فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله غواصی

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله غواصی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه
غواصی فن شناوری در زیر آب، با یا بدون وسایل تنفس مصنوعی، است. غواصی هم کاربردهای صنعتی و پژوهشی و نظامی دارد و هم به عنوان ورزش و تفریح انجام می‌شود.
تنفس زیرآب با استفاده از هوای فشرده تاریخچه‌ای کوتاه دارد. اما غوص در دریا و سفر به عمق دریا از دیر باز توسط بسیاری از ملل جهان انجام می‌‌پذیرفته است.
تاریخچه غواصی
نوشته‌های تاریخی نشان می‌دهند که الکساندرکبیر در لنگرگاه شهر تایر (Tyre) لبنان کنونی که در سال ۳۲۲ قبل از میلاد در محاصره او بود نه تنها غواصانی را برای از بین بردن موانع دشمن در این لنگرگاه به زیرآب فرستاد بلکه خودش نیز برای نظارت به پیشرفت کار آنها به زیر آب رفت.
ریشه اصلی آشنائی با غواصی در نیاز بشر به رهبری نظامی، انجام خدمات زیرآبی، تجارت زیرآبی و گسترش دروازه‌های دانش از طریق جستجو و کشف اسرار نهفته است. هیچ‌کس به‌درستی نمی‌داند چه وقت بشر پی برد که می‌تواند با حبس نفس در سینه برای مدتی زیرآب باقی بماند ولی زمانی‌که غواصی به‌عنوان یک حرفه مورد استفاده قرار گرفت به بیش از ۵۰۰۰ سال پیش باز می‌گردد.
کوشش غواصان اولیه با صید موادی چون غذا و اسفنج، مرجان و مروارید که بیشتر ارزش تجاری داشت در آب‌های کم‌عمق (کمتر از ۱۰۰ پا) محدود می‌شد. یکی از داستان‌های غواصی که به روایت ”هردوت“ مورخ یونانی در تاریخ ثبت شده داستان غواصی به نام سیلیس (Scyllis) را بازگو می‌کند که در پنج قرن قبل از میلاد مسیح برای خشایارشاه پادشاه ایران جهت کشف و جمع‌آوری گنج‌ها غرق شده کار می‌کرد. در زمان‌های بسیار پیش غواصان نیز دست به عملیات می‌زدند که مأموریت آنها بیشتر شامل بریدن لنگر کشتی‌های دشمن به منظور رها شدن آنها به روی آب سوراخ کردن ته کشتی دشمن و ساختن تدارکات دفاعی در بندرگاه‌های خود و تخریب تدارکات دفاعی دشمن بوده است.
نوشته‌های تاریخی نشان می‌دهند که الکساندرکبیر در لنگرگاه شهر تایر (Tyre) لبنان کنونی که در سال ۳۲۲ قبل از میلاد در محاصره او بود نه تنها غواصانی را برای از بین بردن موانع دشمن در این لنگرگاه به زیرآب فرستاد بلکه خودش نیز برای نظارت به پیشرفت کار آنها به زیر آب رفت.
بعضی از غواصان اولیه در اطراف بندرهای کشتی‌رانی در سواحل دریای مدیترانه شرقی یک صنعت خدمات زیرآبی را به‌وجود آوردند. این عملیات در یک قرن قبل از میلاد در بعضی نواحی ‌آن‌چنان خوب سازمان داده شده بود که میزان دستمزی برای خدمات زیرآبی تعیین گردید. در این نرخ‌گذاری این حقیقت پذیرفته شد که هر چه عمق زیادتر شود زحمت و خطرکار نیز زیاد می‌گردد. مثلاً غواصان می‌توانستند در عمق ۲۴ پائی یک‌دوم شئی پیدا شده و در عمق ۱۲ پائی یک‌سوم و در سه پائی یک‌دهم ‌آن‌را مطالبه نمایند. فنون و تکنیک‌های غواصان اولیه در بعضی از نقاط دنیا هنوز هم مورد استفاده قرار می‌گیرد.
غواصانی‌که در زیر آب می‌بایست نفس خود را حبس کنند از بچگی آموزش می‌دیدند تا گنجایش شش‌ها نیرو و شهامتشان به‌طرزی استثنائی افزایش می‌یافت. این غواصان برای رفتن به زیر آب شش‌های خود را از هوا پر می‌کردند سپس برای سهولت سقوط به زیر آب یک سنگ مسطح یا وزنه دیگری به‌خود می‌بستند. استفاده از سنگ مسطح بدین دلیل است که غواص می‌تواند با کمک این سنگ مسیر معینی را به‌طرف یک ناحیه مشخص در پیش گیرد. غواصان در هنگام پائین رفتن به زیر آب طنابی را به دور کمر خود می‌بستند تا محافظ بتواند با کمک آن طناب غواص را با سنگ و محموله‌ای که همراه داشت به سطح آب بکشد. مدت غوص این غواصان معمولاً بین ۱ تا ۲ دقیقه بود و این مدت غوص زمانی است که یک انسان متوسط می‌تواند نفس خود را در سطح آب (خشکی) در سینه نگه دارد. عمق متوسطی که غواصان اولیه در آن غوص می‌کردند بین ۸ تا ۱۰ فوت بوده است، این عمق استاندارد یا حتی بیشتر از آن برای غواصانی که آموزش‌دیده بودند هیچ‌گونه اشکالی به‌وجود نمی‌آورد. هر چند باید دانست که تکرار این نوع غوص‌ها می‌تواند اثرات بدی به روی سیستم بدن غواص به‌وجود آورد ولی غوص‌های بسیاری با مدت زمان بیشتری در تاریخ ثبت شده است.
پیشرفت‌های اولیه: آشکارترین و لازم‌ترین وسیله برای افزایش توانائی ماندن یک غواص در زیر آب امکان وجود یک ذخیره هوائی می‌باشد که نخستین کوشش‌ها در این مورد استفاده از نی‌های توخالی و لوله‌هائی بود که سرشان از سطح آب بیرون باقی می‌ماند و کسی که در زیر آب از این وسایل استفاده می‌کرد گرچه نمی‌توانست کار مورد نظرش را به‌خوبی انجام دهد ولی مدت زیادی قادر به ماندن در زیر آب بود.
به‌طور اساسی این لوله‌های تنفسی به‌عنوان تکنیکی در عملیات نظامی و در مکان‌هائی که می‌خواستند به‌طور پوشیده و پنهانی در آب به دشمن نزدیک شوند مورد استفاده قرا می‌گرفت. مردانی‌که از این لوله‌ها استفاده می‌کردند بیشت از این‌که غواص باشند سربازانی بودند که از آب به‌عنوان یک پوشش برای مأموریت خود استفاده می‌کردند.
در اولین نگاه این موضوع نیز به‌نظر منطقی می‌رسد که غواص برای رفتن به عمق بیشتر به لوله بلندتری احتیاج دارد. در حقیقت مقدار زیادی طرح‌های اولیه در مورد ساختن این وسایل مانند سرپوش‌هائی چرمی (Hoods) لوله‌های بلند و قابل انعطافی که در سطح آب به‌وسیله اجسام شناور مانند (اسفنج) نگه‌داشته می‌شدند، کشف شده ولی مدرکی وجود ندارد که این وسایل عملاً ساخته شده باشند. چنانچه وسایل فوق هم در شرایط عمی آزمایش می‌شد نتیجه‌اش جزء غرق شدن غواص نبوده است. عملاً غیرممکن است که شخص بتواند حتی در عمق ۱۲ اینچی به‌طور طبیعی با یک لوله تنفس نماید. چون وزن آب در این عمق نیروئی برابر با ۲۰۰ پوند بر سینه غواص وارد می‌سازد و این نیرو به‌طور دائم به نسبت عمق افزایش‌یافته و مهمترین عامل در غواصی می‌باشد. هرگونه عملیات موفقیت‌آمیز بستگی کلی به این اصل دارد که بتوان فشار را از بین برد و یا بر آن پیروز شد. برای از بین بردن این فشار وسایل تخیلی فراوانی در طول تاریخ به‌وسیله بعضی از نوابغ بزرگ زمان طراحی شده اما متأسفانه از آن‌جا که مسئله فشار در زیر آب به‌طور کامل درک نشده بود این طرح‌ها عملاً قابل اجراء نبوده است. یک‌سری از این طرح‌ها برمبنای این اصل که غواص یک کیسه تنفسی را با خود حمل کند استوار می‌باشد.
به‌طوری‌که در یک کتیبه آشوری در ۹ قرن قبل از میلاد مسیح یک غواص را در حالی‌که از پوست باد کرده حیوانات به‌عنوان مخزن هوا استفاده کرده نشان می‌دهد، این فکر کاملاً قدیمی می‌باشد. به احتمال بسیار این مردان شناگرانی هستند که از این پوست‌ها برای شناور ماندن استفاده کرده‌اند. زیرا به‌طور واقعی این غیرممکن است که با این وسیله بتوان در زیر آب باقی‌ماند.
در اواخر قرون وسطی یک سیستم غواصی قابل اجراء مشاهده گردید و در سال ۱۲۴۰ ”راجر بیکن“ به ابزارهائی اشاره کرده است که بشر بتواند به‌وسیله آن ابزارها در کف دریا و یا مسیر رودخانه‌ها بدون آن‌که خطری متوجه او باشد قدم بزند. در قرون ۱۷ و ۱۶ نویسندگان دیگری یک دستگاه را تشریح کرده و نمونه‌هائی از آن را انتشار دادند که از پیشرفت موفقیت‌آمیزتر غواصی خبر می‌دهد. به‌هر حال مسلم نیست که آیا این طرح‌ها در پیشرفت غواصی تأثیر اساسی داشته یا خیر؟ زیرا اگر برای مخترعین آن دوره اعتباری کاذب قائل باشیم مانند این است که اختراع زیردریائی هسته‌ای ژول‌ورن (Julesverne) را در آن زمان معتبر بدانیم ولی باید دانست که ژول‌ورن فقط دارای قوه تخیل و پیش‌بینی اما فاقد تکنولوژی لازم بوده است.
موفقیت‌های اولیه: در خلال سال‌های ۱۵۰۰ تا ۱۸۰۰ تنها یک وسیله تکمیل و مورد استفاده قرار گرفت که این وسیله را زنگ غواصی (Divingbell) نامیدند که به غواصان اجازه می‌داد تا ساعت‌ها در زیر آب بمانند. این وسیله از لحاظ ظاهری مانند زنگی است که ته آن بازو به شکل یک محفظه وسیع و قوی می‌باشد. زنگ غواصی دارای وزن زیادی بوده به‌طوری‌که به حالت عمومی به‌داخل آب فرو می‌رفت و به قدر کافی هوا را برای یک غواص که بتواند چندین ساعت در زیر آب بماند در خود نگهداری می‌کرد. اصول کار زنگ غواصی را می‌توان به‌طور ساده در فرو کردن یک لیوان وارونه داخل آب تشبیه کرد.
هوای جزئی داخل لیوان به‌وسیله آب و نیروی هوا فشرده می‌شود و با آب برابر می‌گردد. بدین طریق ذخیره‌ای از هوا در داخل لیوان یا زنگ غواصی باقی می‌ماند. زنگ‌های غواصی به‌وسیله یک کابل که یک سر آن به کشتی متصل می‌باشد آویزان شده و تنها با حرکت کشتی در سطح آب می‌توانستند حرکت نمایند. بدین دلیل هیچ‌گونه قدرت مانوری از خود نداشتند. غواص همیشه در زندگی باقی می‌ماند و تنها برای مدت کوتاهی که بتواند نفس را در سینه حبس کند از زنگ خارج می‌شد. اولین استفاده علمی از یک زنگ غواصی در سال ۱۵۳۱ صورت گرفت و تا چند سال بعد این زنگ‌ها به‌طور منظم ولی ابتدائی مورد استفاده قرار می‌گرفتند. در سال ۱۶۸۰ یک ماجراجو به نام ویلیام فیپس (William Phipps) که در شهر ماساچوست تولد یافته بود هنگامی‌که می‌خواستند گنجی به ارزش (۰۰۰/۲۰۰ دلار) را کشف کنند تکنیک زنگ غواصی را به این طریق تغییر داد که ذخیره‌های هوائی را برای غواصان در یک‌سری سطل‌های وارونه و سنگین قرار داد.
قدمت غواصی در ایران
گویند که ژرف‌روی و غواصی که در جنوب ایران آن را صیف و صیافی می‌‌نامند به قرن‌ها قبل از میلاد برمی گردد. در دوران خشایارشاه، ایرانیان از غواصان برای بیرون کشیدن صندوقچه‌های طلا و جواهرات کشتیهای غرق شده استفاده مینموده‌اند.
آثار حاصل از حفاریهای باستانشناسی نشان می‌دهد که قرنها قبل از میلاد ساحل‌نشینان دریای پارس از این فن برای تحصیل مروارید استفاده مینموده‌اند.
دکتر تاکر ایوات در کتاب کینگدوم اف سی شل بدین طریق اشاره نموده است و ایرانیان را در زمره پیشگامان پایه گذاری صید و پرورش مروارید قلمداد نموده است.
در سندی دیگر، آپولونیوس فیلسوف یونانی ساکن رودز اشاره دارد که غواصان دریای پارس در حالی که ظرف کوچکی حاوی گیاهی خوشبو و تهییج کننده در دست داشتند به سمت صدف رفته و باعث می‌شدند تا صدف لب از لب بگشاید، سپس شاخه‌ای میان تهی را به میان آن فرو برده و مایه موجود را به بیرون میکشیدند و آن را به سطح آب آورده و در ظروفی آهنین قرار میدادند، البته آنان هیچگاه موفق به پرورش مرواریدهایی اینچنینی نشدند اما شیوه‌ای را بدین طریق بنیان نهادند. اما در اشارت به ابزار غواصی آن دوران پر واضح است که در آن دوران به اتکای هوای محبوس شده در ششهای خود به عمق فرو رفته و باز می‌آمدند، روشی که هم اکنون نیز در پاره‌ای از جزایر دریای پارس چون لاوان و کیش و قشم کماکان پا بر جاست.
اینک ورزش غواصی به صورتی همگانی درآمده و به شکل گسترده‌ای در بسیاری از کشورهای جهان فعالیتی مفید، مفرح، لذت‌بخش و نیز منبع درآمد در صنعت اکوتوریسم شده است.
دوست‌داران این ورزش می‌توانند با گذراندن دوره‌های آموزشی غواصی در مدتی کوتاه موفق به دریافت گواهینامه بین المللی غواصی از انجمن مربیان حرفه‌ای غواصی شوند.
قواصی
گرما کم کم شروع می شود و فصل تابستون از راه می رسد.تعطیلات تابستون و گرمای آن یاد آور دریا و شنا و ساحل دریاست.شنا در هنگام غروب خورشید علاوه بر اینکه هوا بسیار ملایم شده و آب دریا پس از تابش خورشید گرم و مطلوب است بسیار دوست داشتنی است.مسلما این شامل سواحل شمال ایران است.سواحل جنوب ایران (خلیج همیشگی فارس) یادآور جزایر قشم و کیش است.این جزایر که به عنوان مناطق آزاد تجاری معرفی شده اند دارای امکانات رفاهی و تفریحی و تجاری خوب و در حد قبولی می باشد. گفتیم دریا و شنا.مسلما شنا در این سواحل بسیار لذت بخش می باشد. اما آیا تنها به آب رفتن ارزش دارد؟ فرض کنید در روز گرم و ملایمی در کنار ساحل مثلا جزیره قشم ایستاده اید و به دریای آبی و آرام روبه روتان نگاه می کنید دوست دارید به آب تنی بروید ، خوب به شنا می روید و دقایقی بعد دوباره به ساحل می آیید، تمام شد؟آیا ارضاشدید؟در ساحل مرجانی و زیبایی مثل قشم و انواع ماهی هایی که در آن شنا می کنند آیا همین شنا کافی بود؟مسلما نه !
تا هنگامی که روی آب ایستاده اید و به درون اعماق آن خیره اید مسلما چیزی نمی بینید و یا ترسی در دلتان ایجاد می شود (که شاید ناشی از عمق آب باشد).احساس می کنید همون طوری که روی سطح آب دریا را آروم و صاف می بینید زیر آب هم همانطور است.وقتی که وارد آب می شوید انگار وارد یک دنیای دیگر شده اید.دنیایی که اگر داخل آن شدید آنقدر زیبا و قشنگ است که تمامی ترس تان از بین می رود .چنان با آن یکرنگ می شوید که دقایق را گم می کنید.وقتی که به روی آب بر گشتید تازه می فهمید که دنیای خاکی یعنی چی؟ تنها چیزی که می شنوید سکوت است.صدای نفسهایتان بلندتر ازهمه چیز است که در گوشتان می شنوید. ماهی های رنگارنگی که اطرافتان شنا می کنند. گیاهان دریایی.مرجانها و نور خورشید که از اون بالاها می تابد...
هیچ وقت اولین باری که غواصی کردم را یادم نمیره.با اینکه در عمق دو – سه متری بودیم اما برای من خیلی زیبا بود.اون ماهی کوچک آبی تنهایی که در کنارمان بی خیال شنا می کرد و یا اون طوطیاهای خبیث ( یک نوع گیاه تیغ دار دریایی) که آماده بودن تیغشان رو به ما فرو کنند.وقتی که به سطح آب برگشتم تازه فهمیدم که کجا بودم...
وقتی می گوییم جهان زیرآب مسلما بدون هیچ اغراقی است.دریا و زیرآب و زندگی زیر آن یک دنیای جدا است.دنیایی مستقل از دنیای خاکی روی آب.تا هنگامی که وارد آن نشوید نمی توانید به عظمت آن پی ببرید.
حتما دیدن این دنیا برای یکبار هم شده لازم و ضروری است. سواحل خلیج فارس (البته در جاهایی مثل قشم و کیش که جزایری مرجانی هستند)برای این امر مناسب ترین و دارای شرایط و تشکیلات و امکانات خوبی است.(بر خلاف دریای خزر که برای غواصی تفریحی چیزی وجود ندارد) برای دیدن این جهان باید خودتان را مجهز کنید تا بتوانید به قلمرو آن پا بگذارید. البته باید بدانید که شما مالک آن نیستید و تنها به عنوان یک مهمان و ناظر به آنجا می روید.
به طور کلی برای دیدن دنیای زیر آب دو روش وجود دارد.اسکین دایوینگ و اسکوبا دایوینگ.
اقسام غواصی
عمومی ترین و معمولی ترین اقسام غواصی بر دو نوع است.اسکین دایوینگ و اسکوبا دایوینگ
اسکین دایوینگ : ساده ترین و ابتدایی ترین شیوه غواصی می باشد که مهمترین لوازمات مورد نیاز آن عبارتند از: ماسک – اشنورکل و فین.در این شیوه غواصی بر روی سطح آب انجام می گیرد.غواص در حالی که با اشنورکل هوا می گیرد با ماسک زیرآب را هم نگاه می کند و اگر نیازی باشد به زیرآب غوص می زند.اسکین دایوینگ معمولا در قسمتهای کم عمق آب انجام می شود.
اسکوبا دایوینگ : در این شیوه ابزار و لوازمات فنی تر و بیشتری به کار می آید و مسلما بازده کار بیشتر و بهتر است.اسکوبا مخفف چندین کلمه انگلیسی که معنی آن شخصی که مجهز به لوازمات نفس کشیدن در زیرآب است ، می باشد.علاوه بر لوازماتی که در اسکین دایوینگ ذکر گردید لوازمات دیگری وجود دارند که به ذکر آنها می پردازم: وت – تانک هوا - رگولاتور – گیج – اختاپوس (ها)- بی سی دی- کلاه – دستکش – کمربند وزنه – کفش و ابزارهای دیگری مثل قطب نما – چاقو – نیزه و ...از آنجا که توضیحات در مورد هر وسیله زیاد و فنی می باشد به ذکر نکاتی ابتدایی و خلاصه قناعت می کنم:
ماسک : که به اشتباه عینک شنا می گویند.ماسک علاوه بر محافظت چشمها و دید در زیرآب حالت دماغ گیر داشته و مانع از تنفس با بینی و راحت تر شدن تنفس با دهان می شود.در حین غواصی ممکن است به صورت عمدی یا غیرعمد آب وارد آن شود که برای تخلیه کردن آن روش ساده ای وجود دارد که در کلاسهای آموزش غواصی این موارد حتماتکرار و تمرین می شود(برای خودم چند بار این مشکل پیش آمد)
اشنورکل : عبارت است لوله کوچکی کمتر از نیم متر برای تنفس که بیشتر در اسکین دایوینگ مورد استفاده قرار می گیرد.دارای چند سوپاپ هوا است .مثلا هنگامی که با آن زیرآب می روید آب وارد لوله نمی شود اما هوا تخلیه می شود.اشنورکل با گیره ای به ماسک نصب می شود تا امکان رها شدن و گم شدن وجود نداشته باشد.
فین : فین ها معروف به پا غورباقه ای هستند.حرکت در زیرآب با آنها انجام می شود .یک نوع آنها به صورت کفش است که آنها را می پوشیم.نوع دیگر با کفش غواصی(بوت) مکمل می شوند.یعنی ابتدا کفش را برای سهولت در غواصی و فین زدن می پوشیم و بعد فین را در پا قرار می دهیم و تسمه ها را محکم می کنیم.نپوشیدن بوت امکان شل شدن و خارج شدن فین را در غواصی به دنبال دارد.فین ها مثل کفش دارای سایز بندی هستند.
وت : لباس غواصی است.به صورتهای یکسره – آستین کوتاه –دو تکه و غیره می باشد.برخلاف تصور همگان لباس غواصی لباسی ضد آب نیست.اساس کار لباس غواصی به این صورت است که با وارد شدن در آب و خیس شدن لباس ، آبی در بین فضای لباس و بدن قرار می گیرد .این آب به صورت ثابت قرار می گیرد. با گرم شدن آب در اثر گرمای بدن ابتدا احساس سرما و بعد گرمای ملایم و خوبی بوجود می آید.لباسهای غواصی به صورت کاملا چسبان است.برای فصل و درجات آب لباسهای مختلف با ضخامت مختلفی مورد استفاده قرار می گیرد.کلاه غواصی نیز همینطور عمل می کند.علاوه براین که کار محافظت سر و گوشها و تا حدی صورت را به عهده دارد.استفاده از دستکش را به شما حتما سفارش می کنم.سنگهای تیز زیرآب – گرفتن لبه قایق و یا طناب لنگر و خیلی چیزهای دیگر احتمال صدمه زدن و پاره کردن دستها را در پی دارند.
بی سی دی : به صورت جلیقه است که تانک هوا با کمربندی به آن متصل می شود.بی سی دی خاصیت باد شدن را دارد که با دهان یا تانک هوا انجام می شود. با توجه به لوازماتی که به خود متصل کرده ایم – مخصوصا کمربند وزنه – ماندن در سطح آب بوسیله آن انجام می شود.علاوه بر آن نگه داشتن تانک هوا را به عهده دارد.دارای یک قسمت ورودی هوا است که با دکمه ای هوای آن پر و با دیگری خالی می شود.
تانک هوا : در لیترهای مختلف وجود دارند.نکته مهمی که وجود دارد اینست که در غواصی های معمولی و تفریحی از هوای معمولی استفاده می شود.یعنی اکسیژن خالص در آن نیست.همین هوای معمولی را با استفاده از کمپرسورهای هوا که مجهز به فیلتر هوا و رطوبت گیر است در تانک ذخیره می کنند.یکی از واحد های اندازه گیری فشار هوای تانک بار (bar)است که در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد.
رگولاتور: مسلما هوایی که با فشار زیاد در تانک ذخیره شده برای نفس کشیدن و یا وارد شدن در بی سی دی خطرناک و بدون استفاده است.وظیفه رگولاتور مناسب و تنظیم کردن هوا برای هر قسمت است.رگولاتور دارای دو نوع خروجی است.فشار قوی و فشار ضعیف.هوایی که برای نفس کشیدن و برای بی سی دی استفاده می کنیم فشار ضعیف شده است و هوایی که برای گیج (برای نشان دادن مقدار هوای تانک) استفاده می کنیم فشار قوی یا همان فشار درون تانک است.معمولا خروجی های رگولاتور به این صورت هستند: اختاپوس اصلی – اختاپوس یدکی با شیلنگ زرد و کمی بلندتر از اختاپوس اصلی – گیج و بی سی دی.

 

گیج : مقدار هوای درون تانک را نشان می دهد.معمولا دارای یک خط قرمز یا قسمت رزرو هوا است.این قسمت نشان می دهد که هوا در حال اتمام است.با رسیدن عقربه به ابتدای این قسمت کار غواصی را باید تعطیل کرد و به سطح آب برگشت.ممکن است گیج ها علاوه بر فشار سنج دارای قطب نما و یا عمق سنج نیز باشند.در غواصی گیج در سمت چپ قرار می گیرد و باید در فواصل مختلف آن را بررسی و نگاه کرد.
اختاپوس : خیلی ساده و خلاصه می گویم . شیلنگ هوا که متصل به دیمن است.اختاپوس شیلنگی است که از رگولاتور هوای ضعیف شده و مناسب برای تنفس را به دیمن انتقال می دهد.دیمن همان دهنی ای است که با آن تنفس می کنیم و هوا را خارج می کنیم. علاوه بر اختاپوس اصلی که برای نفس کشیدن خودمان استفاده می کنیم ممکن است اختاپوسی یدکی با شیلنگ زرد رنگ و کمی بلندتر وجود داشته باشد که برای مواقع ضروری - مثل هنگامی که هوای شخص همراه تمام شده – می باشد.اختاپوسها در هنگام غواصی در سمت راست قرار می گیرند.دیمن ها نیز دارای سوپاپ هستند.هنگامی که نفس می کشیم سوپاپ طوری عمل می کند تا هوا از تانک وارد شود و در بازدم هوا از لوله های طرفین خارج شوند.در وسط دیمن دکمه مانندی وجود دارد که با زدن آن هوا از دیمن خارج می شود.این دکمه برای آزمایش جریان داشتن هوا – خالی کردن آب یامواد دیگر درون دهان یا دیمن می باشد.
کمربند وزنه : هنگامی که می خواهیم به زیرآب برویم با توجه به تانک هوایی که همراه داریم و لباس غواصی که تا حدی مانند جلیقه نجات عمل می کند ، این عمل مشکل و غیر ممکن است.استفاده از کمربند وزنه به منظور سنگین کردن خود چاره این کار است.یک فرمول ساده و معمولی برای محاسبه و مقدار وزنه برای هر شخص وجود دارد:یک دهم وزن هر نفر بعلاوه یک.مثلابرای یک آدم 90 کیلویی به این صورت است :یک دهم این شخص برابر 9 کیلو می شود بعلاوه یک که مساوی با 10 کیلو می شود.
غواص نظامی
غواصی نظامی شامل دو بخش کلی خدمات غواصی وغواصی رزمی می شود
خدمات زیر ابی معمولا در مناطق تحت کنترل نیروهای خودی انجام می شود و بسته به موقعیت از دستگاهای مستقل مسیر باز و یا دستگاهای تغذیه از سطح استفاده می شود و شامل موارد زیر می شود .
بیرون اوردن و شناور سازی اشیاء و کشتیها و زیردریایی های غرق شده
ساخت تاسیسات زیر ابی
تعمیرات شناورهای دریایی در زیر اب
غواصی رزمی بسته به ماموریت از دستگاهای مستقل مسیر باز ودر مناطق حساس از دستگاهای مسیر بسته که حبابی را در اب منتشر نمیکند استفاده میکنند و شامل موارد زیر می شود .
تیمهای پشتیبانی رزمی که معمولا حمل و نقل مهمات و ساخت تاسیسات و موانع زیر ابی را انجام می دهند
تیمهای تخریب و انفجارات زیر ابی که مسول انهدام موانع و تاسیسات و شناورهای دشمن را بر عهده دارند
تیمهای ویژه غواصی که مسئول انهدام تاسیسات و ادوات دشمن در ساحل را برعهده دارند.
تجهیزات غواصی
ماسک
برای داشتن وضوح و قابلیت دید بیشتر در زیر آب باید از ماسک استفاده کرد. با پوشیدن ماسک، یک فضای هوایی ما بین چشمان غواص و آب ایجاد می‌شود. بنابراین می‌توان بر اشیا به طور کاملاً مناسبی فکوس (تمرکز) کرد و آنهارا به وضوح دید یک ماسک عبارت است از عدسیها که از یک شیشهٔ ایمنی، سبک و فشرده ساخته شده‌است.
دامنه که از سیلیکون (شفاف یا سیاه) یا پلاستیک است این وسیله باید به طور کاملاً مناسبی از صورت محافظت کند به این منظور که از ورود آب به درون ماسک جلوگیری می‌کند. این وسیله معمولاً باید فضای راحتی برای بینی داشته باشد و برجستگیهای انعطاف پذیری برای جبران شکل و حالت بینی داشته باشد. صفحه صورت که از مادهٔ جامدی که هم عدسی را نگه می‌دارد و هم بخشی از نوار دور سر را، ساخته شده که می‌تواند تنظیم شود.
نوار لاستیکی دور سر از جنس بدنه‌است که با قابلیت تنظیم شدن به شما اجازه می‌دهد فشار را تنظیم کنید و بنابراین محل ماسک روی صورت را تصحیح کنید .
برای انتخاب ماسک، ماسکی که مناسب صورت ما باشد باید آن را در مکان صحیح روی صورتتان بدون استفاده از نوار دور سر بگذاریم، در حین تنفس سبک با بینی، مکش ایجاد شده سبب می‌شود که ماسک به خوبی به صورت بچسبد. ماسکهای مختلف مطابق فعالیتهای مختلف به کار برده می‌شوند. أنهایی که حجم کوچک‌تری دارند معمولاً برای اسنورکلینگ استفاده می‌شوند زیرا که آنها مقدار کمی از هوا را در مانور موازنه نیاز دارند. در اسکوبا برای موازنه حجم ارتباطی ندارد بنابراین می‌توان از یک ماسک با یک زاویه دید وسیع و بزرگ استفاده کرد .اینکه از سیلیکون استفاده شود یا از لاستیک به اندازه‌ای که خود فعالیت اجرای کاراهمیت دارد، مهم نیست اما لاستیک چون در معرض نور خورشید و شوری آب قرار می‌گیرد دوام طولانی ندارد .موادی که توسط کارخانه‌ها برای مهرزدن بر روی اجزای ماسکها استفاده می‌شود به صورت لایهٔ نازکی از چربی برروی عینک باقی می‌ماند ،ـ که به راحتی تاری چشم را بالا می‌برد. توصیه می‌شود شیشه‌های ماسک نو را با خمیر دندان پاک کنید. بعد از استفاده از ماسک باید أن رابا آب شیرین شستشو داد.
Shnoker اشنوکر
این وسیله به شما اجازه می‌دهد که در سطح آب و در حالی که سرتان زیر آب است به سمت کف دریا نگاه میکنید تنفس کنید. اسنورکل از دو قسمت تشکیل شده‌است. بخش دهانی و لوله. بخش دهانی از یک ماده نرم ساخته شده‌است و شکل آن کاملاً قالب اندازهٔ دهان می‌باشد بنابراین می‌تواند به راحتی طوری قرار بگیرد که از ورود هر گونه آب به داخل جلوگیری کند. لوله از مادهٔ سخت یا نیمه سخت ساخته شده و بدون شکستگی خم می‌شود. داخل لوله باید یک خمیدگی کوچک داشته باشد که از جمع شدن آب در آن جلوگیری کند و جریان هوارا به طور پیوسته حفظ کند.
به منظور پیدا کردن غواص توصیه می‌شود قسمت انتهایی لوله را که از آب بیرون آمده‌است را رنگ بزنید. اسنورکل دارای کلیپ کوچکی است، که به وسیله آن می‌توان بند ماسک را نگه داشت و باید مراقب بود که در جای درست بسته شودسمت چپ ماسک بعضی از مدلها یک سوپاپ برای خالی کردن آب در انتهای لوله دارند.

 

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   22 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله غواصی

دانلودمقاله زندگی نامه استاد شهـریار

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله زندگی نامه استاد شهـریار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 
(به قـلم جـناب آقای زاهـدی دوست استاد)
( بخشی ازاین متن در زمان حیات استاد، نگاشته شده است )
اصولاً شرح حال و خاطرات زندگی شهـریار در خلال اشعـارش خوانده می شود و هـر نوع تـفسیر و تعـبـیـری کـه در آن اشعـار بـشود به افسانه زندگی او نزدیک است و حقـیـقـتاً حیف است که آن خاطرات از پـرده رؤیا و افسانه خارج شود.
گو اینکه اگـر شأن نزول و عـلت پـیـدایش هـر یک از اشعـار شهـریار نوشـته شود در نظر خیلی از مردم ارزش هـر قـطعـه شاید ده برابر بالا برود، ولی با وجود این دلالت شعـر را نـباید محـدود کرد.
شهـریار یک عشق اولی آتـشین دارد که خود آن را عشق مجاز نامیده. در این کوره است که شهـریار گـداخـته و تصـفیه می شود. غالـب غـزل هـای سوزناک او، که به ذائـقـه عـمـوم خوش آیـنـد است، یادگـار این دوره است. این عـشـق مـجاز اسـت کـه در قـصـیـده ( زفاف شاعر ) کـه شب عـروسی معـشوقه هـم هـست، با یک قوس صعـودی اوج گـرفـتـه، به عـشق عـرفانی و الهـی تـبدیل می شود. ولی به قـول خودش مـدتی این عـشق مجاز به حال سکـرات بوده و حسن طبـیـعـت هـم مـدتهـا به هـمان صورت اولی برای او تجـلی کرده و شهـریار هـم با زبان اولی با او صحـبت کرده است.
بعـد از عـشق اولی، شهـریار با هـمان دل سوخـته و دم آتـشین به تمام مظاهـر طبـیعـت عـشق می ورزیده و می توان گـفت که در این مراحل مثـل مولانا، که شمس تـبریزی و صلاح الدین و حسام الدین را مظهـر حسن ازل قـرار داده، با دوستـان با ذوق و هـنرمـنـد خود نـرد عـشق می بازد. بـیـشتر هـمین دوستان هـستـند که مخاطب شعـر و انگـیزهًَ احساسات او واقع می شوند. از دوستان شهـریار می تـوان مرحوم شهـیار، مرحوم استاد صبا، استاد نـیما، فـیروزکوهـی، تـفـضـلی، سایه، و نگـارنده و چـند نـفر دیگـر را اسم بـرد.
شرح عـشق طولانی و آتـشین شهـریار در غـزل هـای ماه سفر کرده، توشهً سفـر، پـروانه در آتـش، غـوغای غـروب و بوی پـیراهـن مشـروح است و زمان سخـتی آن عـشق در قـصیده " پـرتـو پـایـنده " بـیان شده است و غـزل هـای یار قـدیم، خـمار شـباب، ناله ناکامی، شاهـد پـنداری، شکـرین پـسته خاموش، تـوبـمان و دگـران ، نالـه نومیـدی ، و غـروب نـیـشابور حالات شاعـر را در جـریان آن عـشق حکـایت می کـند. شهـریار در دیوان خود از خاطرات آن عـشق غزل ها و اشعار دیگری دارد از قـبـیل حالا چـرا، دستم به دامانـت و ... که مطالعـهً آنهـا به خوانندگـان عـزیز نـشاط می دهـد.
عـشق هـای عارفانه شهـریار را می توان در خلال غـزل هـای انتـظار، جمع و تـفریق، وحشی شکـار، یوسف گـمگـشته، مسافرهـمدان، حراج عـشق، ساز صبا، و نای شـبان و اشگ مریم، دو مرغ بـهـشتی، و غـزل هـای ملال محـبت، نسخه جادو، شاعـر افسانه و خیلی آثـار دیگـر مشاهـده کرد. برای آن که سینمای عـشقی شهـریار را تـماشا کـنید، کافی است که فـیلمهای عـشقی او را که از دل پاک او تـراوش کرده ، در صفحات دیوان بـیابـید و جلوی نور دقـیق چـشم و روشـنی دل بگـذاریـد. هـرچـه ملاحـظه کردید هـمان است که شهـریار می خواسته زبان شعـر شهـریار خـیلی ساده است.
محـرومیت و ناکامی های شهـریار در غـزل هـای گوهـر فروش، ناکامی ها، جرس کاروان، ناله روح، مثـنوی شعـر، حکـمت، زفاف شاعـر، و سرنوشت عـشق به زبان خود شاعر بـیان شده و محـتاج به بـیان من نـیست.

خیلی از خاطرات تـلخ و شیرین شهـریار از کودکی تا امروز در هـذیان دل، حیدر بابا، مومیایی و افسانه ی شب به نـظر می رسد و با مطالعـه آنهـــا خاطرات مزبور مشاهـده می شود.
شهـریار روشن بـین است و از اول زندگی به وسیله رویا هـدایت می شده است. دو خواب او که در بچـگی و اوایل جـوانی دیده، معـروف است و دیگـران هـم نوشته اند.
اولی خوابی است که در سیزده سالگی موقعـی که با قـافله از تـبریز به سوی تهـران حرکت کرده بود، در اولین منزل بـین راه - قـریه باسمنج - دیده است؛ و شرح آن این است که شهـریار در خواب می بـیـند که بر روی قـلل کوهـها طبل بزرگی را می کوبـند و صدای آن طبل در اطراف و جـوانب می پـیچـد و به قدری صدای آن رعـد آساست که خودش نـیز وحشت می کـند. این خواب شهـریار را می توان به شهـرتی که پـیدا کرده و بعـدها هـم بـیشتر خواهـد شد تعـبـیر کرد.
خواب دوم را شهـریار در 19 سالگـی می بـیـند، و آن زمانی است که عـشق اولی شهـریار دوران آخری خود را طی می کـند و شرح خواب به اختصار آن است که شهـریار مـشاهـده می کـند در استـخر بهـجت آباد (قـریه ای واقع در شمال تهـران که سابقاً آباد و با صفا و محـل گـردش اهـالی تهـران بود و در حال حاضر جزو شهـر شده است) با معـشوقهً خود مشغـول شـنا است و غـفلتاً معـشوقه را می بـیـند که به زیر آب می رود، و شهـریار هـم به دنبال او به زیر آب رفـته ، هـر چـه جسـتجو می کـند، اثـری از معـشوقه نمی یابد؛ و در قعـر استخر سنگی به دست شهـریار می افـتد که چـون روی آب می آید ملاحظه می کـند که آن سنگ، گوهـر درخشانی است که دنـیا را چـون آفتاب روشن می کند و می شنود که از اطراف می گویند گوهـر شب چـراغ را یافته است. این خواب شهـریار هـم بـدین گـونه تعـبـیر شد که معـشوقـه در مـدت کوتاهی از کف شهـریار رفت و در منظومهً ( زفاف شاعر ) شرح آن به زبان شهـریار به شعـر گـفـته شده است و در هـمان بهـجت آباد تحـول عـارفانه ای به شهـریار دست می دهـد که گـوهـر عـشق و عـرفان معـنوی را در نـتـیجه آن تحـول می یابد.
شعـر خواندن شهـریار طرز مخصوصی دارد - در موقع خواندن اشعـار قافـیه و ژست و آهـنگ صدا ، هـمراه موضوعـات تـغـیـیر می کـند و در مـواقـع حسـاس شعـری ، بغـض گـلوی او را گـرفـته و چـشـمانـش پـر از اشک می شود و شـنونده را کاملا منـقـلب مـی کـند.
شهـریار در موقعـی که شعـر می گـوید به قـدری در تـخـیل و اندیشه آن حالت فرو می رود که از موقعـیت و جا و حال خود بی خـبر می شود. شرح زیر نمونهً یکی از آن حالات است که نگـارنـده مشاهـده کرده است:
هـنـگـامی که شهـریار با هـیچ کـس معـاشرت نمی کرد و در را به روی آشنا و بـیگـانه بـسته و در اطاقـش تـنـها به تخـیلات شاعـرانه خود سرگـرم بود، روزی سر زده بر او وارد شدم . دیـدم چـشـمهـا را بـسـته و دسـتـهـا را روی سر گـذارده و با حـالـتی آشـفـته مرتـباً به حـضرت عـلی عـلیه السلام مـتوسل می شود. او را تـکانی دادم و پـرسیدم این چـه حال است که داری؟ شهـریار نفـسی عـمیـق کشیده، با اظهـار قـدردانی گـفت مرا از غرق شدن و خـفگـی نجات دادی. گـفـتم مگـر دیوانه شده ای؟ انسان که در اطاق خشک و بی آب و غـرق، خفـه نمی شود. شهـریار کاغـذی را از جـلوی خود برداشتـه، به دست من داد. دیدم اشعـاری سروده است که جـزو افسانهً شب به نام سمفونی دریا ملاحظه می کـنـید.
شهـریار بجـز الهـام شعـر نمی گوید. اغـلب اتـفاق می افـتد که مـدتـهـا می گـذرد، و هـر چـه سعـی می کـند حتی یک بـیت شعـر هـم نمی تـواند بگـوید. ولی اتـفاق افـتاده که در یک شب که موهـبت الهـی به او روی آورده، اثـر زیـبا و مفصلی ساخته است. هـمین شاهـکار تخـت جـمشید، کـه یکی از بزرگـترین آثار شهـریار است، با اینکه در حدود چـهـارصد بـیت شعـر است در دو سه جـلسه ساخـته و پـرداخـته شده است.

شهـریار دارای تـوکـلی غـیرقـابل وصف است، و این حالت را من در او از بدو آشـنایی دیـده ام. در آن موقع که به عـلت بحـرانهـای عـشق از درس و مـدرسه (کـلاس آخر طب) هـم صرف نظر کرده و خرج تحـصیل او به عـلت نارضایتی، از طرف پـدرش قـطع شده بود، گـاه می شد که شهـریار خـیلی سخت در مضیقه قرار می گـرفت. به من می گـفت که امروز باید خرج ما برسد و راهی را قـبلا تعـیـیـن می کرد. در آن راه که می رفـتـیم، به انـتهـای آن نرسیده وجه خرج چـند روز شاعـر با مراجـعـهً یک یا دو ارباب رجوع می رسید. با آنکه سالهـاست از آن ایام می گـذرد، هـنوز من در حیرت آن پـیشامدها هـستم. قابل توجه آن بود که ارباب رجوع برای کارهای مخـتـلف به شهـریار مـراجـعـه می کردند که گـاهـی به هـنر و حـرفـهً او هـیچ ارتـباطی نـداشت - شخـصی مراجـعـه می کرد و برای سنگ قـبر پـدرش شعـری می خواست یا دیگـری مراجـعـه می کرد و برای امـر طـبی و عـیادت مـریض از شهـریار استـمداد می جـست، از اینـهـا مهـمـتر مراجـعـهً اشخـاص برای گـرفـتن دعـا بود.
خـدا شـناسی و معـرفـت شهـریار به خـدا و دیـن در غـزل هـای جـلوه جانانه، مناجات، درس محـبت، ابـدیـت، بال هـمت و عـشق، درکـوی حـیرت، قـصیده تـوحـید، راز و نـیاز، و شب و عـلی مـندرج است.
عـلاقـه به آب و خـاک وطن را شهـریار در غـزل عید خون و قصاید مهـمان شهـریور، آذربایـجان، شـیون شهـریور و بالاخره مثـنوی تخـت جـمشـید به زبان شعـر بـیان کرده است. الـبـته با مطالعه این آثـار به مـیزان وطن پـرستی و ایمان عـمیـقـی که شهـریار به آب و خاک ایران و آرزوی تـرقـی و تـعـالی آن دارد، پـی بـرده می شود.
تـلخ ترین خاطره ای که از شهـریار دارم، مرگ مادرش است که در روز 31 تـیرماه 1331 اتـفاق افـتاد - هـمان روز در اداره به این جانب مراجعـه کرد و با تاثـر فوق العـاده خـبر شوم را اطلاع داد - به اتـفاق به بـیمارستان هـزار تخـتخوابی مراجـعـه کردیم و نعـش مادرش را تحـویل گـرفـته، به قـم برده و به خاک سپـردیم. حـالـتی که از آن مـرگ به شهـریار دست داده ، در منظومه ی « ای وای مادرم » نشان داده می شود. تا آنجا که می گوید:
می آمدیم و کـله من گیج و منگ بود
انگـار جـیوه د ر دل من آب می کـنند
پـیـچـیده صحـنه های زمین و زمان به هـم
خاموش و خوفـناک هـمه می گـریختـند
می گـشت آسمان که بـکوبد به مغـز من
دنیا به پـیش چـشم گـنهـکار من سیاه
یک ناله ضعـیف هـم از پـی دوان دوان
می آمد و به گـوش من آهـسته می خلیـد:

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  13  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زندگی نامه استاد شهـریار

دانلودمقاله عرفان حــافظ

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله عرفان حــافظ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

حــافظ

 

پیشگفتار
هنگامی که پرتو درخشان آیین مقدس اسلام،با معارف شکوفا وپرباروبالنده الهی،سراسرجهان ظلمانی راروشن ساخت و مسلمانان متفکّر وجویندگان حقیقت وکمال انسانی را ازچشمه زلال دانش ومعرفت سیراب کرد، همگان را برانگیخت که از جوانب وجنبه های گوناگون،درباب توحیدو شناخت حق وراههای وصول به حقیقت مطلق و غایت ونهایت وجود بیندیشند. بدین روی از حق تعالی وقرآن کریم و احادیث واقوال وسیرت نبوی وپیشوایان دین کمک گرفتند و اندیشه عالی خداشناسی وسیروسلوک طریق معرفت را رشد دادند و پروردند وآن را به صورت مکتبی پر ارج وبسیار بزرگ وپهناوردرآوردند.
این اندیشه تابناک واین سیروسلوک ،یک مکتب فکری و علمی به وجود‌آوردکه آن راعرفان نامیدند وراه ورسم طریقت را تصوف نام نهادند.
در این تحقیق سعی برآن شده که در ابتدا به شرح تصوف وعرفان بپردازم و بعد به عرفان حافظ، وعرفان را از جهت های گوناگون شناسایی کنیم وببینیم که عرفان وقتی وارد شعرمیشود دچارچه حالتی می گردد وحافظ چطور از این عرفان بهره مندگشته است.
دراین تحقیق ابتدا تحلیلی ازعرفان راداریم وبعد نگاهی به عارفان وجنبه هایی ازعرفان رندانه وشاعرانه و زبان شعرحافظ می اندازیم و درخاتمه ویژگیهای دوران حافظ مورد بررسی قرار گرفته است .
در ابتدای شروع مباحث اصلی ، این نکته را پس از سپاسگزاری از خداوند متعال لازم می دانم که از استاد ارجمندم آقای وکیلیان کمال تشکر را داشته باشم که مرا در انجام این تحقیق یاری نموده اند.
مع الوصف،اینجانب با مراجعه به کتابخانه آستان قدس و مطالعه کتابهایی در این باره توانسته ام مطالبی را در حد بضاعت خویش تهیه نمایم ، امیدوارم که مورد توجه استاد ارجمندم قرار بگیرد.
عرفان در شعر فارسی
برای اطلاع بیشتر درباره عرفان حافظ لازم است ابتدا تصوف و عرفان را به اختصار شرح دهیم تا بتوانیم عرفانِ خاص حافظ را بفهمیم0تصوف وعرفان یکی از جریانهای مهم اجتماعی و فکری ایرانیان بعد اسلام ومسلمانان دیگر است و صوفیه که پیروان این مکتب اند ، یکی از فرقه های نیرومند فعـال اسلامی به شمار میروند.
مهمترین نکته ای که صوفیان بدان پایبندند وآن را هدف اصلی و مقصد نهایی سیروسلوک خودقرار داده اند عشق به خداوند ورسیدن به او در همین جهان است. به گفته دیگر ، صوفیه خود را پیرو آیین محبت وعاشق حق می دانند زیرا معتقدند تمام کائنات وذرات عالم همه به ذات خداوند متصل می باشند . این عقیده را وحدت وجود می نامند به این جهت صوفیان بر آنند که بین طلب ومطلوب وحدت برقرار است . عارف برای رسیدن به حق که مقصد اصلی اوست به کارهایی دست می زند و به راههایی می رود که آن را سیروسلوک میگویندعارفان برای به جا آوردن آداب وآیینهای عارفانه خود جائی دارند که آن را خانقاه می گویند ومراد از میکده،خرابات،دیر مغان و...در اشعار عرفانی گاهی همین خانقاه است،در شعر حافظ این اصطلاحات به معنی خانقاه خیالی و دلخواه شاعر است .


نگاهی به عارف و عرفان
کسی که می خواهد،دلش از همه قیود مادّی آزاد شود و به هیچ چیز دنیا به عنوان هدف ننگرد وعلاقه مند است از همه چیز در راه رسیدن به معشوق بهره بگیرد،کسی که عاشق پاکی جان است و در این راه مشغول مجاهده است،کسی که می خواهد در همه اعمال و رفتارش تسلیم حق باشد و قلبش آراسته به مقام رضا گرددو به جز پروردگار تکیه نکند و امر ونهی کسی را جز خدا اطاعت ننماید و فکرو اندیشه ای جز خدا ندارد،دارای مقام عرفان و عارف است.شناخت واقعی حق،آگاهی به هدف انبیا درک امامان و توجه علمی و عقلی به مدرسه آن بزرگواران واز همه مهمترآراسته شدن به آنچه که خدا وآنچه عارفان واقعی به آن دعوت کرده اندعرفان وصاحب این حقایق عارف است.بنابراین سیر عارفانه ، از تزکیه درون وتصفیه حال وآراستن دل به جذبه و محبت وعشق وکشش شروع می شود و با اتصّال به ملکوت وغیب الغیوب و رسیدن به مقام قرب وآراسته شدن نفس به حالت مطمئنه وراضیه ومرضیه ختم میگردد،که البته به آن مبدا وهین منتها در قرآن اشاره شده:1 (إنا الله وإنّاإلَیهِ راجِعونْ إلی ربَّکَ مُنْتَها ها،إرْجَعی إلی رَبِّکَ راضیتهً مرضیَتهً فَاُدْخُلی فی عِبادی وَاَدْخُلی جَنَتَّی.) (1)
تحلیلی از عرفان
ریشه عرفان را،که دارای دو جنبه نظری و عملی است،باید در اعماق جان وسّر وجود انسان جستجو کرد0عرفان از انسان موجودی برتر،وجودی والامنبعی پر خیر متحرکّی توانا ، سالکی خالـص، رزمنـده ای پر توان بوجـود می آورد،عرفان جوهره حیات انسانی،صراط مستقیم الهی، و حرارت روحی و عشق درونی و گرمترین شعله محبّت آدمی به خدای جهان آفرین است،عرفان راه خدا،مسلک اَنبیاء و مایه جان اولیاءِ و طریق اصفیاء ِومدرسه پر قدرت امامان(ع)است .عرفان به معنای شهودعظمت حق تعالی از طریق بینائی دل است واین بینائی حاصل معرفت انسان به حقّ است،این معرفت جز از طریق شناخت انبیاءِ و امامان و قرآن و پیروی از آنان به دست نمی آید، و عبادت بدون عرفان برنامه ای است خشک و اعمالی است کم ارزش،عرفان آزادی از خود پرستی،رهایی از زندان مادیّت ومقیّد شدن به قیدبندگی حق ومنوّر شدن جان به نورالله وصبغه الهی بر خود زدن است!صَبْغَتهَ الله وَمَنْاَحْسَنُ مِنَ اللهِ صِبْغَتهً اهل عرفان با توجه به مکتب الهی معتقدند:برای رسیدن به حقّ و حقیقت بایستی مراحلی را طی کرد،تا نفس بتواند از حقّ و حقیقت بر طبق استعداد خود آگاهی حاصل نماید و تفاوت اینان با حکما(فلاسفه)این است که تنها گرو استدلال عقلی نمی گردند، بلکه با وجود تصدیق آن، به یک مرحله ای که فوق آن است قایل هستند وآن را مرحله مشهود می نامند و می گویند پس از آنکه نفس از مقام حسّ وعقل و برهان صعود کند،می تواند با ممارست معنوی و معراج روحانی به مقام بالاتری ترقّی نماید وحقایقی را بدون یاری برهان و حسّ دریابد ومشاهده کند و بطور کلّی از مر حله دانش،به مرحله بینش برسدواین چنین دانشی که در برابر حکمت استدلالی،عرفان نا میده می شود
هادیان راه عرفان
انبیاءِ و امامان سر حلقه عارفان اند و کسی مانند آنان خدا را نشناخت و به برنامه های الهی عمل نکرد حالی مانند حال آنان نبودو به مانند آن بزرگواران کسی به مقام قرب نرسید0مخلصین ،صابرین ، متوکلین ، عباد صالحین، مقربین ، تعبیرات بلندی است که قرآن از مقامات روحی و عملی آنان نموده وقتی گفته می شود عبادالله ، اصفیاء الله ، اولیاء الله ، مصداق اتّم واکمل آنا ن اند0
انبیاءِ ضامن اجرا مسائل فکری و روحی و اخلاقی وعملی را که از طرف خداوند برای رشد انسان فر ستاده شده بود ،ایمان وی به خدا و روز جزا قرار داده و در تمام زمینه های حیات فرزندان آدم را تشویق به پیاده کردن دستورات الهی به خصوص مقررّات روحی و اخلاقی نمودند، در این زمینه هر کس بیشتر به درک برنامه ها وواقعیات بر آمد،بیشتر تشنه حرکت وعاشق رسیدن به مقام قرب شد و چون عشق بیشتری پیدا کرد وانبیا و امامان استعداد وسیع او را دیدند برنامه های بیشتری در اختیارش گذاشته و بعضی تا جایی حرکت کردند که صاحب سّر و دارنده علم بلایا ومنایا شدند .
عرفان عملی و نظری
همانطور که در قبل اشاره شد برای عرفان دو جنبه در نظر داشتند ، یک جنبه نظری و دو، جنبه عملی ، از دیدگاه استاد مطهری : مسئله عرفا ن عملی ، مسئله انسان و شناخت انسان است ، انسان از اولین مرحله خاکی بودن تا آن مرحله ای که قران کریم آن را
(( لقاء الله )) می نامند .(یا اَیُهَا الْاِنْسانُ إنَّکَ کادِحُ إلی رَبُکَ کَدْحاً فَمُلا فیهٍ )از کجا تاکجا!
کسیکه می خواهد درباره عرفان حافظ بحث کند ، یک قسمت از کارش این باید باشد که حافظ در این وادی ای که الان ما تعبیر کردیم به ((وادی ناشناخته )) و وادی سیر و سلوک چه گامهایی برداشته است و چه حالات و مقاماتی از عرفان را در شعر خودش منعکس کرده است و بخشی از ارزش حافظ به این درک می شود که این حالات معنوی چگونه توانسته است در اشعارش منعکس کند.
از دیدگاه استاد مطهری
عرفان نظری یعنی جهان بینی عرفانی، بینش عرفانی، یعنی آن نظری که عارف و عرفان درباره جهان و هستی دارد ، که بطور معلم با هر فیلسوفی مختلف و متباین است تا چه رسد به غیر فیلسوف ، یعنی طبقه عرفا یک جهان بینی خاصی دارند که با سایر جهان بینی ها متفاوت است ، از جنبه نظری اظهار نظر کردن ، درواقع این است که خداوند در نظر عارف چگونه توصیف و شناخته می شود و انسان در واقع این است که خدا در نظر عارف چگونه است ، عارف در انسان چه می بیند و انسان راچه تشخیص می دهد .
زندگی ومحیط اجتماعی حافظ
اززندگی شخصی حافظ وشاعران بزرگ قدیم ایران اطلاع درستی در دست نیست و همین امر سبب شده است که مردم و تذکره نویسان داستانهای عجیب و غریبی درباره آنان بسازندوافسانه وحقیقت را با هم در آمیزند،ولی آنچه که مسلم است این است که حافظ در حدود سال 726ه0ق در شیراز متولد شده است ودرحدود791ه0ق در همان شهردرگذشته است درجوانی وپیری دچارتنگدستی بوده است ودر عهد شباب دردکانی به شغل خمیرگیری اشتغال داشته است0
حافظ با بسیاری از شاهان ووزیران عصرخویش رابطه دوستانه داشته ومورداحترام انان بوده است،از آن جمله شاه شیخ ابوالحق اینجو،شاه شجاع مظفری و... روابط حافظ با امیران ووزیران یاد شده به صورت ستایش یا انتقاد در شعراومنعکس است0
حافظ شاعری است متفکرو مانندهمه شاعران اندیشه ورایران و جهان به علوم وفنون زمان خود تسلط داشته است یعنی اوقرآن ،تفسیر،فقه،تصوف،کلام،حکمت و فنون دیگر عصر خویش را می دانسته است اگر حافظ با اطلاعات زمان خود مجهز نمی بود نمی توانست غزلهای افسون آمیز و پرمایه وعمیق خود را خلق کند .
دوران زندگی حافظ
دوره تیره وسختی بوده است.هرج و مرج فساد،دشمنی،فقروفاقه بیداد می کرده حافظ در همه احوال اندیشه نیکوو کردار پسندیده را در نظردارد،یعنی راستی،دوری از ریا ودروغ را که بدترین آفت وفساد فردی و اجتماعی است.حافظ با دیده امید وخوش بینی،به جهان می نگردو با اندیشه نیک تلخی ها را به شیرینی هجران را به وصال،غم رابه سرور،تاریکی را به روشنی بدل می سازد.
در جهان تفکر حافظ حتی اگر وضعی از بی وفائی یار و هجران او پیش بیایدوشاعربخواهد از آن سخن گویدو گله پیش دلدار برد،چنان با ظرافت سخن می گویدو از اندیشه نومیدانه دور می شودکه حیرت آور است.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  31  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله عرفان حــافظ

دانلودمقاله حضرت امیرالمومنین علی (ع)

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله حضرت امیرالمومنین علی (ع) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


حضرت علی بن ابی طالب علیه السلام سی سال بعد از عام الفیل، روز جمعه سیرده رجب در خانة خدا متولد شد، و در سال چهلم از هجرت شب نوزدهم ماه رمضان المبارک، وقت طلوع فجر با شمشیر ابن ملجم مرادی ضربت خورد و شب بیست و یکم همان ماه به شهادت رسید.
بنابراین عمر با برکت حضرت شصت و سه سال بود. ده سال قبل از بعثت و بیست و سه سال در حضور رسول اکرم صلی الله علیه و آله، و سی سال بعد از رحلت حضرت اکرم زندگی کرد. زندگی علی زندگی پر برکتی بود برای اسلام بلکه برای بشریت. و اگر آن بزرگوار نبود تاریخ، تاریخ نبود گوشه‌های درخشندة ‌تاریخ، روزهای عمر امیرالمؤمنین علیه السلام است.
سخن گفتن دربارة‌ امیرالمؤمنین(ع) کار آسانی نیست و ما فقط به ذکر فرازهایی کوتاه از زندگی امیرالمؤمنین علیه السلام در این نوشته می پردازیم.
لقب:
امیرالمؤمنین، یعسوب الدّین، یعسوب المؤمنین، قائد الغرُّ المحجَّلین، امام المتّقین، سیّد الاوصیاء، اسدالله، مرتضى، حیدر، أَنزع، قَضْم، وصىّ، ولىّ و ... .
کنیه: ابوتراب، ابو الائمّه، ابوالحسن و ... .

 


پدر: عمران عبدمناف معروف به ابوطالب.

 

مادر: فاطمه بنت اسد، نوه هاشم، اولین زن هاشمیه‌اى که با مرد هاشمى، ابوطالب ازدواج کرد؛ و چون در پرورش حضرت رسول دخالت داشت، حضرت او را به عنوان مادر خطاب مى‌نمود.
علی کیست ؟
راستی جواب این سؤال چیست؟ اگر نگوییم ممکن نیست، کاری است دشوار. جاحظ که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »سخن گفتن دربارة علی ممکن نیست. اگر قرار است حق علی ادا شودـ گویند غلو است، و اگر حق او ادا نشود دربارة‌ علی ظلم است.«
خلیل نموی که یکی از بزرگان اهل تسنن است می گوید: »چه گویم دربارة کسی که دوست و دشمن فضایل او را انکار نمودند. دوست به واسطة ‌ترس، و دشمن به واسطة‌ حسد. و مع الوصف عالم از فضایل او پر شد.« نظیر این گونه کلمات دربار‌ة ‌امیرالمؤمنین از غیر شیعه فراوان است و چه بهتر که دربارة‌ فضایل امیرالمؤمنین علیه السلام از زبان قرآن سخن بگوییم.
ولو انّ ما فی الارض من شجرة اقلام البحر یمدّه من بعده سبعة‌ ابحر ما نفدت کلمات الله …
»اگر جداً درختهای روی زمین قلم گردد و آب دریاها مرکب گردد تا هفت مرتبه، برای نوشتن کلمات خدا، کلمات خداوند متعال را پایانی نیست،« معدن آن کلمات از نظر شیعه، امیرالمؤمنین علیه السلام است. در دعایی که از ناحیة‌ مقدسه به توسط محمد بن عثمان به ما رسیده است (در دستور است که باید در هر روز ماه رجب خوانده شود) می خوانیم: فجعلتهم معادن کلماتک یعنی : »آنانرا معادن کلمات خود قرار داده ای.« و چه خوش سروده است:
کتاب فضل تو را آب بحر کافی نیست که ترکنی سر انگشت و صفحه بشماری
و بهتر از این سروده، شعری است که دربارة‌ امیرالمؤمنین علیه السلام سروده شده است:
تویی آن نقطة بالای فاء فوق ایدیهم که در وقت تنزل تحت بسم الله را بایی
امیرالمؤمنین علیه السلام از نظر فضیلت نسبی، پدری چون حضرت ابی طالب علیه السلام دارد که باید گفت برای رسول اکرم صلی الله علیه و آله بهترین یاور بوده و نظیر او برای نصرت اسلام کمتر دیده شده است.
مادر امیرالمؤنین(ع) فاطمة بنت اسد است که باید گفت برای رسول اکرم(ص) مادری به تمام معنی بود. فاطمه زنی است که در مسجد الحرام درد زاییدن را گرفت و چون به خانه خدا پناه برد، دیوار خانه شکافته شد و وارد خانة‌ خدا گشت. سه روز در خانة‌ خدا مهمان عالم ملکوت بود و روز چهارم به بچه ای چون بارة ماه از خانة‌ خدا بیرون آمد و می گفت: »ندا آمده است که اسم این بچه از اسم خداوند مشتق شده، نام او را علی بگذارید!« و این فضیلت برای احدی تا به حال پدید نیامده است.
و اما فضیلت امیرالمؤمنین از جهت حسب:
ایمان امیرالمؤمنین(ع)
ایمان امیرالمؤمنین و مقام شهودی او را نمی توان درک کرد. همین مقدار بس است که بگوییم عمر هنگام مرگ شش نفر را حاضر نمود و برای هر کدام عیبی یاد آور شد اما راجع به امیرالمؤمنین گفت: یا علی لووازن ایمانک ایمان اهل السّموات والارض لیزید ایمانک ایمانهم.
»ای علی، اگر ایمان همة خلایق را با ایمان تو مقایسه نماییم ایمان تو بر ایمان آنها برتری دارد.« و این جمله، جمله ای بود که مکرر از زبان رسول اکرم صلی الله علیه و آله شنیده می شد.
علم امیرالمؤمنین(ع)
پروردگار عالم در قرآن، علم امیرالمؤمنین را چنین توصیف می کند:ویقول الّذین کفروا لست مرسلا قل کفی بالله شهیدا بینی و بینکم ومن عنده الکتاب .
کفّار می گویند تو پیامبر نیستی. در جواب آنان بگو برای رسالتم شاهدی چون خداوند و کسی که علم همة‌ قرآن نزد او است کفایت می کند.
ما اگر این آیة‌ شریفه را با آیة‌ 40 از سورة نمل مقایسه کنیم علم امیرالمؤمنین (ع) واضحتر می شود.
قال الّذی عنده علم من الکتاب انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک…...
»آنکه مقدار بسیار کم از علم قرآن نزدش بود گفت می آورم آن را ـ تخت بلقیس‌ـ به یک چشم به هم زدن.«
امام صادق علیه السلام می فرماید علم او در مقابل علم ما قطره ای بود از دریا.
امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه میزان دانش خویش را بازگو می کند.
سلونی قبل ان تفقدونی والله لوشئت لا خبر کل رجل بمخرجه ومولجه و جمیع شانه لفعلت.
از من بپرسید هرچه می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید. به خدا اگر بخواهیم، همه را از هنگام تولد و هنگام مرگ و سرانجام زندگی او در این جهان خبر خواهیم داد.«
و در خطبة دیگری می فرماید: سلونی قبل ان تفقدونی و الّذی نفسی بیده ما سلتمونی عن شیی فیما بینکم و بین السّاعة‌الاّ ان انّبّئکم به.
»از من بپرسید هر چه که می خواهید قبل از آنکه مرا نیابید. به خدا هیچ چیزی نیست از اکنون تا روز قیامت که از من پرسش کنید مگر آنکه جواب آن را خواهم داد.
تقوای امیرالمؤمنین(ع) عمر بن الخطاب در هنگام مرگ شش نفر را برای خلافت انتخاب کرد: عبدالرحمن بن عوف و عثمان، طلحه و زبیر، سعد وقاص و امیرالمؤمنین علیه السلام. آنان در اتاقی گرد آمدند. عبدالرحمن بن عوف دست امیرالمؤمنین را گرفت و گفت: »بیعت می کنم با تو که خلیفة‌ مسلمانها باشی مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنت رسول اکرم و روش ابی بکر و عمر عمل کنی.« امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: »خلیفه می شوم مشروط بر اینکه به کتاب خدا و سنت رسول اکرم و اجتها د خودم عمل کنم.« این عمل چندین مرتبه تکرار شد تا سرانجام عثمان شرایط خلافت را پذیرفت. از نظر سیاسی این قضیه بسیار عجیب است. امیرالمؤمنین می توانست با هر شرطی که گفته شد، خلافت را قبول کند و بعداً اگر مصلحت نمی دید می توانست به آن شرایط عمل نکند. مگر عثمان به شرایط عمل کرد؟ ولی تقوای امیرالمؤمنین مانع بود. در نهج البلاغه می‌خوانیم:
والله لو اعطیت الاقالیم السّبعة‌ وما تحت افلاکها علی ان اعصی فی نملة اسلبها جلب شعیرة ما فعلت.
»به خدا سوگند اگر تمام جهان را بمن دهند که پوست جو را به ناحق از دهان مورچه ای بگیرم من این کار را نخواهم کرد.«
به امیرالمؤمنین گفتند معاویه با پول ما مردم را بدور خودش گرد آورده است، چرا شما چنین نمی کنید؟ فرمود: »آیا از من می خواهید که با ظلم و گناه منصب به دست آورم؟« روزی که خلافت را قبول کرد در خطابه ای آتشین فرمود: »بیت المال باید به اهلش تقسیم شود و برابری اسلامی باید مراعات شود.« مدّتی نگذشت که نگرانیها و هیاهوها برخاست.
شبی عدّه ای و از جمله طلحه و زبیر خدمت امیرالمؤمنین علیه السلام آمدند و چون برخاستند سخن گویند، امیرالمؤمنین شمع را خاموش کرد و فرمود: » این شمع بیت المال است و چون حرفها شخصی است و برای وضعیت مسلمانها نیست، سوختن شمع بیت المال اشکال دارد« سرانجام، مقدمة‌ جنگ جمل و به دنبالة‌ آن جنگ صفین و جنگ با خوارج تهیه شد.
امیرالمؤمنین شخصیتی است که حاضر نیست حسن بن علی، قبل از مسلمانها بهرة خود را از بیت المال بگیرد و کسی مثل زینب کبری از گردن بندی به عنوان عاریة‌ مضمونه استفاده کند. این فقط قطره ای از دریای فضایل امیرالمؤمین علیه السلام است .
عبادات امیرالمؤمنین(ع)
زندگی امیرالمؤمنین(ع) به تقویت اسلام و مسلمین گذشت.آن حضرت بیش از بیست قطعه زمین را آباد و برای محتاجین وقف کرد.
جنگهای امیرالمؤمنین و فداکاریهای او برای اسلام، محتاج گرفتن و نوشتن نیست. مطلبی که باید به آن توجه داشت، رابطة‌ او است با خدا در همان جنگها و در حال اشتغال به کارها.
در نهج البلاغه می خوانیم: یتململ کتململ السّلیم یقول آه من قلّةالزّاد و بعد السّفر و وحشة‌ الطّریق.امیرالمؤمنین با فغان می گفت: آه از کمی زاد و دوری سفر و وحشت راه.
ابن عباس می گوید: » امیرالمؤمنین را در میدان دیدم که به آسمان خیره است دانستم که منتظر اول وقت است تا نماز بگذارد. در میانة‌ میدان در کوزه شکسته ای برایش آب آوردم، غضب کرد و فرمود: من شمشیر می زنم تا حکم خدا را احیاء کنم پس قانون را زیر پا نمی گذارم و از کوزة‌ لب شکسته آب نمی نوشم. در لیلة الهریر که شب سختی در جنگ صفین بود، سجادة امیرالمؤمنین علیه السلام در دل شب در میانة‌ میدان انداخته شد و صدای تکبیرهای علی (ع) شنیده می شد. دختر امیرالمؤمنین می فرماید: شب نوزدهم که شب شهادت علی بود، پدرم بعد از افطار تا صبح عبادت کرد، گاهی بیرون می آمد و به آسمان نگاه می کرد و می گفت:
الّذین یذکرون الله قیاما و قعودا و علی جنوبهم و بتفکرون فی خلق السّموات و الارض ربّنا ما خلقت ذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النّار !
و هنگامی که شمشیر به فرق مبارکش فرود آمد نخستین کلامش با فرزندش حسن چنین بود: حسن وقت نماز می گذرد، برای نماز مهیا شو!
بابی انت و امّی یا امیرالمؤمنین روحی فداک.
سیاست امیرالمؤمنین(ع)
اگر سیاست به معنی رسیدن به مقصود است از هر راهی که میسّر شد، امیرالمؤمنین از این سیاست مبرّا است. این همان سیاستی است که امیرالمؤمنین آن را خلاف تقوا تشخیص می داد و می فرمود: لولا التّقی لکنت ادهی العرب. اگر تقوا نبود، من سیاستمدارترین فرد عرب بودم.«ولی اگر سیاست حسن تدبیر و مملکت داری است، امیرالمؤمنین بزرگترین سیاستمدارترین است. از نود و چهار کشور، عقلا و علما، بزرگان سیاست و کیاست آمدند و پس از دو سال تفکر و تبادل افکار منشور شورای ملل را نوشتند. بسیاری از بزرگان دستورالعمل امیرالمؤمنین علیه السلام را به مالک اشتر با آن منشور شورای ملل مقایسه نمودند و به اقرار همه، دستورالعمل امیرالمؤمنین بهتر و محکمتر و علمی تر از منشور شورای ملل است. این را نیز نباید از نظر دور داشت که امیرالمؤمنین علیه السلام دستورالعمل مالک اشتر را بدون فرصت در هنگام حرکت مالک اشتر به مصر نوشته است. نظیر همین دستورالعمل، دستورالعمل دیگری است که امیرالمؤمنین(ع) برای محمد بن ابی بکر نوشته است، و موقعی که محمد بن ابی بکر شهید شد، به دست معاویه افتاد و برای معاویه چنان جالب بود که دستور داد آن را در خزینه ضبط کنند.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 19   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حضرت امیرالمومنین علی (ع)

دانلودمقاله زادگاه مولانا

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله زادگاه مولانا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
جلال‌الدین محمد درششم ربیع‌الاول سال604 هجری درشهربلخ تولد یافت. سبب شهرت او به رومی ومولانای روم، طول اقامتش‌ و وفاتش درشهرقونیه ازبلاد روم بوده است. بنابه نوشته تذکره‌نویسان وی درهنگامی که پدرش بهاءالدین از بلخ هجرت می‌کرد پنجساله بود. اگر تاریخ عزیمت بهاءالدین رااز بلخ در سال 617 هجری بدانیم، سن جلال‌الدین محمد درآن هنگام قریب سیزده سال بوده است. جلال‌الدین در بین راه در نیشابور به خدمت شیخ عطار رسید و مدت کوتاهی درک محضر آن عارف بزرگ را کرد.
چون بهاءالدین به بغدادرسیدبیش ازسه روزدرآن شهراقامت نکرد و روز چهارم بار سفر به عزم زیارت بیت‌الله‌الحرام بر بست. پس از بازگشت ازخانه خدا به سوی شام روان شد و مدت نامعلومی درآن نواحی بسر برد و سپس به ارزنجان رفت. ملک ارزنجان آن زمان امیری ازخاندان منکوجک بودوفخرالدین بهرامشاه‌نام داشت، واو همان پادشاهی است حکیم نظامی گنجوی کتاب مخزن‌الاسرار را به نام وی به نظم آورده است. مدت توقف مولانا در ارزنجان قریب یکسال بود.
بازبه قول افلاکی، جلال‌الدین محمددرهفده سالگی ‌درشهرلارنده به‌امرپدر، گوهرخاتون دخترخواجه لالای سمرقندی را که مردی محترم و معتبر بود به زنی گرفت و این واقعه بایستی در سال 622 هجری اتفاق افتاده باشد و بهاءالدین محمد به سلطان ولد و علاءالدین محمد دو پسر مولانا از این زن تولد یافته‌اند.
مولانا و خانواده او
مولانا جلال الدین محمد مولوی در سال 604 روز ششم ریبع الاول هجری قمری متولد شد.هر چند او در اثر خود فیه مافیه اشاره به زمان پیش تری می کند ؛ یعنی در مقام شاهدی عینی از محاصره و فتح سمرقند به دست خوارزمشاه سخن می گوید .در شهر بلخ زادگاه او بود و خانه آنها مثل یک معبد کهنه آکنده از روح ،انباشته از فرشته سر شار از تقدس بود .کودک خاندان خطیبان محمد نام داشت اما در خانه با محبت و علاقه ای آمیخته به تکریم و اعتقاد او را جلال الدین می خواندند –جلال الدین محمد .پدرش بهاء ولد که یک خطیب بزرگ بلخ ویک واعظ و مدرس پر آوازه بود از روی دوستی و بزرگی او را ((خداوندگار)) می خواند خداوندگار برای او همه امیدها و تمام آرزوهایش را تجسم می داد .با آنکه از یک زن دیگر ـدختر قاضی شرف – پسری بزرگتر به نام حسین داشت ،به این کودک نو رسیده که مادرش مومنه خاتون از خاندان فقیهان وسادات سرخس بود ـ ودر خانه بی بی علوی نام داشت- به چشم دیگری می دید.خداوندگار خردسال برای بهاءولد که در این سالها از تمام دردهای کلانسالی رنج می برد عبارت از تجسم جمیع شادیها و آرزوها بود .سایر اهل خانه هم مثل خطیب سالخورده بلخ ،به این کودک هشیار ،اندیشه ور و نرم و نزار با دیده علاقه می نگریستند .حتی خاتون مهیمنه مادربهاء ولد که در خانه ((مامی)) خوانده می شد و زنی تند خوی،بد زبان وناسازگار بود ،در مورد این نواده خردسال نازک اندام و خوش زبان نفرت وکینه ای که نسبت به مادر او داشت از یاد می برد. شوق پرواز در ماورای ابرها از نخستین سالهای کودکی در خاطر این کودک خاندان خطیبان شکفته بود .عروج روحانی او از همان سالهای کودکی آغاز شد –از پرواز در دنیای فرشته ها ،دنیای ارواح ،و دنیای ستاره ها که سالهای کودکی او را گرم وشاداب و پر جاذبه می کرد . در آن سالها رؤیاهایی که جان کودک را تا آستانه عرش خدا عروج می داد ،چشمهای کنجکاوش را در نوری وصف ناپذیر که اندام اثیری فرشتگان را در هاله خیره کننده ای غرق می کرد می گشود .بر روی درختهای در شکوفه نشسته خانه فرشته ها را به صورت گلهای خندان می دید . در پرواز پروانه های بی آرام که بر فراز سبزه های مواج باغچه یکدیگر را دنبال می کردند آنچه را بزرگترها در خانه به نام روح می خواندند به صورت ستاره های از آسمان چکیده می یافت .فرشته ها ،که از ستاره ها پائین می مدند با روحها که در اطراف خانه بودند از بام خانه به آسمان بالا می رفتند طی روزها وشبها با نجوایی که در گوش او می کردند او را برای سرنوشت عالی خویش ،پرواز به آسمانها ،آماده می کردند –پرواز به سوی خدا .
موقعیت خانواده و اجتماع در زمان رشد مولانا
-پدر مولانا بهاء ولد پسر حسین خطیبی در سال (546) یا (542)هجری قمری در بلخ خراسان آنزمان متولد شد.خانواده ای مورد توجه خاص و عام و نه بی بهره از مال و منال و همه شرایط مهیای ساختن انسانی متعالی .کودکی را پشت سر می گذارد و در هنگامه بلوغ انواع علوم و حکم را فرا می گیرد .محمد بن حسین بهاء الدین ولد ملقب به سلطان العلما (متولد حدود 542ق/1148میا کمی دیر تر )از متکلمان الهی به نام بود . بنا به روایت نوه اش ؛شخص پیامبر (ص)این اقب را در خوابی که همه عالمان بلخ در یک شب دیده بودند ؛به وی اعطا کرده است .بهاء الدین عارف بود و بنا بر برخی روایات ؛او از نظر روحانی به مکتب احمد غزالی (ف.520ق/1126م)وابسته است .با این حال نمی توان قضاوت کرد که عشق لطیف عرفانی ؛ آن گونه که احمد غزالی در سوانح خود شرح می دهد ؛چه اندازه بر بهاءالدین و از طریق او بر شکل گیری روحانی فرزندش جلال الدین تاثیر داشتهاست .اگر عقیده افلاکی در باره فتوایی بهاء الدین ولد که: زناءالعیون النظر صحت داشته باشد ؛ مشکل است که انتساب او به مکتب عشق عارفانه غزالی را باور کرد حال آنکه وابستگی نزدیک او به مکتب نجم الدین کبری ؛موسس طریقه کبرویه به حقیقت نزدیکتر است .بعضی مدعی شده اند که خانواده پدری بهاءالدین از احفاد ابو بکر ؛خلیفه اول اسلام هستند .این ادعا چه حقیقت داشته باشد و چه نداشته باشد درباره پیشینه قومی این خانواده هیچ اطلاع مسلمی در دست نیست .نیز گفته شده که زوجه بهاءالدین ؛از خاندان خوارزمشاهیان بوده است که در ولایات خاوری حدود سال 3-472ق/1080م حکومت خود را پایه گذاری کردند ولی این داستان را هم می توان جعلی دانست و رد کرد .او با فردوس خاتون ازدواج می کند ،که برخی به علت اشکال زمانی در این ازدواج شک نموده اند .
او برای دومین بار به گفته ای ازدواج می کند .همسر او بی بی علوی یا مومنه خاتون است که او را از خاندان فقیهان و سادات سرخسی می دانند .
از این بانو ،علاو الدین محمد در سال 602 و جلال الدین محمد در سال 604 روز ششم ریبع الاول هجری قمری متولد شدند.بهاء الدین از جهت معیشت در زحمت نبود خالنه اجدادی و ملک ومکنت داشت .در خانه خود در صحبت دوزن که به هر دو عشق می ورزید ودر صحبت مادرش((مامی))و فرزندان از آسایش نسبی بر خورداربود ذکر نام الله دایم بر زبانش بود ویاد الله به ندرت از خاطرش محو می شد با طلوع مولانا برادرش حسین و خواهرانش که به زاد از وی بزرگتر بودند در خانواده تدریجاً در سایه افتادندوبعدها در بیرون از خانواده هم نام ویاد آنها فراموش شد .جلال که بر وفق آنچه بعدها از افواه مریدان پدرش نقل میشد ؛ از جانب پدر نژادش به ابوبکر صدیق خلیفه رسول خدا می رسید و از جانب مادر به اهل بیت پیامبر نسب میرسانید .
پدر مولانا:
پدرش محمدبن حسین خطیبی معروف به بهاءالدین ولدبلخی وملقب به سلطان‌العلماءاست که ازبزرگان صوفیه بود و به روایت افلاکی احمد دده در مناقب‌العارفین، سلسله او در تصوف به امام احمدغزالی می‌پیوست و مردم بلخ به وی اعتقادی بسیار داشتند و بر اثر همین اقبال مردم به او بود که محسود و مبغوض سلطان محمد خوارزمشاه شد.
گویند سبب عمده وحشت خوارزمشاه ازاوآن بودکه بهاءالدین ولدهمواره برمنبربه حکیمان وفیلسوفان دشنام می‌داد و آنان را بدعت‌گذار می‌خواند.
گفته‌های اوبر سر منبر بر امام فخرالدین رازی که سرآمد حکیمان آن روزگار و استاد خوارزمشاه نیز بود گران آمد و پادشاه را به دشمنی با وی برانگیخت.
بهاء‌الدین ولد از خصومت پادشاه خود را در خطر دیدو برای رهانیدن خویش از آن مهلکه به جلاء وطن تن در داد و سوگندخوردکه تا آن پادشاه برتخت سلطنت نشسته است بدان شهر باز نگردد. گویندهنگامیکه اوزادگاه خود شهر بلخ را ترک می‌کرد از عمر پسر کوچکش جلال‌الدین بیش از پنج سال نگذشته بود.
افلاکی در کتاب مناقب‌العارفین در حکایتی اشاره می‌کند که کدورت فخر رازی با بهاءالدین ولداز سال 605 هجری آغاز شدومدت یک سال این رنجیدگی ادامه یافت و چون امام فخر رازی در سال 606 هجری از شهر بلخ مهاجرت کرده است، بنابراین‌نمی‌توان خبردخالت فخررازی رادردشمنی خوارزمشاه با بهاءالدین درست دانست. ظاهرا رنجش بهاءالدین ازخوارزمشاه تا بدان حدکه موجب مهاجرت وی از بلاد خوارزم و شهر بلخ شود مبتنی بر حقایق تاریخی نیست.
تنها چیزی که موجب مهاجرت بهاءالدین ولدوبزرگانی مانند شیخ نجم‌الدین رازی به بیرون از بلاد خوارزمشاه شده است، اخباروحشت آثارقتل‌عامها و نهب و غارت و ترکتازی لشکریان مغول و تاتار در بلاد شرق و ماوراءالنهر بوده است، که مردم دوراندیشی را چون بهاءالدین به ترک شهر و دیار خود واداشته است.
این نظریه را اشعار سلطان ولد پسر جلال‌الدین در مثنوی ولدنامه تأیید می‌کند. چنانکه گفته است:
کرد از بلخ عزم سوی حجاز زانکه شد کارگر در او آن راز
بود در رفتن و رسید و خبر که از آن راز شد پدید اثر
کرد تاتار قصد آن اقلام منهزم گشت لشکر اسلام
بلخ را بستد و به رازی راز کشت از آن قوم بیحد و بسیار
شهرهای بزرگ کرد خراب هست حق را هزار گونه عقاب
این تنها دلیلی متقن است که رفتن بهاءالدین از بلخ در پیش از 617 هجری که سال هجوم لشکریان مغول و چنگیز به بلخ است بوقوع پیوست و عزیمت او از آن شهر در حوالی همان سال بوده است.
جوانی مولانا:
پس از مرگ بهاءالدین ولد، جلال‌الدین محمدکه درآن هنگام بیست و چهار سال داشت بنا به وصیت پدرش و یا به خواهش سلطان علاءالدین کیقباد بر جای پدر بر مسند ارشاد بنشست و متصدی شغل فتوی و امور شریعت گردید. یکسال بعدبرهان‌الدین محقق ترمذی که از مریدان پدرش بود به وی پیوست. جلال‌الدین دست ارادت به وی داد و اسرار تصوف وعرفان را ازاوفرا گرفت. سپس اشارت اوبه جانب شام وحلب عزیمت کردتا در علوم ظاهر ممارست نماید. گویند که برهان‌الدین به حلب رفت وبه تعلیم علوم ظاهر پرداخت و در مدرسه حلاویه مشغول تحصیل شد. در آن هنگام تدریس آن مدرسه بر عهده کمال‌الدین ابوالقاسم عمربن احمد معروف به ابن‌العدیم قرار داشت و چون کمال‌الدین از فقهای مذهبی حنفی بودناچاربایستی مولانا درنزد او به تحصیل فقه آن مذهب مشغول شده باشد. پس از مدتی تحصیل در حلب مولانا سفردمشق کردواز چهار تا هفت سال در آن ناحیه اقامت داشت و به اندوختن علم ودانش مشغول بودوهمه علوم‌اسلامی زمان خودرا فرا گرفت. مولانادرهمین شهربه‌خدمت شیخ محیی‌الدین محمدبن علی معروف به ابن‌العربی (560ـ638)که ازبزرگان صوفیه اسلام وصاحب کتاب معروف فصوص‌الحکم است رسید. ظاهرا توقف مولانا در دمشق بیش از چار سال به طول نیانجامیده است، زیرا وی در هنگام مرگ برهان‌الدین محقق ترمذی که در سال 638 روی داده در حلب حضور داشته است.
مولانا پس از گذراندن مدتی درحلب وشام که گویامجموع آن به هفت سال نمی‌رسد به اقامتگاه خود، قونیه رهسپار شد. چون به‌شهرقیصریه رسیدصاحب شمس‌الدین اصفهانی‌می‌خواست که مولانارابه خانه خودبرداماسید برهان‌الدین ترمذی که همراه او بود نپذیرفت و گفت سنت مولای بزرگ آن بوده که در سفرهای خود، در مدرسه منزل می‌کرده است.
سیدبرهان‌الدین‌درقیصریه درگذشت وصاحب شمس‌الدین اصفهانی مولاناراازاین حادثه آگاه ساخت ووی به قیصریه رفت و کتب و مرده ریگ او را بر گرفت و بعضی را به یادگار به صاحب اصفهانی داد و به قونیه باز آمد.
پس ازمرگ سیدبرهان‌الدین مولانا بالاستقلال برمسندارشادو تدریس بنشست و از 638 تا 642 هجری که قریب پنج سال می‌شود به سنت پدر و نیاکان خود به تدریس علم فقه و علوم دین می‌پرداخت.

اوضاع اجتماع و حکومت در دوره مولانا
مولانا در عصر سلطان محمد خوارزمشاه به دنیا آمد . خوارزمشاه در سال 3(-602ق) موطن جلال الدین را که در تصرف غوریان بود تسخیر کرد .مولوی خود در اشعارش ،آنجا که کوشیده است شرح دهد که هجران چگونه او را غرقه در خون ساخته است ...به خونریزی جنگ میان خوارزمشاهیان و غوریان اشاره می کند. در آن هنگام که خداوندگار خاندان بهاء ولد هفت ساله شد (611-604) خراسان وماوراء النهر از بلخ تا سمرقند و از خوارزم تا نیشابور عرصه کروفر سلطان محمد خوارزم شاه بود .ایلک خان در ماوراءالنهر وشنسبیان در ولایت غور با اعتلای او محکوم به انقراض شدند.اتابکان در عراق و فارس در مقابل قدرت وی سر تسلیم فر.د آوردند .در قلمرو زبان فارسی که از کاشغر تا شیراز و از خوارزم تا همدان و ان سو تر امتداد داشت جز محروسه سلجوقیان روم تقریباً هیچ جا از نفوذ فزاینده او بر کنار نمانده بود . حتی خلیفه بغداد الناصرین الله برای آنکه از تهدید وی در امان ماند ناچار شد دایم پنهان و آشکار بر ضد او به تجریک و توطئه بپردازد . توسعه روز افزون قلمرو او خشونت و استبدادش را همراه ترکان و خوارزمیانش همه جا برد.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  55  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله زادگاه مولانا