارامام(ره))به حضور امام (ره)رسیده ومی گوید:آقا،قضیه این کتاب آیات شیطانی وشهادت مسلمانان را که شنیده اید نظرتان چیست؟امام در پاسخ می گوید:من همین الان می خواستم به شما بگویم که برویدوبه دولت بگویید که فرداراعزای عمومی اعلام کنند.
آقای انصاری راهی ابلاغ فرمان امام به هییت دولت میشوند کهناگهان ساعتی بعدرادیوی جمهوری اسلامی ایران اقدام به پخش اعلامیه ی مهمی ازجانب امام می نماید.
بسمه تعالی
انا لله وانا الیه راجعون
به اطلاع مسلمانان غیور سراسرجهان می رسانم،مولف کتاب آیات شیطانی که علیه اسلام وپیامبرو قرآن تنظیم وچاپ ومنتشر شده است،همچنین ناشرین مطلع از محتوای آن محکوم به اعدام می باشند.از مسلمانان غیور می خواهم تادرهر نقطه که آنان رایافتند،سریعا آنان را اعدام نمایندتا دیگر کسی جرات نکندبه مقدسات مسلمین توهین نماید وهرکس دراین راه کشته شود،شهید است ان شاء الله .ضمنا اگرکسی دسترسی به مولف کتاب دارد ولی خود قدرت آن راندارد،اورابه مردم معرفی نماید تا به جزای اعمالش برسد.
والسلام علیکم ورحمه الله وبرکاته
روح الله الموسوی الخمینی25/11/1367
کمی بعد ازانتشاراین خبر از سوی دفترامام (ره) اطلاعیه ای بدین شرح صادرگردید:
رسانه های گروهی استعماری خارجی به دروغ به مسیولین نظام جمهوری اسلامی نسبت می دهند که اگرنویسنده کتااب آیات شیطانی توبه کند ،حکم اعدام او لغو می گردد. حضرت امام خمینی (مد ظله) فرموده اند:سلمان رشدی اگر توبه کندوزاهد زمان گردد بر هر مسلمان واجب است با جان ومال،تمامی هم خودرابه کار گیرد تا تا اورا به درک واصل کند.حضرت امام اضافه کردند:که اگر غیر مسلمانی ازمکان او مطلع گرددوقدرت این راداشته باشد تا سریع تراز مسلمان اورااعدام نماید،بد مسلمانالن واجب است آنچه رادرقبال این عمل می خواهدبه عنوان جایزه یا مزد عمل به او بدهند.
«آیات شیطانی» چیست؟
کتاب آیات شیطانی رمانی است در547 صفحه .نام این کتاب اشاره ای به افسانه ویا واقعه واهی وساختگی غرانیق دارد.غرانیق جمع غرنوق وبه معنای مرغابی است که گردنی بلند دارد وسپید وسیاه رنگ استوبه معنی جوان سفید وزیبا روی نیزآمده استبرخی غرنوق را لک لک وبوتیمار نیز معنی کرده اند.اعراب جاهلی گمان می داشتند که بت ها مانندپرندگان بههسمان عروج می کنند وبرای پزستندگان خود شفاعت می نمایند. طبق افسانه غرانیق که توسط برخی مورخان نقل شده است،پیامبر(ص) هنگام قرایت سوره نجم-سوره 53 قرآن- پس ازقرایت ایات 19و20 «افرایتم اللاه والعزی ومناه الثلاثه الاخرین» آیادیدید لات وعزی را و منات راکه سومین ان دو بود ،ناگهان این جمله راتلاوت کرد:
«تلک الغرانیق العلی ان شفاعتهن لترتجی»اینها مرغان اغبی بلند پروازند که شفاعت آنان امید میرود.درادامه این روایت مجعول امده است که همان شب جبریل بر پیامبر نازل شد وبه پیامبر گفت:«جمله دوم فوق وحی نیست» وپیامبر بسیار دلگیر وشکسته شد وخداوند برای دلجویی از پیامبر آیات 73تا75سصوره اسرا را نازل فرمود. این داستان اهریمنی ازسوی قاطبه علمای شیعه وسنی تکذیب شده است وسلسله روات ان نیزاستخراج گردیده ومشخص شده است کهع روات ان یهودیان مسلمان شده بنی قریظه بوده اند که این طایفه پر کینه ترین قبیله یهودیان مدینه
نسبت به پیامبر بوده اندکه صدهاتن ار آنان در جنگ خیبر به دستور پیامبر به درک واصل شده اند.
کتاب آیات شیطانی در 9فصل تنظیم شده است ونویسنده کتاب،افسانه غرانیق را مکرروبه شکل های گوناگون در کتاب خود آورده است وآن را به عنوان یکی از مضامین اصلی کتاب خود مشخص وبرجسته نموده است.
موارد اهانت وجسارت نویسنده را میتوان در موارد زیر خلاصه کرد:
1-تشکیک در امروحی وطرح این موضوع که جبرییل در واقع موجودی دردرون پیامبر بوده است وپیامبر (نعوذ بالله )متناسب با منافع خود وحتی مسایل شخصی اش آیات راتنظیم می کرده است!
2-معرفی پیامبر اسلام به عنوان فردی خودخواه وتاثیر پذیر وکم دقت و...
3-معرفی یاران پیامبر به عنوان افرادی که دچارانحراف های اخلاقی گوناگون بوده اند.
4-نسبت انحراف اخلاقی به همسران پیامبر.
5-تحقیرواهانت نسبت به فرشته وحی جبرییل
6-تحقیرواهانت نسبت به احکام اسلام.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سلمان رشدی

دانلودمقاله زندگی نامه راسل

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله زندگی نامه راسل دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

تقریبا همه اذعان دارند که از میان همه فیلسوفان بریتانیایی معاصر،برتراند راسل در سراسر جهان از همه مشهور تر است.این امر تا حدی ناشی از این واقعیت است که او تعداد بس معتنابهی کتاب و مقاله در زمینه مباحث اخلاقی ،اجتماعی و سیاسی نوشته و منتشر کرده است که آمیخته به چاشنی سخنان بر انگیزاننده است و در سطحی نوشته شده است که برای عامه ای که ندرتا می توانند خدمات فنی تر او را به اندیشه فلسفی دریابند وقابل فهم است. و عمدتا این رده از انتشارات است که راسل را پیامبر اومانیسم لیبرال،قهرمان کسانی که خود را خردگرا می شمارند،آزاد از قید و بندهای جزمهای دینی و مابعدالطبیعی و در عین حال شیفته آرمان آزادی انسانی-در مخالفت با توتالیتاریسم-و نیز آرمان پیشرفت سیاسی بر وفق اصول عقلانی گردانده است.همچنین می توانیم تعهد او را در ادوار مختلف زندگیش به طرفگیری خاص،گاه طرفگیری غیر مردم پسند،در مسائل مبتلا به عام و حائز اهمیت برای همگان،از علل افزایش شهرت او یاد کنیم.او هموره شجاعت دفاع از معتقداتش را داشته است.و ترکیب یک شخصیت اشرافی،فیلسوف،مقاله نویس ولتری و ستیهنده پرشور،طبعا در روحیه عامه اثر گذارده است.

 

اگر از یک سو منطق ریاضی و از سوی دیگر احکام اخلاقی عینی،ارزشی و سیاسی را از فلسفه حذف کنیم،آنچه باقی می ماند آن است که شاید بتوان فلسفه کلی راسل نامید،که فی المثل عبارت است از مباحث شناخت شناسی و مسائل مابعدالطبیعی.این فلسفه کلی از یک سلسله مراحل و جهشها گذشته است و نمایانگر آمیزه غریبی از تحلیل تند و تیز ونیز نادیدن عوامل ذی ربط مهم است.ولی به مدد روش یا روشهای تحلیلی او یگانه و یکپارچه شده است.و فراز و نشیب ها چندان عظیم نیست که اظهار طنز آمیز پرفسور چ. د. براود را به معنای ظاهریش حمل کنیم که می گوید:«چنانکه همه میدانیم،جناب راسل هر چند سال یک نظام فلسفی تازه عَلَم می کند» در هر حال فلسفه کلی راسل ارائه دهنده سیر استکمالی جالب توجه اصالت تجربه بریتانیایی در پرتو شیوه های فکری بعدی است که خود او در آن سهم عمده ای داشته است .
برتراند آرتور ویلیام راسل،در هجدهم ماه مه سال 1872 ،در شهر ترلک از ایالت مونماثشایر انگلیس دیده به جهان گشود و در روز دوم فوریه ماه فوریه سال 1970 ،در شهر پنیرین دودرایث از ایالت مریوس کشور ویلز بریتانیا دیده از جهان فرو بست.او با نود و هشت سال زندگی،دیر زیست و میراث گرانی از اندیشه و عمل بر جای نهاد که سزاوار پژوهیدن و آموختن است.وقتی برتراند دو ساله بود مادر او،کاترین بارون استانلی آلدرلی، در گذشت و هنگامی که سه سال و نیمه بود پدرش،وایکنت آمبرلی راسل ،رخت از جهان بر بست و بدین سان تربیت او بر عهده مادر بزرگ پدری وی ماند که بانویی بود با آرای سیاسی لیبرال،با اخلاقی سخت گیر و تنزیه طلب،و با اعتقادات مذهبی استوار.راسل،زیر مراقبت مادر بزرگ،تحصیلات ابتدایی را با معلمین خصوصی درس خواند و ذهن کنجکاوش با ایمان مذهبی و خلوص اخلاقی آشنا شد و تخیلات کودکانه اش در فضای ماوراء طبیعت پرگشود و شور دست یافتن به معرفت حقیقت در دلش انباشت.او درخانه پدربزرگش-لرد جان راسل،و بعدها:ارل راسل-پرورش یافت.
تعلیمات دینی و پرورش اخلاقی،پاسخ نهایی و قطعی همه پرسشهای سوزان زندگی را در بر داشت و در واقع،این پاسخ ها،مطلق بی چون و چرای حقیقت تام و تمام بود:این آموزش،می آموخت که از کجا آمده ایم،چرا آمده ایم،چه باید بکنیم یا نکنیم،و به کجا میرویم؛می آموخت ستارگان و ماه و خورشید چرا هستند و چه خواهند شد؛می آموخت که حشره و جامد و نبات در کجای این طرح بزرگ زندگی جا دارند؛می آموخت که چرا برخی مردم،از سلامت و ثروت و حرمت رخوردار و برخی دیگر محرومند.لیکن علیرغم،و شاید به علت این پرورش ایمانی ،برتراند از یازده سالگی در صحت باورهای مسیحی به تردید افتاد و بر آن شد که معرفت نسبت به امور،هرچه سنجیده تر و ژرف تر باشد به احتیاط و تردید آمیخته تر،و هرچه از سنجیدگی و ژرقا دورتر باشد به ایمان وثوق نزدیک تر است به طوری که نیل به معرفت به دور از تردید،در امور تجربی و آزمایشگاهی نا ممکن است و در ریاضیات ،که سنجیده ترین بخش معرفت انسانی است ،مفروضات و بدیهیات پایه(آکسیوم ها)در بهترین حالت،فقط فرض های معقولند که صحت شان به ازای فضاهای مورد تصور،تصدیق می شود و با تغییر آن بی اعتبار میگردد.بدین گونه بود که تردید ریمان در آکسیوم های هندسه اقلیدسی ،به پیدایش هندسه فضاهای چند بعدی ریمان راه رد و نسخ فضاهای سه بعدی فیزیک نیوتون،راه زا به پیدایش فیزیک چند بعدی نسبیت گشود.این تردید شرافتمندانه و پالاینده،در بنای اندیشه و استدلال برتراند جوان جا گرفت و بعدها سراسر آثار فلسفی و استدلالی او را سرشار کرد.

 

برتراند در هیجده سالگی به کالج ترینیتی دانشگاه کمبریج وارد شد و به زودی در ریاضیات درخشید و به عضویت«انجمن رسولان» که جای نخبگان ریاضی بود برگزیده شد.در این دوران ،وی با مک تگرت فیلسوف کمبریج آشنا شد و در سال چهارم دانشگاه به فلسفه گرایش یافت.مک تاگرت و استوت به او چنین آموختند که اصالت تجربه بریتانیایی را خام و نسخته بشمارد و در عوض به سنت هگلی روی آورد.راسل خود از ستایشی که برای برادلی قائل بود سخن گفته است .و از سال 1894 یعنی سالی که کمبریج را ترک گفت،تا سال 1898 ه این اندیشه ادامه داد که مابعدالطبیعه قادر به اثبات عقایدی در باب جهان است که احساس «دینی» او را به مهم انگاشتن آنها کشانده بود.در بیست و شش سالگی،در ایالات متحده به تدریس هندسه غیر اقلیدسی پرداخت .راسل در برهه ی کوتاهی در سال 1894 در مقام وابسته(اتاشه) افتخاری در سفارتخانه بریتانیا در پاریس کارکرد.در سال 1985 همت خود را مصروف به مطالعه اقتصاد و سوسیال دموکراسی آلمانی در برلین کرد.نتیجه این مطالعه،نگارش و انتشار کتاب«سوسیال دموکراسی آلمان» در سال 1896 بود.اغلب مقالات اولیه اش در باب مباحث ریاضی و منطقی بود،ولی شایان ذکر است که نخستین کتاب او راجع به نظریه اجتماعی بود.

 

راسل به ما می گوید که در این دوره هم تحت تاثیر کانت بود و هم هگل،ولی هنگامی که در موضوعی بین آنها اختلاف و تعارض بود،جانب هگل را میگرفت.او یکی از مقالاتش در باب روابط عدد و کمیت را که در سال 1896 در مجله مایند چاپ کرد،«طابق النعل بالنعل هگل» نامید.و در باب جستاری در زمینه مبانی هندسه(1897) که نسخه ی تکمیل شده رساله مربوط به بورسش در ترینیتی کالج کمبریج بود،گفته است که نظریه هندسه ای که عرضه کرده بود«عمدتاکانتی» بود،هر چندبعدها با به میدان آمدن نظریه نسبیت انیشتین منسوخ شد.

 

در سال 1898 راسل به شدت در مقابل ایدئالیسم واکنش نشان داد.یک باعسش این بود که خواندن کتاب منطق هگل او را متقاعد کرد که آنچه مولف در باب ریاضیات گفته است لایعنی است.باعث دومش این بود که هنگامی که در کمبریج به جای مک تاگرت(که در خارج بود) در باره لایب نیس تدریس می کرد،به این نتیجه رسید که براهینی که برادلی علیه واقعیت و نِسَب اقامه کرده است سفسطه آمیز است.ولی خود راسل دلیل عمده را تاثیر دوستش ج. ا. مور دانسته است.همراه و همرای با مور طرفدار این عقیده شد که آنچه برادلی یا مک تگرت ممکن است علیه این حکم بگویند،هر آنچه عقل عرفی واقعی بینگارد واقعی است.در واقع در دوره مورد بحث راسل رئالیسم را از هر آنچه بعدها پیش برد ،بیشتر پیش برده بود.این امر صرفا مساله تمسک به کثرت انگاری و نظریه روابط خارجی،نه حتی اعتقاد به واقعیت کیفیات ثانویه نبود.راسل همچنین معتقد بود که نقاط مکان و آنات زمان واقعا موجودند،و جهان بی زمان مثل افلاطونی و ذوات ،و نیز اعداد وجود دارد.بدینسان به قول خودش جهان پرو پیمانی داشت.

 

تدریس راسل در باب فلسفه لایب نیتس،که در بالا به آن اشاره شد،منتج به نگارش و انتشار کتاب قابل توجهی به نام «شرح انتقادی فلسفه لایب نیتس» در سال 1900 شد.در این کتاب اظهار داشت که مابعدالطبیعه لایب نیتس تا حدی انعکاس مطالعه منطقی او و تا حدودی آموزه ی مردم پسند یا عوام فهم است که نظر به موعظه و ارشاد بیان شده و با معتقدات واقعی فیلسوف ناسازگار است.از این به بعد راسل معتقد به این امر ماند که مابعدالطبیعه جوهر و عرض بازتاب شیوه بیان موضوع-محمولی منطقی است.

 

 

 

 

 

جان،معرفت جوی برتراند،در جهت نیل به معنی و حقیقت،از همه راه های دین ،هندسه،ریاضی،فلسفه،اقتصاد و سوسیال دموکراسی بهره جست.در بیست و شش سالگی،با فیض گرفتن از مور فیلسوف کمبریج،از ایده آلیسم اعراض کرد و به تجربه گرایی(آمپریسیسم) و پوزیتویسم روی کرد.وی در میان انواع راههای کسب معرفت،علم مدرن را متواضع تر،صالح تر و شرافتمندانه تر یافت.علم مدرن،میوه جریان نیرومند اصلاح مذهبی (رفورماسیون)و نهضت پرتوان نوزاییعلمی-فرهنگی (رنسانس)که از نیمه سده شانزدهم،با هضم معارف چندین هزار ساله انسان،تحولی کیفی پذیرفته و زمینی شده بود،نخستین جلوه های خود را در کارهای کپلر،کپرنیک،و گالیله عرضه کرده؛ به دست رنه دکارت در جان اندیشه حلول کرده و پایه انسانی معنی را پی افکنده و سپس در دست چیره ی آیزاک نیوتن،به زبان ریاضی تجهیز گردیده ود.بر این پایه بود که نام آوران پرشمار جهان علم و اندیشه ،در چهار سده اخیر،کاخ معرفت انسانی را بر افراختند،با وساوس دکارتی در پی ها و ستون های آن نگریستند ،با بازنگری و فروتنی راه را بر کشفیات و نو آوری گشودند و اسلوب پرتوان معرفت علمی را عرصه مکانیک و فیزیک،به عرصه های بغرنج تر زیست و روان و جامعه و اقتصاد فرا رویاندند.کتاب« جهان بینی علمی» ،گشت و گذاری در این عرصه است که راسل در 58 سالگی نگاشته است.دو کتاب دیگر«الفبای اتمها» و «الفبای نسبیت» نیز،به منظور برون علم به درون جمع وسیع دانش آموختگان و مردم به نگارش در آمده اند.

 

تردید حقیقت پژوهانه راسل،راه او را به فروتنی در دانش،به احترام به اندیشه غیر،به مدارا با انسان و سرانجام به عشق پرومته وار به وی می گشاید.وی در کتاب های «اصول ریاضیات»«مبانی ریاضیات» که به همکاری فیلسوف ریاضیدان،آلفرد وایتهد در سه مجلد نگاشته شد،«تحلیل ذهن»«تحلیل ماده»«پژوهشی در معنی و حقیقت»«معرفت انسان ،میدان و حدود آن» به شیوه ای حاوی نظم می کوشد تا انسان مقیم غار افلاطونی را،که راه معرفت یابی اش چنین پر پیچ و نا مطمئن است،به افزاری تجهیز کند که به یاری آن،سره از ناسره بازشناسد.او بر آن است که در وهله ی نخست،اندیشه باید به جزء تجزیه ناپذیر خود شکسته شود و هر جزء لایتجزای آن به دقت و وسواس و به دور از ابهام تعریف پذیرد سپس آگاهانه با اجزای دیگر پیوند داده شود تا در مجموع ،اندیشه ای خودناپذیر پدید آید.وی این روش را «اتومیسم منطقی» نام می گذارد.در وهله ی دوم،وی به این می اندیشد که ذهن و بیرون از ذهن،از یکدیگر تفکیک ناپذیرند و حضور رابطه علیت در میان این دو،ناشی از یک هم شکلی و هم ساختاری(همو مورفی)میان آن هاست و الا این دو در سرشت و ذات سنخیتی با هم ندارن و بنابراین،برای آن که ذهن بتواند واقعیت هستی را،که خود نیز جزو آن است،درست بازبتاباند،نیازمند روش تجربی است زیرا تنها در تجربه است که پرند معنی در بافت واقع در می آمیزد و محک می خورد و رشد می کند تا به مرحله بالاتری از همساختاری دست یابد.وی این اندیشه«همساختاری» را از وینگنشتاین ،دانشجوی دوران 40 سالگی خود ،که بعد ها حکیم نامداری شد،آموخته بود و همین اندیشه ،محور کارهای اساسی وی در زمینه معرفت شناسی باقی ماند.در وهله ی سوم،وی بر آن است که زبان به عنوان صورت ساختارمند معنی،خود به عنوان جزیی از واقعیت،با طرح «قضایای» نادرست ولی منطقی،مایه کج راهی در پژوهش حقیقت می شود چه«منطق»،امر زبانی است و نه واقعی؛ و منطقی بودن قضیه ، از حقیقی بودن آن خبر نمی دهند چنان که وقتی میگوییم اژدهای هشت سر سهمگین است،دچار خبط منطقی نشده ایم بلکه با فرض بی نیاز از اثبات (ایسکوماتیک) یک موجود،که خبط مربوط به عالم واقع است،یک قضیه منطقی آراسته ایم.به همین ترتیب،وقتی علیت مورد تجربه در میان پدیده ها را در مورد وجود به کار میبریم،میدان کاربرد آن را به ناروا عوض می کنیم و اندیشه را به تباهی می کشانیم.

 

تلاش برتراند راسل برای استنتاج ریاضیات از منطق و ریاضی کردن فلسفه و زبان،از اشراف به این درد حکایت می کند.وی،برای درمان،می کوشد تا مفروضات مقدم بر تعریف(ما تقدم) قضایای زبانی را به اجزاء تجزیه ناپذیر شان تحلیل کرده و آن ها را تعریف کند و بدین سان،مقولات غیر واقعی زبان و ذهن را کنار زده و زبان را همچون بازتاب معنایی واقعیت به کار گیرد.وی در این جستجو، و در کوشش به رفع تعارض های منطقی (پارادوکس ها) به تدوین نظریه تیپ ها میپردازد و منطق صوری کلاسیک را با تئوری مجموعه ها در میامیزد.اوج های این کار سترگ در آثار ماندگار راسل ،عمدتا در سه مجلد «مبانی ریاضیات» و«پژوهشی در معنی و حقیقت» بروز کرده اند ولی خود او همواره کار خود را ناکافی ارزیابی کرده است.

 

به زعم راسل،در این هستی بیکران-ولو که بیکرانی به همان اندازی کرانمندی برای انسان فهم ناپذیر باشد-انسان،این موجود معنی آفرین و فرهنگ ساز،در گوشه ناچیزی به نام زمین،تک افتاده و تا کنون در یافتن هم نفسی دیگر در گوشه دیگری از این مغاک سرد و تاریک،نا کام مانده است.اندیشه این بیکرانی هستی از یک سو، و درک این کرانمندی مکانی-زمانی نوع انسان از سوی دیگر،درد تنهایی و ناچیزی را به پرسش سوزان چیستی،چونی و چرایی می افزاید.راسل که از پاسخهای قطعی و حق به جانب کلیسا نا خرسند و دل زده است،کل معرفت انسان و به ویژه علم مدرن را به مدد می خواند:جهان وجود،از بافت مکان حرکتی تنیده شده و هر ذره هستی ،تراکمی است از این سرشت،که در فیزیک مدرن،به حادثه یا اغتشاش تعبیر می شود؛ زمان تعبیری است از جا به جایی ولی نه جابه جایی ذره در مکان،بلکه حادثه ،واحد چهار بعدی تراکم های متنوع مکان حرکتی است چنان که مکان و حرکت به هم عارض نشده اند بلکه تفکیک ناپذیرند؛در این جهان ،جوشن ماده نیوتنی، و پرند روح علم النفس به جداییهزاران ساله خود پایان داده و به هم شبیه تر شده اند:نه فیزیک مدرن،از توپهای بیلیارد اتم سخن می گوید و نه روانشناسی مدرن از شبح روح دم می زند علیت،اساسی ترین پایه معرفت آدمی ،به عرصه میان پدیدها رانده میشود و دیگر به هستی و وجود حکم نمی کند.جهان،بدل می شود به جهان کثرت و تداخل پدیده ها ، و صورت عرفانی جهان وحدت بیرون میرود.نظم جهان ،به نظم می گردد و معرفت،در ناب ترین و پاکیزه ترین حالت خود در علم مدرن ،به نظم میگردد و معرفت، در ناب ترین و پاکیزه ترین حالت خود در علم مدرن،به دریافت روابط ساختاری و مدل سازی معنایی واقعیت خرسند می ماند و دم از نیل به حقیقت تام نمیزند.این حد شناسی و فروتنی علم،راه به مدارا می گشاید و عرصه های دیگر معرفت را به هنر و عرفان و فلسفه و غیر آن وا می گذارد که هریک به شیوه خود به یاری این مغاک نسین تنهاو دردمند و معنی ساز بشتابند و گاه به مانند پرومته،آتش زئوس را به وی ارمغان کنند تا این ظلمات و برودت بیکرانه مغاک محیط بر او را،ولو در عالم وهم،بزدایند و آرامشی فراهم آورند.از این رو،راسل،آورنده آتش را سزاوار حرمت می شناسد و آرزو می کند که از این آتش برای نور و گرما بخشیدن به کاشانه انسان بهره ببریم و خیره سرانه ،آن را به خرمن زندگی انسان نزنیم.

 

 

 

اگر نیمی از اهمیت راسل در گرو کارهای سترگ علمی و فکری اوست که وی را در سال 1950 به دریافت جایزه ادبی وبل ممتاز میسازد،بی تردید نیمی دیگر،مدیون عشق پرشور او به انسان است.این انسان مورد عشق او،انسان زمینی و دور از کمال است؛انسان گرفتار فقر و جهل و ستم ؛ انسانی که در همه حالات می تواند رشد کند،اعتلا پذیرد و پرواز اندیشه را تجربه کند.عاشق،نمی تواند معشوق را فاقد حق و در بند ببیند و بنا براین،مهر به انسان،برای راسل با باور استوار به حق آزادی او در آمیخته و او را به عنوان متفکر لیبرال دموکرات برجسته ساخته است.وی که عزم سوسیالیسم را برای زدودن زنگار فقر و جهل از چهره انسان می ستود در میابد که اندیشه و عمل بانیان سوسیالیسم،با گوهر آزادی فرد در ناسازگاری است و بنابراین،از موضع اولویت حریت انسان و حرمت فرد انسان،به نقد سازمان می پردازد و ه همین سیاق،هنگامی که سابقه صلح دوستی (پاسیفیسم)،از معاهده انگلیس با نازیسم در سال 1938 حمایت می کند در می یابد که صلح دوستی او در برابر نازیسم دشمن آزادی فرد،با اصل آادی در تعارض است چه وقتی شر بر اریکه ی قدرت اشد،صلح طلبی عین تسلیم به شر است و بنابراین،در نقد حمایت خود می نویسد«سقوط هیتلر،مقدمه ضروری حدوث هر خیری است» وی در سال 1957،به همراه آلبرت انیشتین و سایر دانشمندان ،نهضت ضد بمب اتمی پوگ واش را پدید آورد؛در سال 1958 نهضت خلع سلاح هسته ای را بنیاد کرد و در سال 1960 ،با ایجاد کمیته ی 100 نفری از نخبگان فکری،به سازمان دادن نهضت«مبارزه منفی جمعی » دست زد که اوج این فعایت را در محکوم کردن سیاست حزب کارگر بریتانیا در مورد ویتنام و جنایت های جنگی امریکا در ویتنام مشاهده می کنیم.

 

جای او در تاریخ،در ردیف بزرگانی چون سقراط،تولستوی و گاندی است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  55  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زندگی نامه راسل