فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله تابع

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله تابع دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


در ریاضیات ، تابع رابطه‌ای است که رابطه بین اعضای یک مجموعه را با اعضایی از مجموعه‌ای دیگر (شاید یک عضو از مجموعه) را بیان می‌کند. نظریه درباره تابع یک پایه اساسی برای خیلی از شاخه‌های ریاضی به حساب می‌آید. مفاهیم تابع ، نگاشت و تبدیل معمولاً مفاهیم مشابه‌ای هستند. عملکرد ها معمولاً دو به دو بین اعضای تابع وارد عمل می‌شوند.
تعریف تابع
در ریاضیات تابع عملکردی است که برای هر ورودی داده شده یک خروجی منحصر بفرد تولید می‌کند معکوس این مطلب را در تعریف تابع بکار نمی‌برند. یعنی در واقع یک تابع می‌تواند برای چند ورودی متمایز خروجیهای یکسان را نیز تولید کند. برای مثال با فرض y=x2 با ورودیهای 5- و 5 خروجی یکسان 25 را خواهیم داشت. در بیان ریاضی تابع رابطه‌ای است که در آن عنصر اول به عنوان ورودی و عنصر دوم به عنوان خروجی تابع جفت شده است.
به عنوان مثال تابع f(x)=x2 بیان می‌کند که ارزش تابع برابر است با مربع هر عددی مانند x

در واقع در ریاضیات رابطه را مجموعه جفتهای مراتب معرفی می‌کنند. با این شرط که هرگاه دو زوج با مولفه‌های اول یکسان در این رابطه موجود باشند آنگاه مولفه‌های دوم آنها نیز یکسان باشد. همچنین در این تعریف خروجی تابع را به عنوان مقدار تابع در آن نقطه می‌نامند. مفهوم تابع اساسی اکثر شاخه‌های ریاضی و علوم محاسباتی می‌باشد. همچنین در حالت کلی لزومی ندارد که ما بتوانیم فرم صریح یک تابع را به صورت جبری آلوگرافیکی و یا هر صورت دیگر نشان دهیم.
فقط کافیست این مطلب را بدانیم که برای هر ورودی تنها یک خروجی ایجاد می‌شود در چنین حالتی تابع را می‌توان به عنوان یک جعبه سیاه در نظر گرفت که برای هر ورودی یک خروجی تولید می‌کند. همچنین لزومی ندارد که ورودی یک تابع ، عدد و یا مجموعه باشد. یعنی ورودی تابع را می‌توان هر چیزی دلخواه در نظر گرفت البته با توجه به تعریف تابع و این مطلبی است که ریاضیدانان در همه جا از آن بهره می‌برند.
تاریخچه تابع
نظریه مدرن توابع ریاضی بوسیله ریاضیدان بزرگ لایب نیتر مطرح شد همچنین نمایش تابع بوسیله نمادهای (y=f(x توسط لئونارد اویلر در قرن 18 اختراع گردید، ولی نظریه ابتدایی توابع به عنوان عملکرهایی که برای هر ورودی یک خروجی تولید کند توسط جوزف فوریه بیان شد. برای مثال در آن زمان فوریه ثابت کرد که هر تابع ریاضی سری فوریه دارد.
چیزی که ریاضیدانان ما قبل اوبه چنین موردی دست نیافته بودند، البته موضوع مهمی که قابل ذکر است آنست که نظریه توابع تا قبل از بوجود آمدن نظریه مجموعه‌ها در قرن 19 پایه و اساس محکمی نداشت. بیان یک تابع اغلب برای مبتدی‌ها با کمی ابهام همراه است، مثلا برای توابع کلمه x را به عنوان ورودی و y را به عنوان خروجی در نظر می‌گیرند ولی در بعضی جاها y,x را عوض می‌کنند.
ورودی تابع
ورودی یک تابع را اغلب بوسیله x نمایش می‌دهند. ولی زمانی که ورودی تابع اعداد صحیح باشد. آنرا با x اگر زمان باشد آنرا با t ، و اگر عدد مختلط باشد آنرا با z نمایش می‌دهند. البته اینها مباحثی هستند که ریاضیدانان برای فهم اینکه تابع بر چه نوع اشیایی اثر می‌کند بکار می‌رود. واژه قدیمی آرگومان قبلا به جای ورودی بکار می‌رفت. همچنین خروجی یک تابع را اغلب با y نمایش می‌دهند در بیشتر موارد به جای f(x) , y گفته می‌شود. به جای خروجی تابع نیز کلمه مقدار تابع بکار می‌رود. خروجی تابع اغلب با y نمایش داده می‌شود. ولی به عنوان مثال زمانی که ورودی تابع اعداد مختلط باشد، خروجی آنرا با "W" نمایش می‌دهیم. (W = f(z
تعریف روی مجموعه‌ها
یک تابع رابطه‌ای منحصر به فرد است که یک عضو از مجموعه‌ای را با اعضای مجموعه‌ای دیگر مرتبط می‌کند. تمام روابط موجود بین دو مجموعه نمی‌تواند یک تابع باشد برای روشن شدن موضوع ، مثالهایی در زیر ذکر می‌کنیم:

 


این رابطه یک تابع نیست چون در آن عنصر 3، با دو عنصر ارتباط دارد. که این با تعریف تابع متناقص است چون برای یک عنصر از مجموعه، دو عنصر در مجموعه موجود است
این رابطه یک تابع یک به یک است. چون به ازای هر x یک y وجود دارد.
تعریف ساخت یافته تابع
بطور ساخت یافته یک تابع از مجموعه x به مجموعه y بصورت f:x→y نوشته می‌شود و به صورت سه تایی مرتب ( (x,y,G(f) نمایش داده می‌شود. بطوری که (G(f زیر مجموعه‌ای از حاصلضرب کارتزین xy می‌باشد. با این شرط که به ازای هر x در X یک Y متعلق به Y نسبت داد شود. با این شرط زوج مرتب (x,y) را در داخل (G(f می‌پذیریم. در این حالت نیز X را به عنوان دامنه f و y را به عنوان برد fو (G(f را به عنوان نمودار و یا گراف تابع F در نظر می‌گیرند.

مفهوم تابع
دید کلی
مفهوم تایع یکی از مهم ترین مفاهیم علم ریاضی بوده و به همان اندازه در ریاضی اهمیت دارد که مفهوم مجموعه دارد. اغلب، می گویند تابع، کمیت متغیری است که از کمیت متغیر دیگر تبعیت می کند. برای توزیع "معمولی"، مانند:
Y=sinx ,y=x2 , y=a+bx
والی آخر، این تعریف کاملا مناسب می باشد. ممکن است اگر توابع دیگری، مانند: y=sin2x+cos2x
را در نظر بگیریم، می بینیمی که مقادیر آن تابعه دیگر تغییر نمی کند و بنابراین دیگر کمیت متغیری که از کمیت x تبعیت کند، وجود نداد.
تعریف تایع:
تناظری که به هر عنصر x از یک مجموعه x فقط و فقط یک عنصر y از یک مجموعه y رانسبت را دهد، تایع گویند. توابع را با حروف f یا حروف کوچک خطی لاتین نشان می دهیم.
مفهوم تابع از دیدگاه دیگری
از طرفی، تحت عنوان کمیت "چیزهایی" را در نظر می گیرند که آنها همه با هم قابل مقایسه باشند. یعنی "چیزهایی که" بین آن ها روابط "بیشتر" و "کم تر" و.جود دارد.
در صورتی که در ریاضیات، توابعی نیز مطالعه می شود که برای آنها این روابط تعیین نشده است، مثلا به عنوان مثال از اعداد کمپلکس (مختلط) یا به طور کلی از عناصر یک مجموعه دلخواه می توان اسم برد. توجه دقیق نشان می دهد که در مفهوم تابع وابستگی تغییرات به تغییرات متغیر مستقل آنم اندازه مهم نیست که تناظر بین مقادیر متغیر مستقل و مقادیر تابع مهم می باشد. به خصوص اگر به خاطر بیاوریم که تمامی اطلاعات راجع به تابع، می تواند از بیان گرافیکی آن استخراج گردد، و در نتیجه نباید فرض بین بیان گرافیکی تابع و خود تابع قائل شده و از طرفی
رافیک تابع مجموعه نقاطی است که هر یک از آن ها با دو مختصات y,x یعنی با (x,y) مشخص میگرند. بدین ترتیب به نظر می رسد که در تعریف تابع، مناسب است از آن خصوصیات مجموعه زوج های مرتب استفاده گردد که ویژه گرافیک تابع باشند.
قلمرو و برد تابع:
مجموعه x را قلمرو تابع و مجموعه y را برد تابع f می نامند. تابعf را از مجموعه x به مجموعه y را معمولا به صورت f:x→y y=f(x)
نشان می دهند.
مثال هایی از تابع:
1) تبدیل درجه فارنهایت به سانتیگراد را در نظر می گیریم برای هر عدد حقیقی x، درجه فارنهایت معادل است با:
درجه سانتیگراد.
فرض می کنیم y,x هر دو عدد مجموعه اعداد حقیقی باشند، در نتیجه این عمل، به هر عنصر x از مجموعه
Xعنصر یگانه f(x) از مجموعه y را نظیر می کند. اگر داشته باشیم:
پس نتیجه می گیریم برای هر مقدار x یک مقدار x از منحصر بفردی y موجود است.
f(32)=0 f(68)= 0 f(212)=0
مفهوم تابع برای سه تایی مرتب:
اگر در نظر بگیریم که خود متناظر به توسعه 3- تایی مرتب مجموعه هایی است که9 جزو اول آن زیر مجموعه از حاصل ضرب مستقیم جز دوم و سوم آن می باشد و بین عناصر این حاصل ضرب زوج هایی که اجزا اول آنها یکسان و اجزا دوم آن ها متفاوت باشند. وجود ندارد، یعنی اگر (x,z),(x,y) عناصر حاصلضرب مستقیم باشند، آنگاه y=z خواهد بود. بنابراین طبق تعریف:

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  30  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله تابع

دانلودمقاله ریاضیدانان مسلمان

اختصاصی از فی فوو دانلودمقاله ریاضیدانان مسلمان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


ابوالوفا محمد بن یحیی بن اسماعیل بوزجانی

 

یکی از مفاخر علمی ایران و از بزرگترین ریاضیدانان و منجمان دوره اسلامی است در روز چهارشنبه اول ماه رمضان 328 هجری قمری در شهر بوزجان(تربت جام فعلی) چشم به جهان گشود. وی از همان سنین کودکی به خاطر هوش سرشار، تیز بینی و کنجکاویش مورد توجه خانواده و اقوامش قرار گرفت ابوالوفا علم هندسه و عدد را نزد عموی خود ابوعمر و مغازلی و دایی خود ابوعبدالله محمد بن عنبسه فرا گرفت. دورانی که ابوالوفا در آن می زیست شرایط مناسبی برای رشد او فراهم شد. استفاده از محضر استادان، کتابها و مراکز علمی گوناگون، امکان پر گشودن ذهن را برای او فراهم ساخت وی در دوران حکومت سلسله آل بویه زندگی می کرد. ابوالوفا در سن 20 سالگی به عراق مهاجرت کرد وتا پایان عمر در بغداد زندگی کرد. او به یاری همکارانش در رصد خانه بغداد به رصد پرداخت او یکی از مشهورترین منجمان زمان خود بوده است. وی گاهی در کارهای علمی با شخص معاصر خود ابوریحان بیرونی به وسیله مکاتبه شریک مساعی داشته است. او سنت گذشتگان را مبنی بر تلفیق کار علمی همراه با نگارش شرحهایی بر آثار قدما ادامه داد و شرح هایی بر آثار کسانی چون اقلیدس و دیونانتوس نوشت.
بوزجانی روشهای محاسبه ای را که کارمندان و بارزگانان در کشورهای شرق اسلامی در کارهای روزانه انجام می دادند آنها را به صورت منظم و مدون در آورد.
از کارهای جالب دیگر بوزجانی، حل یک مساله جالب است که در آن از قضیه فیثاغورث استفاده نشده است. تقسیم یک مربع به تعداد معلومی از مربع های کوچک تر یا تشکیل یک مربع بزرگ با تعداد معینی از مربع های کوچک به وسیله پهلو به پهلو قرارر دادن آنها از کارهای دیگری است که او انجام داده است.
بوزجانی در مجالس علمی زیادی شرکت داشت که حتی عمر خیام هم در آثار خود از مسائل ریاضی مختلفی یاد می کند که دانشمندانی مانند: ابوسهل کوهی، ابوالوفای بوزجانی و ابو حامد صاغانی در دربار عضد الدوله سخت به آن مشغول بوده اند.
تا کنون در غرب پژوهش های فراوانی درباره آثار بوزجانی انجام شده است. جنجال برانگیز ترین پژوهش مربوط به«سدیو» ریاضی دان و ستاره شناس فرانسوی است. او در این پژوهش ادعا می کند که بوزجانی 9 قرن پیش از«تیکو براهه» منجم دانمارکی در اختلاف سوم حرکت ماه را کشف کرده است» از جمله آثار وی در زمینه ریاضی می توان از:
1- کتاب اعمال هندسی 2- مجسطی 3- کتاب حساب 4- رساله در ترکیب اعدادالوفق در مربعات 5- جواب نامه بوزجانی به ابوعلی حبوبی در باره محاسبه مساحت مثلث بدون به کاربردن ارتفاع آن 6- المدخل آلی صناعه الاثحاطیقی
7- رساله فی النسبه و التعریفات 8- رساله فی جمع اضلاع المربعات و المکعبات
به طور کلی مهمترین آثاری وی شامل: کتاب فی یحتاج الیه الصانع من الاعمال الهندسیه و کتاب المجسطی یا کتاب الکامل است
سرانجام ابوالوفا بوزجانی در سال 388 هجری قمری در بغداد چشم از جهان فرو بست.


ابن سینا
شیخ الرئیس حجه الحق ابوعلی حسین بن عبدالله حسین بن علی بن سینا مشهور به ابن سینا که در سال 370 هجری قمری در افشنه نزدیک بخارا متولد شده و در آنجا به کسب علم پرداخت. از تحصیلات مقدماتی از حمله ادبیات، قرآن، فقه و حساب را نزد پدر آموخت و برای فراگرفتن منطق و هندسه و نجوم نزد ابوعبدالله ناتلی رفت. او از همان کودکی بسیار خارق العاده بود و دانش زمان خود را به سرعت فراگرفت. ابن سینا تا چهارده سالگی پیش تمام استادان بخارا رفت و هرچه آنها می دانستند، فراگرفت. در دوره پادشاهی نوح بن منصور، هفتمین امیر سامانی، بوعلی شانزده سال داشت که پدر و مادرش یکی پس از دیگری با فاصله کمی از دنیا رفته بودند. بوعلی درس طب را نزد ابومنصور نوح قمری می خواند. او در سن شانزده سالگی به طبابت پرداخت. وی پس از درمان کردن نوح بن منصور سامانی به دربار او راه یافت. شهرت طبابت ابن سینا در شهر پیچید و مریض هایی که از معالجه نا امید می شدند نزد او می آمدند و شفا می یافتند و این شهرت روز افزون سبب شد تا آوازه او به گوش سلطان محمود نیز برسد. مامور او را دعوت کرد تا به غزنین برود، اما ابن سینا به دلیل خشونت و تعصب دینی سلطان محمود دعوت او را رد کرد و از خوارزم فرار کرد. در آن زمان به او لقب بوعلی سینا دادند به علت زنده نگه داشتن نام پدر بزرگ (علی) و نام جدش (سینا).
ابن سینا پس از فرار از خوارزم مدتی را در ترکستان و خراسان به سر برد و سپس وارد گرگان شد و در آنجا به طبابت پرداخت. سپس به ری رفت و در آنجا مجدالدوله دیلمی را که به بیماری مالیخولیا مبتلا شده بود، درمان کرد. او در همدان مقام وزارت شمس الدوله را به دست آورد و از حمایت علاالدوله کاکویه برخوردار گشت.
در مدت نه سالی که ابن سینا در گنگانج به سر می برد کتابهای زیادی نوشت از جمله رساله ای در مورد فن موسیقی، قصیده ای در منطق، رساله ای درباره نبض کتابی مربوط به فلسفه و رساله ای درباره افسردگی و علل آن. در این مدت ابوریحان بیرونی هم در دربار خوارزم بود. ابن سینا و بیرونی مباحثات زیادی با هم داشتند.
سرانجام ابوعلی سینا در همدان در سال 428 هجری قمری در گذشت. از جمله معرفترین آثار او می توان به دانش نامه علایی که به زبان فارسی است و همچنین مهم ترین اثر فلسفی او به نام شفا که شامل چهار بخش (منطقی، طبیعیات، ریاضیات و مابعد الطبیعه) است را نام برد. این اثر و کتاب بعدی به نام قانون که دایره المعارف طبی است هر دو به زبان عربی می باشند. از جمله کتاب هایی که در مورد علم ریاضیات نوشته است کتاب «رساله الی ابوسمل المسیحی فی الزاویه» است. به طور کلی ابن سینا از دانشمندان علوم ریاضی، هندسه، نجوم، منطق، فلسفه و طب بود و وی از جمله دانشمندانی بود که هم در زمان خودش و هم سال ها و قرن ها پس از مرگش مورد احترام همه مردم و حکما بوده است. از جمله امام خمینی (ره) که در مورد ابن سینا در شرح حدیث از امام محمد باقر(ع) به عنوان رئیس فلاسفه اسلام یاد می کند و نیز در کتاب چهل حدیث خود در شرح حدیثی از امام جعفر صادق(ع) از وی به عنوان امام فن و فیلسوف بزرگ اسلام نام برده اند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   15 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ریاضیدانان مسلمان

دانلود مقاله درخت گلابی

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله درخت گلابی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

بسمه تعالی
کلیات :
دومین درخت از گروه سیب سانان Pomidoidea درخت گلابی است . این درخت از نوع ( ژانر ) Pyrus بوده و دارای گونه های متعددی است . از دسته درختان خزان کننده بوده و تمام گونه های وحشی آن در نیمکره شمالی از شرق به غرب پراکنده هستند . حدود 20 گونه ( ESPECES ) از این نوع شناخته شده است ، که از نوع قابل توجهی برخوردارند . بین آنها از بوته های کوچک تا درختان بزرگ ، بعضی خاردار و بعضی بی خار دیده میشود . حدود نصف این گونه ها بومی اروپا و شمال افریقا و آسیای صغیر و سواحل مدیترانه بوده ، بقیه کلاً بومی آسیا می باشند . گلابی های کاشته شده فعلی حاصل هزاران سال تلاش بشر برای انتخاب بهترین ها و اصلاح آن ها میباشد . تقریباً 90 % واریته های گلابی های کاشته شده از گونه معروف Pyrus Communis بوجود آمده اند . این گونه گسترده ترین گونه گلابی در باغداری امروزة دنیا بحساب میاید . بنظر گیاه شناسان این گونه احتمالاً از اختلاط یک گونه وحشی بومی قفقاز بنام Pyrus caucasica که دارای میوه های نسبتاً درشتی است با گونه وحشی دیگری به اسم Pyrus Nivalis بوجود آمده است . یک دسته گلابی های اهلی دیگری نیز وجود دارد که اصطلاحاً به گلابی های ریگدار معروف ، بومی شرق آسیا در منطقه ژاپن و چین میباشد . به عقیده اکثر دانشمندان این ارقام از گونه که بومی شرق دور است بدست آمده اند و اصطلاحاً در باغبانی به آنها گلابی ریگدار ژاپنی ( Japanese sand pears ) می گویند . تعدادی از دانشمندان گیاه شناسی آنها را از گونه دیگر بومی شرق دور به اسم Pyrus Ussuriensis می دانند . بهر صورت این دسته از گلابی ها از روزگاران بسیار دور ( حدود 1100 سال قبل از میلاد طبق مدارک مکتوب موجود ) در شرق دور کاشته می شده اند . البته در طی قرون مثل واریته های گلابی های گونه P . Communis اختلاط ها و هیبریدهائی بین خود بوجود آورده اند که ارقام فعلی را تشکیل میدهند .

 

گسترش گلابی و ارزش اقتصادی آن :
در اکثر نقاط دنیا ، هم چنین در ایران ، گلابی همسایه یا برادر کوچک سیب می باشد . در بیشتر مناطق کشت ، سیب و گلابی در کنار هم هستند . البته همراه درصد سطح کشت گلابی نسبت به سیب بطور کلی کمتر بوده و خواهد بود ، مگر در مناطق خاص ، که به علت شرایط اقلیمی یا اقتصادی ، گلابی مهمترین میوة تجارتی محسوب می شود و به اصطلاح منطقه منطقه گلابی است .
جمع آوری و کاشت گونه های فوق در پارکهای مختلف الشرایط کشور علاوه بر افزودن به غنای گیاهی منطقه و بهره وری مردم از زیبائی آنها هنگام بهار و تابستان می تواند عرصه مناسبی باشد برای علاقهمندان و دانش آموزان جهت استحضار از فلور غنی ایران و احیاناً مطالعات دانشجویان گیاه شناسی و باغبانی روی گونه های وحشی جهت شناخت بیشتر آنان از نظر خواص ژنتیکی مطلوب و استفاده در اصلاح نباتات و پرورش گلابی .
طبق آمار منتشر شده از طرف F . A . o ( جدول شماره 1 ) کل تولید گلابی دنیا در سال 1988 ( آخرین آمار در دسترس ) معادل 000 ، 873 ، 9 تن می باشد . که با مقایسه با تولید چند سال پیش سالهای ( 81 ـ 79 ـ 1971 ) در روند توسعه می باشد .
( 000 ، 559 ، 8 تن در سال های 81 ـ 1979 ) . مهمترین قاره تولید کننده گلابی ، قاره آسیاست که با تولید سالانه 000 ، 954 ، 3 تن ( سال 1988 ) . در صدر قرار گرفته است . در صورتیکه در 5 سال پیش اروپا با تولید 000 ، 756 ، 3 مقام اول آسیا با تولید 000 ، 733 ، 2 تن مقام بعدی را داشت . عامل این تفوق بلاشک افزایش تولید روز افزون کشورهای مثل چین و کره ( شمالی و جنوبی ) بوده است که تولید خود را جمعاً از 1746000 تن در سال ( 81 ـ 1979 ) به 000 ، 728 ، 2 تن در سال 1988 رسانیده اند . ( آمار F . A . o) . آمریکای شمالی با 000 ، 870 تن در مقام سوم و آمریکای جنوبی و افریقا با مختصر تفاوت با تولید به ترتیب 000 ، 388 تن و 000 ، 365 تن مقام چهارم و استرالیا با تولید 000 ، 124 تن مقامهای بعدی را بین قاره های پنجگانه دارند . در بین کشورهای تولید کننده ایتالیا با 000 ، 981 تن در درجة اول ، ایالات متحدة آمریکا با 000 ، 790 تن مقام بعدی ، آلمان ، ( غربی و شرقی ) و روسیه به ترتیب با تولید 000 ، 575 تن و 000، 480 تن با اختلاف اندکی مقامات بعدی را در اختیار دارند . سایر کشورهای عمده تولید کننده گلابی در جهان به ترتیب اهمیت عبارتند از اسپانیا 000 ، 459 تن ترکیه 000 ، 385 تن ، فرانسه با 000 ، 355 تن ، آرژانتین 000 ، 240 تن ، افریقای جنوبی 000 ، 220 تن با مقایسه با کشورهای فوق ایران از تولید اندکی برخوردار است طبق برآورد سازمان F . A . o تولید ایران معادل 000 ، 70 تن ولی برابر آمار منتشره از طرف وزارت کشاورزی تولید در سال 1370 حدود 153000 تن بوده است که کلاً بمصرف داخلی در کشور میرسد .
درخت گلابی از دوران ما قبل تاریخ بعلت حضور طبیعی آن در فلات ایران مورد توجه مردم این سامان قرار گرفته و نسبت به انتخاب ارقام بهتر وحشی و با کاشتن بذر و دانه که اختلاطی از ارقام گوناگون طبیعی را بمنصة ظهور میرساند ، انواع گلابی ها در مناطق مختلف کشور بوجود آمده است . کلیه واریته های بومی ایران از گونه p . communis یا خروج بدست آمده اند و ارقام نیمه وحشی آن هنوز هم در گیلان ، آذربایجان ، کردستان کاشته می شود و میوة آنها مصرف محلی و منطقه ای دارد ( بیشتر در شمال و شمال غربی ) . علاوه بر آنها واریته های از گونه های شرق دور در اثر ارتباط مداوم مردم ایران با چین از راه ترکمنستان با ایران وارد و با شرایط محلی تطلبق و جزء ارقام محلی درآمده اند . هنوز مطالعات سیستماتیک روی این ارقام بعمل نیامده است و از نظر نیای ژنتیکی وضع آنها مشخص نیست .

 

 

 

 

 


جدول شماره 1 : آمار تولیدات گلابی در جهان ( مناطق عمده تولید ) ( ارقام به 1000 تن ) به نقل از سالنامه آماری F . A . o سال 1988
سال / منطقه 81 ـ 1979 1986 1987 1988
جهان
آسیا
اروپا
آمریکای شمالی
آمریکای جنوبی
افریقا
اقیانوسیه
چین
ژاپن
ترکیه
ایران
روسیه
ایتالیا
فرانسه
آلمان شرقی
آلمان غربی
جمع دو آلمان
اسپانیا
یوگوسلاوی
ایالات متحده
آرژانتین
آفریقای جنوبی
استرالیا 8559
2732
3756
871
254
221
149
1616
500
310
37
575
120
412
64
346
410
480
116
801
148
132
133 9535
3799
3625
777
296
256
157
2453
489
380
70
625
914
370
100
499
559
373
169
695
162
136
143 9492
3939
3319
983
390
346
160
2615
477
370
70
400
894
439
51
294
345
521
147
853
252
189
145 9873
3954
3676
870
388
365
140
2580
497
385
75
480
981
355
77
498
575
459
173
790
240
220
124

 


طبق آخرین آمار منتشره از طرف وزارت کشاورزی ( آمار نامه 1370 ) در حال حاضر کل سطح کشت باغهای گلابی کشور ، فقط حدود 20125 هکتار است . که 2114 هکتار آن نهال و غیر بارور و 18010 هکتار بارور میباشد . که البته بر آن به علت علاقه مردم مقادیری نیز در باغها و منازل مردم شهری گلابی وجود دارد که در آمار فوق منظور نشده است . با این حال سطح فوق زیر کشت باغهای گلابی از 36/1 درصد کل مساحت باغات و تولید آن از 8/1 درصد کل تولید میوه جات کشور تجاوز نمی نماید . دلیل آن را میتوان در محدود بودن امکانات انبار و نگهداری گلابی در غیر فصل ( سردخانه ) و کمی گسترش صنایع تبدیلی مربوطه و قابل فساد بودن سریع ارقام تابستانه جستجو کرد . از طرف دیگر چیدن و رسانیدن ، حمل و نگهداری گلابی به تخصص بیشتری نیاز دارد و مشکل تر از سیب میباشد زیرا اگر گلابی های پاییزه و زمستانه را در مناسبترین زمان نچینند و در شرایط خاص در سردخانه نگهداری نکنند و دقت های لازم را در رسانیدن و حمل و نقل و بسته بندی آنها بعمل نیاورند ، محصول بزودی کیفیت خود را از دست داده و قابل فروش نخواهد بود . بهمین جهات گلابی در بازار امروزی ایران جنبة مصرفی عمومی مثل سیب را ندارد . البته باید گلابی های تابستانه را که در مدت کمی بازار را اشباع می کنند از این مقوله خارج دانست .
این ارقام که در مدت کمی بازارتابستانه را در اختیار می گیرند بازار گرمی دارند ولی چون قابل نگهداری نیستند دوران کوتاهی در بازارهای محلی عرض اندام می نمایند .
کشور ما ، با داشتن مناطق مستعد و ارقام بسیار مرغوب انتخاب شده داخلی و خارجی جا دارد با ایجاد موجبات و بالابردن دانش باغدارای و ایجاد صنایع تبدیلی در سطح وسیع و توسعه انبارهای فنی ، بازار مطمئنی برای انواع گلابی در داخل و خارج کشور بوجود آورد . این کار شدنی است به سرطی که مقامات مربوطه واقعاً بخواهند به آن عمل کنند . وضع فعلی باغهای گلابی به استثنای موارد معدودی که در بیست و ـ سی سال اخیر با رعایت نسبی نکات فنی احداث شده اند زیاد با اصول صحیح باغداری مدرن تطبیق نمی کند . بطوریکه حتی در بعضی مناطق هنوز هم گلابی های تخمی را پرورش می دهند . مثلاً در مناطق بسیار مستعد دامنه های کوهستان بزگوش سرابی ، به باغهای گلابی نسبتاً وسیعی برمی خوریم که از درختان سالمند عظیم الجثه ای تشکیل یافته و کلاً بذری بوده یا از پا جوش بعمل آمده اند و با وجود مرغوبیت نسبی میوه ، بعت هرس و تربیت نکردن عملاً برداشت میوه آنها با دست چین غیر اقتصادی است و فقط با زدن شاخه ها یا تکان دادن میوه ها را از شاخه های که در ارتفاع بالاتر از 10 متر قرار دارند می توان میوه را به زمین ریخت که لازمست بلافاصله به بازار محلی حمل و به ثمن بخش فروخته شود . نظیر این وضع کم و بیش در باغهای مناطق مجاور مثل مشگین شهر ـ اهر اردبیل و سایر مناطق میوه خیز کشور کم نیست . مثلاً در دره های بسیار مستعد خیز بینالود ، گلابی همه جا در کنار سیب و گیلاس بصورت مخلوط و در هم و بدون هیچگونه مراقبت خاصی عرض اندام می کند . در باغهای اصفهان که موطن اصلی شاه میوه می باشد وضع بهتر نیست و در اکثر نقاط باغهای گلابی شکل جنگل مخلوطی به خود گرفته اند . در کرند کردستان ارقام بومی گلابی که از جنگلهای دالاهو انتخاب و بصورت بذری کشت شده اند جزء باغهای میوه شده و مصرف محلی دارد . در مقابل این قبیل باغها ، با تقریب میتوان گفت که حدود 30 درصد باغهای گلابی کشور بصورت قطعات جداگانه روی ردیف با فواصل کافی از ارقام پیوندی احداث شده اند که حاصل دسترنج کارشناسان باغبانی و ترویج در 30 سال اخیر میباشد که نتایج تحقیقات و آموزش کارشناسان این فن را توانسته اند تا حدی به روستاها منتقل کنند .
با توجه به ظرافت و اصالت درخت گلابی و مصارف آن الگوی کاشت باغهای جدید گلابی باید با تبعیت از اصول جدید دنیا روی پایه های کوتاه کننده به با فواصل کم و تراکم بیشتر اکثراً از ارقام کنسروی و قابل تبدیل ایجاد گردد که بتوان با وسائل مکانیکی برداشت نمود . توسعه صنایع تبدیلی در مناطق مستعدی مثل خراسان ـ آذربایجان ـ اطراف تهران ( منطقه کرج ) ـ اصفهان با تبعیت از توسعه کارخانجات تبدیلی باید درآینده توسعه یابید . مطالعات برای انتخاب ارقام مناسبتر برای تهیه کمپوت و هم چنین بررسی بهترین زمان چیدن و صحیح ترین روش نگهداری در سردخانه و مناسب ترین تکنیک رسانیدن و پختن و بسته بندی باید انجام گیرد . البته علی رغم تمام اقدامات فوق ، به فرض انجام صحیح و مستمر آنها ، میزان کشت و تولید این میوه هیچوقت در حد سیب که مصارف عدیده دارد نخواهد رسید . این توسعه نسبی باید ترکیبی باشد از ارقام تازه خوری برای مصارف فصلی در تابستان و زمستان از ارقام مرغوب زودرس و دیررس و انباری و ارقامی که باید به مصرف پخت و تبدیل برسند . برای نیل به این هدف ، یک برنامه ریزی جامع مملکتی با شناخت همه جانبه از نظر مناطق مستعد پرورشی ـ خواص ارقام ـ بازارهای مصرف داخلی و خارجی ، باید تنظیم گردد و از کشت بی رویه همه چیز در همه جا جلوگیری و با آموزش باغداران و بالابردن بینش آنان به بالابردن کمیت و کیفیت این میوه کمک کرد .
فعلاً گلابی بصورت تجارتی و عمده فقط در 5 استان بعمل میاید . توجه به آمار تولیدی و سطح زیر کشت که در جدول شماره 2 خلاصه شده نشان میدهد که از نظر سطح زیر کشت استان خراسان در راس و بعد از استانهای تهران و آذربایجان شرقی قرار دارد . این سه استان جمعاً 11594 هکتار از 20000 هکتار کل کشور که معادل 5 / 54 درصد می باشد زیر کشت دارند . بعد از آنها به ترتیب استانهای آذربایجان غربی ، زنجان ، اصفهان ، گیلان ، کرمان ، مازندران ، کردستان قرار میگیرند که کلاً 7070 هکتار بیشتر زیر گشت گلابی ندارند . بقیه استانها جمعاً از 1300 هکتار کمتر میباشد . کمترین رقم از آن استان کهکیلویه است که فقط 18 هکتار باغ گلابی دارد . شاید به خاطر وجود جنگلهای نسبتا وسیع گلابی در این استان مردم خود را مستغنی از کاشت این درخت می پندارند .
از نظر تولید همان 3 استان در رده اول قرار دارند و جمعاً با تولید 97000 تن ، 8 / 59 % کل تولید کشور را بدست میدهند . با این تفاوت که از نظر تولید تهران در درجة اول و خراسان دوم و آذربایجان شرقی سوم میباشد و این بخاطر عملکرد در واحد سطح است که در استان تهران در حدود 13 تن قلمداد شده در صورتیکه دو استان دیگر بین 7 و 8 تن ذکر کرده اند .
عملکرد در واحد سطح به طور متوسط 6663 کیلو در هکتار است که در 11 استان بیشتر از حد متوسط و در 11 استان از آن کمتر است . اگر بتوان به آمار فوق اطمینان کرد استان تهران با عملکرد بالغ بر 13000 کیلو مقام نخست را بین استانها دارد و سیستان و بلوچستان با 2500 کیلو کمترین .
اگر ارزش متوسط هر کیلو گلابی را فقط 400 ریال بحساب بیاوریم قیمت کل تولید کشور که حدود 152000 تن میباشد معادل 60800 میلیون ریال خواهد بود .
از نظر توسعه بعدی بررسی آمار درختان جوان که هنوز به بار نرسیده اند معلوم می دارد که در استانهای خراسان ، آذربایجان شرقی و زنجان و تهران توجه بیشتری به توسعه باغهای گلابی وجود دارد . برخلاف آنها در آذربایجان غربی که در سنوات اخیر هیچگونه توجهی به ایجاد باغهای جدید گلابی نداشته است یا در استانهائی مثل فارس ـ همدان ـ چهار محال و بختیاری با وجود داشتن استعداد تولید این محصول ، توجه چندانی از طرف مردم ابزار نمی شود .

 

تشکیل و نمو میوه :
اکثریت ارقام گلابی مثل سیب ولی کمتر از آن ، بطور کامل یا تا حدودی خود ناسازگار Self Incompatible می باشند . تعداد قلیلی از ارقام هستند که نسبت به همدیگر ناسازگار و عقیم می باشند . این مسئله در شرایط اقالیم مختلف در ارقام متداول در کشور هنوز مورد بررسی علمی قرار نگرفته است و تاکنون بعلت مخلوط کاشته شدن ارقام متعدد در یک باغ یا در یک منطقه محدود ، درختان از پولن همدیگر به حد کفایت بار میگرفته اند . ولی در آتیه که لازم است باغهای جدید از یک یا دو واریته ممتاز بوجود آید ، مسئلة مثل گیلاس و سیب مطرح خواهد شد و لازمست از هم اکنون روی درجه ناسازگاری و تلقیح پذیری ارقام مهم تجارتی از قبیل شاه میوه ـ نطنزی ـ پیغمبری ـ قوسی ـ تاشکندی و ... مطالعاتی از نقطه نظر بعمل آید . تا لزوم و یا عدم لزوم انتخاب رقم پولن دهنده برای هر رقم مشخص و به مردم توصیه و راهنمائی گردد . همچنین در مورد ارقام خارجی متداول در ایران رقم ویلیام ( بارلت ) ـ بوره های ردی ـ دوشس و بوره ژیفارود ... این بررسی در شرایط گوناگون مناطق کشت ضرورت دارد . زیرا درجه حرارت و شرایط اقلیمی در هر منطقه کشت روی این مسئله تاثیر میگذارد . کما اینکه رقم بارلت ( ویلیام ) در شرایط اقلیمی جلگه های مرکزی آمریکا که اغلب سالها هوای بهاره گرم و مساعد میباشد ( حدود حداقل 16 درجه سانتی گراد بمدت 80 ساعت در زمان گل ) متجاوز از 80 درصد گلها میتوانند بدون تلقیح ، بصورت پارتنوکارپیک بارور شوند ولی اگر در سالی آب هوایی مساعد نباشد و هوای ملایم بالای 16 + درجه سانتی گراد در دوران گل بوجود نیاید بدون داشتن رقم پولن دهنده و کمک زنبور ها میزان باردهی همان واریته همان محل خیلی کمتر خواهد گردید . بطور کلی میتوان گفت شرایط مساعد برای تلقیح گلهای گلابی وجود گرما در حد 16 الی 30 درجه سانتی گراد بمدت یک هفته در دوران گل می باشد .
اگر در این دوران هوا سرد یا بارانی و مرطوب باشد و فعالیت زنبورها بعلت نا مناسب بودن هوا محدود گردد حتماً از میزان باردهی کاسته خواهد شد ( حتی با گذاشتن کندو ) .
با توجه به مراتب فوق برای احتراز از هر گونه ریسک بهتر است باغهای گلابی را از دو یا سه رقم که نسبت به همدیگر تطابق جنسی دارند و قادر به تلقیح گلهای همدیگر هستند بوجود آورد . تنها می توان نسبت را طوری تنظیم کرد که اکثریت محصول از رقم ممتاز انتخابی باشد . خوشبختانه اکثر ارقام مرغوب همدیگر را میتوانند تلقیح کنند .
مثلاً برای بارلت رقم بوره هاردی ، بوسک ، و نیترنلیس که بازار فروش خوبی دارند انتخاب می کنند . یا بارلت بخوبی رقم تجارتی انژو را می توانند بارور کند . در صورتیکه رقم گرده دهنده تا حدی کم بها ء و زیاد مرغوب نباشد میتوان نسبت اختلاط را از و به تقلیل داد . یعنی در مقابل 9 درخت از رقم اصلی یک درخت از رقم پولن دهنده کاشته شود . در شرایط مساعد کالیفرنیا برای بارلت از هر 16 ردیف 1 ردیف از رقم گرده دهنده مناسب دیگر میکارند . در مغان بعد از هر چهار ردیف ویلیام یک ردیف بوره هاردی کاشته اند . لازم به تکرار مطلب نیست که این ارقام باید طوری در باغ پراکنده باشند که زنبورها بتوانند گردة آنها را در همه باغ بطور یکنواخت پخش کنند . ( رجوع فرمائید به کتاب سیب صفحه 48 و 58 ) حضور زنبور و استقرار کندوها در دوران گل ضرورت دارد و چون معمولاً زنبور عسل در صورت دسترسی به سایر شکوفه ها کمتر سراغ گلابی میرود . در باغهائی که گلابی مخلوط با سایر درختان که همزمان گل می کنند کاشته شده باشند باید تعداد کندوها را بیشتر و آنها را در مجاورت درختان گلابی قرار داد .
استفاده از هرمون های مصنوعی جهت تولید میوة پارتنوکارپیک همچنین ازدیاد باردهی ارقام کم بار نتایج رضایت بخش در آمریکا داشته است طبق آزمایشات معموله پاشیدن محلول TP ـ 5 و 4 و 2 به غلظت PPM 5/7 روی بعضی ارقام مثل واریته آنژو An jou بلافاصله بعد از برداشت محصول موجب ازدیاد بار درخت در سال بعد شده است ( کمک به تشکیل تعداد بیشتری جوانه های گل برای سال بعد ) محصول رقم بارلت را نیز میتوان با پاشیدن همان شبه هورمون به غلظت PPM 5/2 زیــاد کـرد . هــم چنین محلول Chlorimequat به غلظت ( 1500PPM ) 4 هفته بعد از ریزش گل ها موجب تسریع در باردهی درختان جوان و افزایش محصول شده است . یا هورمون N . A . A که بعنوان ماده ای برای جلوگیری از ریزش میوه قبل از برداشت بکار میرود در عین حال موجب افزایش باروری درخت در سال بعد خواهد گردید . اگر کمبود بر بصورت خفیف در منطقه ای وجود داشته باشد ، پاشیدن محلول های رقیق بوریک موجب افزایش باروری خواهد شد .
مطالعات دانشمندان حاکی از اینست که نوع پولن هیچگونه تاثیری در فرم و شکل میوه و کیفیت آن ندارد . ولی فقدان پولن که موجب تشکیل میوة بدون بذر میشود ( پارتنوکارپیک ) در فرم و شکل میوه گلابی اثر دارد . شرایط اقلیمی نیز در فرم میوه موثرتر است . کما اینکه گلابی بارلت در ارتفاعات کشیده تر و در جلگه های کم ارتفاع گردتر می شود و از این حیث شبیه سیب های « رد » می باشد . درجه صدمه دیدن گل های گلابی از سرمای بهاره در حدود گلهای سیب می باشد . در بعضی مناطق گلابی زودتر از سیب گل می کند بدان جهت در بعضی از سالها بیشتر از سیب در معرض خطر قرار می گیرد حرارت زیاد در طول تابستان بر خلاف سیب های پاییزه روی گلابی های پاییز تاثیر بد ندارد بلکه مفید تر است . بطوریکه که اگر حرارت متوسط از 5/15 کمتر باشد مناسب برای ارقای مثل بارلت نخواهد بود . تاریخ رسیدن گلابی ها نظیر سیب در اثر بالابودن حرارت تابستانه بر خلاف میوه جات هسته دار جلو نخواهد افتاد . حتی در حرارت های بالای 24 ممکن است حرارت موجب سفتی بیشتر میوة بعضی ارقام باشد . ( چندلر ) .

 

تنک کردن میوه :
بعضی سالها برخلاف تلاش های لازم برای ازدیاد جوانه های گل و بالابردن تعداد میوه به ثمره رسیده ، به منظور بدست آوردن حداکثر محصول کوشش هائی در جهت عکس یعنی تقلیل تعداد میوه به نفع باقیمانده از نظر درشتی ، و هم چنین برقراری تعادل میوة تولید شده با نیرو و قدرت درخت جهت به کمال رسانیدن بار موجود ، و در عین حال تولید جوانه های گل به تعداد لازم برای سال آینده لازم است بعمل آید . این عملیات را تحت عنوان تنک کردن میوه میاورند . تنک کردن میوه مثل سایر درختان از جمله گلابی یا با دست یا با پاشیدن محلولهای شیمیائی شبه هورمونی میسر است ، هر چند اصولاً در اکثر ارقام گلابی این کار برخلاف سیب زیاد واجب نیست میتوان گفت درخت گلابی از این نظر عاقل تر از سیب عمل می کند . یعنی با تولید بار متوسط جوانه کافی نیز برای سال بعد ذخیره می کند ( البته در شرایط خوب از نظر غذا و نور و آب ) .
علی رغم حکم کلی فوق در بعضی ارقام پر بار تنک کردن مفید و لازم است در این ارقام از یک جوانه 3 ـ 5 میوه تولید می شود که بهتر است تعداد آنها را به 2 عدد تقلیل بدهیم .
این عمل موقعی ضرورت پیدا می کند که کل بار درخت از حد معقول و معمول بیشتر باشد . اگر بارگیری درخت سنگین باشد برای ایجاد تعادل باردهی با رشد گیاهی و درشت تر کردن میوه ها بهتر است میوه ها را بعد از خاتمه ریزش های طبیعی اول سال حدود 50 ـ 70 روز بعد از گل تنک کرد . این عملیات باید توجیه اقتصادی داشته باشد یعنی در شرایط می توان اینکار را تجویز کرد که ارزش میوه درشت تر در بازار به مراتب بیشتر از بهای میوه های کوچکتر باشد ، روی گلابی این عملیات را می توان تا زمان رسیدن به تاخیر انداخت . بدین معنی که برداشت را ابتدا از میوه های درشت شروع کرده ، اجازه داده شود که میوه های ریزتر چند روزی بیشتر روی درخت بمانند تا به حجم و وزن آنها افزوده شود . در این فرصت کم تقریباً هر روز معادل 5/2 درصد به حجم میوه افزوده می شود . ( البته در شرایط مناسب از حیث آب و غذا ) ولی در اینکار نباید زیاد تاخیر رواداشت . زیرا بعضی ارقام من جمله رقم معروف ویلیام ( بارلت ) یا هم چنین شاه میوه اگر زیاد روی درخت بماند و برسد مغز آن سیاه و فاسد خواهد شد و یا در انبار بعد از چیده شدن دچار عارضه خواهد گردید . در ارتباط در مسئله تنک کردن میوه گلابی مثل سیب می توان یک قاعده کلی را ملاک عمل قرار داد ، و آن تناسب تعداد برگ با تعداد میوه در مجاورت آن می باشد . اصولاً برای هر میوه حدود 20 الی 30 عدد برگ سالم لازم است و اگر نسبت غیر از این بود باید با تقلیل تعداد میوه ها این تناسب را برقرار کرد . تا اکثریت میوه ها بتوانند با دریافت غذای کافی در حد مطلوب درشت بشوند .
تنک کردن شیمیایی در صورت لزوم روی گلابی توصیه می شود . درصد غلظت مواد تنک کننده بر حسب شرایط اقلیمی و خواص واریته متفاوت است . مثلاً برای رقم ویلیام ( بارلت ) محلول پاشی شبه هورمون ( N . A . D ) را در موقع ریزش گلبرگها با غلظت 25 P P M روی درختان کم رشد و 35 PPM برای درختان متوسط 45 PPM برای درختان قوی و پر رشد توصیه می کنند . در ایالت نیویورک پاشیدن محلول ( N . A . D ) با غلظت 25 PPM 3 الی 5 روز بعد از تمام گل روی درختان پر بار نتیجه بخش بوده است یا از محلول ( N . A . A ) 5 الی 10 روز بعد از تمام گل به غلظت 2. PPM اگر میوه سبک باشد ، و 10 – 15 PPM اگر بار زیاد باشد میتوان استفاده کرد .
نکته قابل تذکر اینست که قبل از هر گونه اقدامی در مصرف مواد شبه هورمون بعنوان تنک کننده ( با مصارف دیگر ) لازمست حتماً روی ارقام محلی در شرایط هر محل قبلاً آزمایشاتی بوسیله افراد ذیصلاح بعمل آید تا بتوان مصرف آنها را با دور معین و در زمان مناسب در هر منطقه به باغداران توصیه نمود .

 

محدودیت های اقلیمی :
1 ـ آبهوا :
بطوریکه میدانیم گلابی جزء درختان سردسیری برگ ریز ( Deciduous ) بوده و به یک دوره استراحت زمستانه نیاز دارد . این استراحت برای تکامل جوانه های گل و شکستن دوران خواب در این دسته از گیاهان ضرورت قطعی دارد . برای اغلب ارقام گلابی حدود 600 الی 1500 ساعت حرارت زیر 7 + درجه سانتی گراد کفایت می کند . این مقدار برودت تقریباً معادل مقداریست که برای اکثر ارقام سیب ها نیز لازمست . در بین ارقام عمده تجارتی گلابی خارجی ، رقم بارلت ( ویلیام ) بیشتر از سایرین به هوای سرد نیاز دارد ( حدود 1000 تا 1100 ساعت ) . در مناطقی با زمستان ملایم مثل نوار شمالی مناطق گرمیری کشور یا در قسمت های پست سواحل دریای مازندران توجه به این نکته و پرورش درختان سردسیری از جمله گلابی باید مد نظر باشد . اگر بدون توجه به این مسئله به احداث باغ از میوه جات سردسیری بشود . ممکن است در مورد ارقامی مثل رقم بارلت مشکلاتی از نظر باز شدن نامرتب گلها در بهار ، یا نامنظم بودن زمان رسیدن میوه و عواقب ناشی از آنها مواجه گردند . اکثر ارقام گلابی برودت های زیاد را در زمستان بخوبی تحمل می کنند درجة برودت خطرناک برای گلابی را اکثر پژوهشگران حدود 25 ـ درجه سانتی گراد ذکر کرده اند . ولی عملاً ارقامی در مناطق خیلی سرد کشور وجود دارند که درجات تا 30 ـ درجه سانتی گراد را نیز تحمل می نمایند البته هنوز هیچگونه مطالعه علمی روی دوام و نیاز گلابی های محلی به سرما در کشور ما بعمل نیامده است . اظهار نظر فوق صرفاً بر اثر مشاهدات و مشهوداست . گلابی های مناطق سردسیر در سراب و اردبیل و مشکین شهر شاهد این مدعا میتوانند بود . در بین ارقام خارجی که در ایران نیز بمقدار قابل توجهی کشت میشود ، دوام رقم بارلت به سرمای زمستانه کمتر از سایرین است . بنابراین از کشت آن در مناطق خیلی سرد باید احتراز کرد . بطور کلی بهتر از سرمایه گذاری برای احداث باغهای گلابی در مناطق خیلی سرد که درجة بروردت آنها در اکثر سالها به 25 ـ درجه سانتی گراد می رسد خوداری گردد ( نظیر اردبیل ـ همدان ـ فیروزکوه ـ میبد و نظایر آنها ) .
از نقطه نظر سرماهای بهاره بعلت دیرتر شکوفه کردن گلابی با مقایسه با درختانی مثل بادام ـ زرد آلو ـ هلو و بطور کلی هسته دار ها کمتر در معرض خطر قرار دارد . ولی از سیب آسیب پذیرتر است . زیرا گلابی از درختان هسته دار دیرتر و از سیب زودتر گل می کند و از این حیث در حد وسط قرار گرفته است . بنابراین در مناطق مرتفع که بیم بروز سرما حتی در ماه دوم بهار وجود دارد گلابی بیشتر از سیب در معرض خطر قرار میگیرد . درجة حرارت کشندة جوانه های گل بر حسب درجه تکامل آنها و در ارقام مختلف متفاوت است . جدول زیر نمونه ای از این مقاومت را در مراحل مختلف رشد جوانه بطور کلی نشان می دهد .
جدول شماره 4 ـ نمایش درجات برودت خطرناک در مراحل مختلف تکامل جوانه های گلابی :
مراحل و
درجه رشد 1 2 3 4 5 6 7 درجه 7
( حالت تمام گل
بازشده )
درجه حرارت استاندارد پذیرفته شده 8/7 ـ 5 ـ 4/4ـ 2/2ـ 7/1 ـ 7/1 ـ 1/1 ـ
متوسط حرارت کشنده با 10 % 4/9 ـ 7/6 ـ 4/4ـ 9/3 ـ 3/3 ـ 2/2 ـ 2/2 ـ
متوسط حرارت کشنده با 90 % تلفات ـ/18 ـ 14 ـ 4/9 ـ 2/7 ـ 6/5 ـ ـ/5 ـ 4/4 ـ
متوسط دوران سرما ( روز ) 23/2 31/3 5/4 9/4 14/4 25/4 ـ
اقتباس از کتاب Pomology of Deciduous Fruits
به طور کلی می توان استنتاج کرد که درجة حرارت کشندة جوانه های گل در حال شکوفا بر حسب ارقام از 1 ـ الی 4/ 4 ـ میباشد ، در ارتباط با خطر سرمای بهاره و عدم تشکیل میوه یا صدمه دیدن بعلت بوجود نیامدن تخم در درون تخمدان ، گلابی کمتر از سیب آسیب پذیر است . توضیح مطلب اینکه ، گلابی قدرت تولید و حفظ میوه خود را در چنین شرایط ناجور بیشتر از سیب دارا میباشد . در سیب عدم تلقیح یا عدم تشکیل دانه در درون تخمدان اکثراً موجب ریزش گل و میوه در سطح وسیع میشود . ولی بیشتر ارقام گلابی قادر هستند بدون تشکیل بذر نیز میوه بوجود آورند و آنرا تا مرحله رسیدن نگهدارند سرمای خفیف بهاره در هفته های اول تشکیل میوه موجب ایجاد نسج سوبرینی در پوست میوه شده و اغلب لکه ها یا نوار هائی روی پوست بوجود می آورد که به آن کمربند سرما میگویند ، این پدیده در کیفیت میوه اثر بدی ندارد ولی از بازار پسندی آنها میکاهد .
حرارت زیاد در طول دوران رشد میوه در تابستان آن تاثیر نامطلوب را که برای ارقام پاییزه و دیررس سیب دارد در روی گلابی ندارد . بلکه برایش مناسبتر نیز میباشد و کیفیت میوه را بهتر می کند . بدین سبب جلگه های گرم که برای پرورش سیب های زمستانه ( مثل رد و گلدن ) زیاد مناسب نیستند . برای پرورش گلابی مناطق مناسبی محسوب می شود ( مثل جلگه کرج و جلگه های اطراف شهر اصفهان ) . بطور کلی می توان گفت مناطقی که حرارت متوسط تابستانه آنها زیر 15 الی 16 درجه سانتی گراد باشند برای ایجاد باغهای وسیع ارقام پائیزه گلابی مناسب نمی باشند . از نظر طول مدت دوام درجه حرارت بالا در دوران رشد میوه تاثیر چندانی در جلوه انداختن تاریخ رسیدن میوه ندارد و بر خلاف میوجات هسته دار که در مناطق گرمتر از معمولا میرسند ، در گلابی این حرارت بالا ممکنست موجب دوام بیشتر و دیررسی آن گردد .

 

2 ـ نیاز به آب :
احتیاج گلابی برای آب را می توان متوسط به حساب آورد . درختان گلابی بطور کلی به شرایط نامناسب رطوبت در خاک متحمل تر هستند و طاقت بیشتری به شرایط خشکی یا زیادی رطوبت خاک نشان می دهند . روش آبیاری باغ های گلابی فرقی با سایر درختان ندارد و بر حسب موقعیت و امکانات از انواع سیستم های آبیاری از قطره ای ، بارانی تا نشتی و کرتی میتوان استفاده نمود . نیاز متوسط درختان گلابی را به آب بر حسب شرایط مختلف خاک و هوا و پایه و رقم میتوان بین 10 ـ 12 هزار متر مکعب در سال قبول کرد .
زیادی و فراوانی بارندگی زمستانه و پائیزه نمی تواند نیاز درخت را به آب در طول تابستان های خشک و بی باران نظیر ایران ، بدون آبیاری کمکی بر طرف بکند . رطوبت مناسب خاک در طول دوران رشد میوه بخصوص زمان درشت شدن آن نهایت ضرورت را دارد . مثل سیب و اکثر درختان میوه آبیاری با هر سیستمی که انجام گیرد باید طوری تنظیم شود که از خیس شدن طوقه جلوگیری گردد والا خطر پوسیدگی طوقه ، مخصوصاً اگر خاک سنگین و درخت عمیق تر از طوقه کاشته شده باشد ، وجود خواهد داشت و عمر بهره دهی درخت را کوتاه تر خواهد کرد .

 


خاک :
در مورد خاک نیز وسعت تطابق گلابی با انواع خاکها بهتر از سیب است . بخصوص دوام آن در خاکهای سنگین و مرطوب بیشتر می باشد . این تحمل محیط مربوط نباید مجوزی باشد برای احداث باغهای گلابی در اراضی زهدار با خاکهای سنگین . مثل سایر درختان میوه بهترین خاک مناسب گلابی خاکهای شن و رسی و یا رس و شنی ( Sandy or Clay Loam ) و عمیق ، با تحت الارض بلامانع برای نفوذ ریشه و آب و هوا می باشد . خاک باید از نمک و آهک زیاد خالی باشد . PH بالاتر از 7 را نمی پسندد . در خاک های آهکی با PH بالای 5/7 بعلت قلبائیت زیاد ناشی از آهک فعال و همچنین در خاکهای سنگین که خوب تهویه نمی شوند بعلت خفه گی و سوء تغذیه ریشه ضعیف شده و درختان مبتلا به زردی خواهند شد . از ارقام خارجی واریته کیفر ( Kieffer ) بیشتر از سایر ارقام به خاکهای خشک و سبک تطابق نشان داده است .

 

احداث باغ و الگوی کاشت :
تنوع و فرم دادن به گلابی بخصوص در اروپا بیشتر از سیب متداول است . در مناطق شمالی اروپا بعلت کمی حرارت و نور گلابی را بیشتر از سیب روی سیم و بفرمهای اسپالیه و در پشت دیوارهای رو به جنوب پرورش می دهند . اخیراً باغهای پاکوتاه روی پایه های به نیز به صورت کوردون یا مایل و اسپالیه در باغچه های منازل و حتی باغهای بزرگ تجارتی متداول شده است . در ایران هنوز این روش زیاد رایج نشده است . اکثریت باغهای گلابی مثل سیب به صورت آزاد کشت شده اند . فاصله کاشت روی پایه های بذری گلابی معمولی روی ردیف ها 4 ـ 6 متر و فاصله ردیف ها از همدیگر معمولاً 6 ـ 8 متر قرار می گیرند که مناسب است . گلابی روی پایه های بذری در شرایط مساعد ( خاک عمیق و حاصلخیز ، خوب تهویه شده ) درختان حجیمی تشکیل می دهد ( مثل باغ های آستانه در مزرعة طرق و در جلگه های مستعد اطراف مشهد ) که درختانی به ارتفاع 10 ـ 12 متر با گسترش جانبی 5 ـ 6 با باردهی بالا 200 ـ 300 کیلو کم نیستند ، عکس شماره 5 از درختان آستانه را نشان می دهد .
عکس شماره 5 ـ شاخه خم شده در اثر بار و تحریک شاخه به تولید شاخه های فرعی عمودی قوی غیر بارور یا شاخه های کوتاه بارور .
با هرس و تربیت این نهالهای جدید می توان در جوان کردن درخت و تنظیم باروری شاخه های مسن اقدام کرد .
در مورد گلابی نیز مثل سایر درختان برای تصیم گیری نسبت به تراکم درخت در واحد سطح باید با توجه به خاصیت ذاتی رقم ـ نوع پایه ـ جنس و عمق خاک ـ مقدار آب و هوا تصیمی مناسب اتخاذ شود .
با توجه به مراتب فوق برای درختان روی پایه های بذری فاصله روی ردیف ها 5 ـ 6 متر و فاصله ردیف ها 7 ـ 8 متر در اکثر موارد مناسب است . برای درختان پا کوتاه روی به بصورت آزاد فاصله ردیف ها 5 متر و فاصله درختان روی ردیف ها 3 الی 5/3 متر کافی است . روی سیم با سیستم کوردون فاصله ردیف ها 4 الی 5 متر و فاصله درختان روی ردیف 2 الی 5/2 متر کفایت می کند . کشت متراکم بصورت دیوار سبز یا چپری اخیراً در اروپا و بعضی نقاط آمریکا متداول شده است . در این روش تعداد درخت در هکتار به 500 الی 750 درخت میرسد و درختان که بفواصل ( 130 الی 160 سانتی متر ) از همدیگر روی ردیف بفواصل 3 الی 5/3 متر کاشته شده اند بصورت دیوار سبزی در میایند که با ماشین های مخصوص از طرفین و بالا هر سال هرس میشوند . با این روش به شرط انجام مراقبت های خاص و هرس منظم و سنجیده و دادن کود و آب کافی توانسته اند میزان تولید را در هکتار به 80 الی 90 تن برسانند این روش بیشتر برای ارقام کمپوتی ( مصارف صنعتی ) که بصورت مکانیزه برداشت می شوند توصیه میشود .
سایر خصوصیات احداث باغ گلابی شبیه سیب بوده و همان مراقبت های کلی و شرایط عمومی از نظر احداث یک باغ خوب با عمر طولانی و پر ثمر باید رعایت گردد .
ازدیاد درختان گلابی :
ارقام مرغوب گلابی را مثل سیب با پیوند کردن رقم مطلوب روی پایه های حاصل از بذر گلابی یا نهال به می توان ازدیاد کرد . اگر قصد بدست آوردن درختان پابلند با استاندارد معمولی باشد باید از تخم گلابی جهت تهیه نهال نرک استفاده و از ارقام مورد نظر را روی آنها پیوند کنند . اگر قصد تولید درختان پا کوتاه باشد ، باید به سراغ کلن های به رفت . البته از کاشتن دانه به نیز می توان نهال نرک بدست آورد ولی بعلت هتروژن بودن به از این طریق نمی توان پایه های یکدست بدست آورد در روش اولی برای تهیه نرک از تخم های گلابی معمولی استفاده می شود . هر گرم تخم گلابی دارای 20 ـ 22 دانه می باشد بذور تازه برای اینکه سبز بشوند احتیاج به یک دوره استراحت 60 ـ 90 روزه جهت تکامل درونی و شکستن دورة خواب ( Dormancy ) دارند که باید در حرارت زیر 4+ سانتی گراد نگهداری شوند . قوة ناحیه بذور گلابی در شرایط نگهداری سرد و تاریک و خشک 2 ـ 3 سال می باشد . روش کار برای ایجاد خزانه همانست که برای سیب گفته شد . و عملیات بعدی در خزانه اصلی بذری سال اول و خزانه انتظار سال دوم نیز عیناً مثل سیب می باشد .
روی بذور سایر گونه های غیر از P . Communis بعنوان پایه مطلوب هنوز در ایران مطالعات علمی نشده است . گونه های وحشی بومی ایران ارزش آن را دارند که از نظر مقاومت به شرایط ناجور خاکها از نظر خشکی یا زه آب و رطوبت زیاد یا مقاومت به زیادی آهک و کلروز هم چنین امراض و آفات ریشه ای از قبیل نماتود و تطابق با ارقام عمده تجارتی تحت بررسی قرار گیرند . یکسری مطالعات مقدماتی در سنوات 1335 تا 1340 در مرکز تحقیقات کرج روی گونه P . Glabra بعمل آورده ایم که نتایج مطلوب نرسید . در نظر بود از این گونه بعلت مقاومتی که در شرایط کم آبی دارد بعنوان پایه در اراضی خشک استفاده شود ولی بدلیل رشد بطیی و عدم تطابق با واریته های اصلاح شده از آن صرف نظر شد .
در ارتباط با انتخاب پایه مناسب برای ازدیاد گلابی ، توجه به مقاوم بودن پایه انتخابی در مقابل مرض خطرناک معروف به انحطاط گلابی ( Pear Desline ) ضروری است این مرض که عامل انتقال آن یک نوع مایکوپلاسما ) Myco Plasma ) می باشد . در درختانی که روی پایه های بومی شرق دور ، پیروس سروتینا ( P . Serotina ) یا پیروس اسورینسیس ( P . Ussuriensis ) پیوند شده باشد بروز می کند . عامل انتشار آن زنجیرة یسیلای گلابی است . اثرات این مرض بر دو نوع ظهور می کند . یک ، مرگ سریع درخت در مدت کمتر از 60 روز که در عین سر سبزی و شادابی یک مرتبه درخت مبتلا خشک می شود . دو ، مرگ تدریجی که درختان مبتلا در طول یک سال یا بیشتر بتدریج ضعیف و نزار شده و بالاخره از بین می روند طبق مطالعاتی که در آمریکا بعمل آمده است دلیل مرگ درختان تشکیل لامه سیاه رنگی است که در محل اتصال پایه و پیوندک بوجود میاید و در اثر آن عروق کتابی بسته شده و جریان انتقال مواد غذائی بین تاج و ریشه قطع می گردد . بر حسب اینکه این لایه سریع یا بتدریج بوجود بیاید . درخت سریعا و یا تدریجاً از بین میرود . خوشبختانه پایه گلابی معمولاً در مقابل این مرض مقاوم بوده و درختان پیوند شده روی این پایه به چنین سرنوشتی مبتلا نمی شوند . مطالعات وسیعی در آمریکا به منظور پیدا کردن ارقام به این مرض بعمل آمده است . طبق یافته های حاصل از این مطالعات رقم گلابی به اسم Old Home و هبرید های آن در مقابل این مرض خیلی مقاوم می باشند . هم چنین پایه های حاصل از کاشت بذور گونه های کالری یانا ( P . Calleryana ) و بتولافولیا ( P . Betula folia ) مقاوم بوده و بعنوان پایه مناسب در شرایط خاکهای نامساعد مورد توصیه هستند .
متداولترین رقم برای ازدیاد بذری در امریکا بذور واریته و ینترنلیس ( Winter Nellis ) می باشد . در اروپا و بخصوص در فرانسه از بذر ارقام گلابی های صنعتی که در صنعت تهیه سیدر ( Perry در گلابی ) مصرف دارند ، استفاده میشود . در شرایط کشور ما خوشبختانه بعلت استفاده از پایه های گلابی معمولی ( P . Communis ) یا عدم حضور عامل مرض هنوز اثری از این مرض خطرناک مشهود نیست .
برای بدست آوردن درختان پا کوتاه بر خلاف ژانر سیب که از گونه های مختلف آن پایه هائی با خاصیت کوتاه کننده می شد استفاده کرد . از ژانر گلابی هیچگونه پایة کوتاه کننده هنوز معرفی نشده است . برای پا کوتاه کردن انواع گلابی باید از پایه ژانر دیگری یعنی گونه Cydonia یا به استفاده کرد . کلن های متعددی از این جنس در مراکز تحقیق اروپا بدست آمده است که به صورت کلونال ازدیاد میشوند و در سطح وسعی در دنیا متداول می باشند . مهمترین کلن های انتخابی که عملاً مورد استفاده خزانه کاران می باشد کلن های پرونس ( Province ) و آنرژ ( Anger ) می باشند . در مرکز تحقیقات پایه ها در ایست مولنیگ یک لاین خاصی از Anger انتخاب کرده اند که با مشخصات EM . A معرفی شده است . و بیشتر از پرونس مورد استفاده است . در امریکا از هر دو پایه فوق استفاده می شود از این پایه به ایران نیز آورده شده است و در حال حاضر گلابی های باغ های کشت و صنعت مغان روی پایه های پروونس می باشند . ولی هنوز این پایه ها در ایران بصورت تجارتی استفاده نمی شود . و اکثر گلابی های ما روی پایه های به بذری یا پا جوش ها به بدون هیچ انتخابی پیوند و به مردم عرضه می شوند . نکته ای که در ارتباط با استفاده از پایه های به باید گفته شود اینست که بعضی ارقام گلابی تطابق خوبی با پایه های به ندارند . از آن جمله است واریته بین المللی معروف بارلت یا ویلیام . از این نقطه نظر ارقام متعدد گلابی ها را میتوان به سه گروه تقسیم کرد :
1 ـ ارقامی که با پایه های به سازگاری کافی دارند و درختان پیوند شده سالم پر بار عمر طولانی می باشند از ارقام خارجی واریته کومیس ( Comis ) دوشن ( Duchess ) ، بوره هاردی ( Beure Hardy ) کیفر ( Kiffer ) والد هوم ( Old Home ) جزء این گروه هستند از ارقام داخلی هر چند مطالعات دقیق عملی بعمل نیامده است ولی طبق مشهودات میتوان گفت بیشتر ارقام داخلی از جمله شاه میوه ـ پیغمبری روی به قابل ازدیاد هستند .
( مطالعات بیشتر در این مورد ضرورت دارد . )
2 ـ ارقامی که تطابق نسبی با به دارند یعنی درخت روی این پایه رشد کرده و عمر می کند ولی گره پیوند ضعیف است و خود درخت ضعیف و ناتوان می ماند . از جمله ارقام میتوان رقم بارلت و آنژو یا ژول کایوت که یک استرین از بارلت می باشند خواص زودرس تر میباشد اسم برد .
3 ـ ارقامی که اصلاً با پایه به سازگاری ندارند و درختان پیوند شده این ارقام روی به نمی گیرد یا اگر گرفت درخت بسیار ضعیف و کم بار خواهد شد . واریته بوسک ( Bosc ) و وینترنلیس ( Winter Nellis ) جزء این دسته می باشند .
بعد از این گروه بندی بهتر است به خصوصیات پایه های انتخابی به اشاره ای بشود .
1 ـ پایة آنژرتایپ ( A ) و یا E . M . A این لاین به آنژر تا حد زیادی در مقابل سرما و یخبندان مقاوم می باشد . رطوبت زیاد خاک را تحمل می کند و از خاصیت کوتاه کننده مناسبی برخوردار است در خاکهائیکه درصد آهک فعال از 8 درصد تجاوز کند به زردی ناشی از کمبود آهن مبتلا خواهد شد .
درختان پیوند شده روی آن خیلی زود ببار می نشیند . ( در بعضی ارقام از دو سالگی درخت شروع ببار دادن می کند ) در شرایط مساوی میوه درختان پیوند شده روی این پایه درشت تر خواهد بود ولی این مزیت در چند سال اول مشهود بوده بتدریج که به سن درخت افزوده میشود بعلت خاصیت پرباری از حجم میوه ها کاسته خواهد شد ( مگر اینکه تنک کنند ) تطابقش با اکثر ارقام مرغوب زیاد خوب نیست .
2 ـ پایه پرونس ( Province ) دارای قدرت رویش خوب حساسیت آن به کلروز زیادی آهک کمتر و در حد متوسط می باشد درجه تطابقش با ارقام تجارتی بخصوص با ویلیام خوبست و در اکثر مناطق قابل کشت می باشد . در ایران به نسبت وسیع فقط در مغان از آن استفاده شده است .
3 ـ لاین های انتخابی از به معمولی به لاین B و c : ایندو لاین که از به های معمولی انتخاب شده اند امروزه زیاد مورد توجه نمی باشند زیرا دوامشان به سرما کمتر است و به مرض قارچی معروف به لکة برگ ( Left spot ) حساس می باشند ( مخصوصاً لاین C ) این مرض معمولاً در خزانه ها روی پایه های بذری ظاهر میشود . در لاین ( c ) که حساس تر است موجب ریزش شدید برگها قبل از خزان و ضعیف شدن پایه قبل از رسیدن به مرحله پیوند میگردد . از طرف دیگر ریشه دار کردن قلم های به معمولی مشکلتر است و درصورتیکه قلم EM . A و پرونس بخوبی ریشه دار می شوند . بعلاوه پایه به های معمولی در درحات خیلی پائین سرما ( 24 - ) دوام ندارد .
4 ـ هپرید بین رقم گلابی Old Home با Farmingdale این پایه های جدید حاصل 40 سال تحقیق انجام گرفته در ایالت ارگون و کلن های است که از بذور هیبرید حاصل از دو ر قم فوق از گونه P . Communis بدست آمده اند . این تحقیق بوسیله Lyle Brooks در ارگون حاصل شده است خواص ممتاز آنها عبارتند از :
ـ دوام و مقاومت در مقابل سوختگی باکتریائی
Erwinia Amylovora
ـ مقاومت در شرایط قلیائی آهکی بالا
ـ تطابق کامل با تمام واریته های خوب تجارتی
ـ تمایل کم به پا جوش دادن
ـ مقاومت کلی در مقابل سرما
ـ مقاومت در مقابل مرض انحطاط گلابی ( Pear Decline )
ـ کلن های 51 و 333 از قدرت رویشی کم برخوردارند . آزمایشات روی کلن های قوی ادامه دارد
ـ زود ببار میرسند و پر بار می شنود .
برای اینکه از پایه به برای پیوند کردن ارقام گروه 2 و 3 مذکور در فوق بتوان استفاده کرد باید روش پیوند واسطه را بکار برد . از این روش در پیوند کردن ارقامی که به مرض انحطاط گلابی ( Pear Decline ) حساس هستند و یا به منظور پا کوتاه کردن آنها لازمست روی به پیوند شوند نیز استفاده می کنند . طرز کار نظیر همانست که در کتاب سیب گفته شد . مثلاً در مورد اخیر اگر بخواهند بارلت را روی به پیوند کنند از رقم ( old Home ) کمک می گیرند . یعنی ابتدا الدهوم را روی به پیوند می کنند . سپس روی آن بارلت را پیوند می نمایند . با این عمل با یک تیر دو نشان می توان زد و درختی از رقم مطلوب بدست آورد که هم پا کوتاه و زود رس بوده و هم به مرض خطرناک انحطاط گلابی مبتلا نخواهد شد ( عکس شماره 14 پیوند واسطه ای رقم هاردی روی به ( A ) فلش محل پیوند رقم واسطه ( هاردی ) را روی پایه به و ( B ) همان پایه سال بعد شامل رقم مطلوب روی رقم واسطه با ریشه به است .
در مواردیکه مسئله مرض مطرح نباشد و قصد فقط بدست آوردن درختان پا کوتاه باشد می توان از رقم بوره هاردی بعنوان پایه واسطه بهره گرفت .
در خاتمه جدولی حاوی مشخصات انواع پایه

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله درخت گلابی

دانلود مقاله گربه سانان

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله گربه سانان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

مقدمه
گربه سانان (Felidae) گوشتخوارانی هستند که برای شکار استعداد و مهارتهای زیادی پیدا کرده‌اند. معمولا در شکار از روش پنهان شدن استفاده می‌کنند و گاهی از روشهای کمین کردن و دنبال کردن شکار را بکار می‌برند. بدن آنها باریک و تا حدی دراز و سر گرد و پوزه کوتاه است. دستها و پاها در اکثر گونه‌ها زیاد بلند نیست ولی قوی و به یک اندازه هستند. در دست 5 انگشت و در پا 4 انگشت وجود دارد. چنگالها در همه گونه‌ها به استثنای یوزپلنگ قابل جمع شدن است و حیوان پنجه‌رو می‌باشد. رنگ آنها متفاوت است ولی طرحهای خال‌دار یا راه راه بیشتر دیده می‌شود.
جنسهای تیره گربه سانان
جنس Acinonyx

پاها بلند و باریک و پنجه‌ها فقط کمی قابلیت جمع شدن را داشته و بدون غلاف پوستی هستند. تمام بدن از لکه‌ها یا خالهای تیره میان پر پوشیده شده است. موهای پشت گردن بلند شده و قسمت یال مانند کوتاهی را تشکیل می‌دهد.
جنس Panthera
پاها نسبتا کوتاه و قوی و پنجه‌ها کاملا قابل جمع شدن هستند و دارای غلاف پوستی می‌باشند. اگر روی بدن خالهایی وجود داشته باشد میان خالی هستند و یا خوشه مانند به دور هم جمع شده‌اند. موهای پشت گردن بلند‌تر از قسمتهای دیگر بدن نیست.

 


جنس Felis
اندازه بدن و دم روی هم رفته از 175 سانتیمتر کمتر است. دم نسبتا کوتاه و معمولا کوتاه‌تر از نصف طول بدن است.
گونه های مهم جنس Felis
گربه وحشی اروپایی
این گربه وحشی با نام علمی Felis silvestris به اندازه گربه وحشی یا کمی بزرگتر از آن است. بدن آن کمی دراز و دم پر مو و نسبتا بلند و طول آن از نصف طول بدن و سر بیشتر است. در صورت پوزه کوتاه و سبیلهای بلند و سفید رنگ خشنی دارد. چشمها درشت هستند. دستها و پاها نسبتا بلند و باریک با پنجه‌های گرد و چنگالهای قوی و تیز و خمیده هستند. موهای بدن نرم و انبوه و موهای زیرین کرکی و فراوان هستند.

گربه جنگلی
گربه جنگلی با نام علمی Felis chaus از سایر گربه‌های وحشی بزرگتر است و طول بدن آن تا 75 سانتیمتر و دم آن تا 29 سانتیمتر می‌رسد. ماده‌ها بطور واضح از نرها کوچکتر هستند. بدن آنها تا حدی کوتاه و گوش نسبتا بزرگ و با موهای بلند انتهایی است. دم کوتاه و طول آن در حدود یک‌سوم بدن است. رنگ بدن بطور کلی قهوه‌ای و با سایه کمی از قرمزی است.
سیاه گوش
سیاه گوش با نام علمی Felis lynx گوشتخوارانی با اندازه متوسط هستند. طول بدن آنها 82 تا 105 سانتیمتر و دم 20 تا 31 سانتیمتر است. بدن کوتاه و حجیم و ساقها بلند و قوی با پنجه‌های خیلی پهن و انگشتان بوسیله پرده بهم وصل شده‌اند. گوشها بزرگ و پهن و با یک دسته موی بلند انتهایی است. رنگ موها از زرد خاکستری تا زرد متمایل به قرمز تغییر می‌کند.
گونه های مهم جنس Panthera
پلنگ
پلنگ با نام علمی Panthera pardus گوشتخوارانی هستند بزرگ که طول بدن آن تا 160 سانتیمتر و طول دم آنها تا 110 سانتیمتر می‌رسد. بدن دراز و باریک ودستها و پاها قوی و با اندازه متوسط و پنجه‌ها ناخن بزرگ که بطور واضح از دو طرف فشرده شده است. گوشها کوتاه و مدور و بدون موهای بلند انتهایی است. دم دراز و طول آن معمولا از نصف طول بدن بیشتر و باریک است. رنگ بدن خال‌دار و در رنگ سفید زمینه آثاری از زردی یا زرد قرمز یا زرد خاکستری وجود دارد.
ببر
ببر با نام علمی Panthera tigris گوشتخواری است با اندازه بزرگ و طول بدن آن تا 290 سانتیمتر و دم آن تا 110 سانتیمتر می‌رسد. بدن کشیده و قوی و دستها و پاها با اندازه متوسط قوی با پنجه‌های پهن و ناخنهای خیلی بزرگ است. گوش کوتاه و مدور و بدون موهای انتهایی است. موهای روی گونه‌ها کاملا بلند و موهای بدن انبوه است. رنگ زمینه بدن زرد اخرائی یا متمایل به نارنجی و با نوارهای عرضی تیره متمایل به سیاه است.

 

 

 

شیر
شیر با نام علمی Panthera leo از لحاظ اندازه بدن و دم تقریبا مانند ببر است ولی از لحاظ داشتن رنگ یکنواخت گندمگون که بدون نوارهای تیره عرضی است با آن متفاوت است. در شیر در انتهای دم یک دسته موی سیاه و در عقب گوش یک لکه سیاه وجود دارد و بین پهلوهای بدن با ناحیه شکم و سطح خارجی با سطح داخلی دستها و پاها اختلاف زیادی دیده نمی شود. در شیر در پهلوها و بالای گردن موهای بلند به صورت یال وجود دارد. نرها از ماده‌ها بزرگتر هستند. در شیر ایرانی یال کوتاه است.
پلنگ برفی
پلنگ برفی با نام علمی Panthera unica کوچکتر از پلنگ معمولی بوده ولی دم آن کلفت‌تر و بلند‌تر است و طول دم بیشتر از سه چهارم طول بدن می‌باشد. دستها و پاها با اندازه متوسط و گوشها کوچک و گرد و بدون موهای انتهایی است. در گردن موهای یال مانند کم رشد و در روی گونه‌ها ریشها کوتاه دیده می‌شود. پنجه‌ها خیلی قوی هستند و از دو طرف فشرده و قابل جمع شدن هستند. در روی بدن خالها به صورت گلهای بزرگ نامرتب با وسط خاکستری تیره هستند.

 


گونه مهم جنس Acinonyx

 

 

 

یوزپلنگ
یوزپلنگ با نام علمی Acinonyx jubatus زیاد به پلنگ شباهت دارد ولی بدن آن از پلنگ ظریف‌تر و سر کوچکتر و دستها و پاها بلندتر و بزرگتر و گوشها کوچکتر و گردتر هستند. در بچه‌های یوزپلنگ در بالای سر و گردن و امتداد تیره پشت تا نزدیک دم موها بلندتر شده و تا حدی به صورت یال درمی‌آیند. در بالغها طول بدن در حدود 130 سانتیمتر و طول بدن در حدود 75 سانتیمتر و موهای بدن کوتاه است. رنگ زمینه بدن در قسمت بالای بدن از گندمگون تا زرد کمرنگ با خاکستری سفید تغییر می‌کند ولی قسمت انتهایی دم در بالا کاملا سفید است.
یوزپلنگ یا یوز(نام علمی: Acinonyx jubatus) جانوری است مهره‌دار از رده پستانداران، راسته گوشتخواران، خانواده گربه‌سانان.
بدن این گربه سان بی‌همتا طی چندین میلیون سال تکامل طوری طراحی شده است که به این حیوان امکان حرکت با سرعتی برابر با ۱۱۰ کیلومتر در ساعت را می‌‌دهد. سرعت یوزپلنگ در عرض ۳٫۵ ثانیه پس از شروع دویدن به صد کیلومتر در ساعت می رسد که از شتاب بسیاری از ماشین های مسابقه ای نیز بیشتر است. اندام باریک، پاهای لاغر و بلند، قفسه سینه‌ای کم پهنا ولی عمیق و جمجمه‌ای کوچک، ظریف و گرد، یوز را به سریع‌ترین جانور روی زمین تبدیل کرده است. یوزها به آسانی از دیگر گربه سانان تشخیص داده می‌شوند. این امر تنها به دلیل وجود خال‌های روی بدن او نیست بلکه بدن باریک و کشیده، سر کوچک، چشم‌های بالا قرار گرفته و گوش‌های کوچک و تا حدودی پهن است که آنها را متمایز می‌کند. طعمه معمول آنها غزال‌ها (به ویژه غزال تامسون)، ایمپالا، آنتیلوپ‌ها و دیگر پستانداران سم دار حداکثر تا ۴۰ کیلوگرم وزن هستند. یک نر بالغ تنها هر چند روز یک بار شکار می‌کند اما ماده‌های دارای توله تقریباً هر روز به شکار می‌‌پردازند. در حالی که سایر گربه سانان شکارچیان شب هستند یوزها عمدتاً روز فعال بوده و اغلب در اوایل بامداد و غروب آفتاب به سراغ طعمه‌های خود می‌‌روند. تاکتیک او در شکار مخفی شدن و نزدیک شدن به طعمه است. زمانی که او به حدود ۳۰ متری طعمه خود رسید .
قدیمی ترین گربه سان شناخته شده حدود ۳۰ میلیون سال پیش در جایی که هم اکنون اروپا نامیده می شود پا به عرصه گیتی گذاشت.

قدیمی ترین گربه سان شناخته شده حدود ۳۰ میلیون سال پیش در جایی که هم اکنون اروپا نامیده می شود پا به عرصه گیتی گذاشت. البته مقطعی که در آن نخستین گربه ها از نیاکان میاسید خویش پدید آمدند لحظه واحدی در زمان نبود. طی هزاران سال یک انشعاب از میاسیدها رفته رفته گربه مانندتر شدند تا آنکه در اواخر دوره الیگوسن گونه ای تکامل یافت که به وضوح یک گربه سان است. دانشمندان نام این گربه را Proailurus یعنی «گربه اولیه» گذاشتند. پروایلوروس گربه ای تنومند به اندازه یک آسیلات بود که بسیاری از صفات ابتدایی یعنی نیاکانی اما نه لزوما پست تر نیاکان میاسید خویش را حفظ کرده بود. آشکارتر از همه آنکه تعداد دندان هایش از تمام گربه های امروزی بیشتر بود. گربه های امروزی در جهت سبک زندگی صرفا گوشتخواری بیشتر دندان های آسیای خردکننده عقبی شان را از دست داده اند در حالی که گوشتخواران سگ شکل هنوز برای سروکله زدن با استخوان این دندان های آسیا را دارند. دندان های گونه ای یا دندان های درندگی کارناسیال ها که در گربه ها حفظ شده است به گوشت برهایی تخصصی تبدیل شده اند و شبیه تیغه هایی چکش خورده اند که وقتی آرواره بسته می شود در وضعیتی قیچی مانند روی همدیگر می لغزند. پروایلوروس هم از این نوع دندان های درندگی برخوردار و بدون تردید یک گوشتخوار مطلق بود اما برخلاف گربه های امروزی دندان های آسیای عقبی را هم داشت.
پروایلوروس در بسیاری از سازش های درختی اش هم به میاسیدها شباهت داشت. پشتی نرم و کشیده داشت و مچ پاهایش فوق العاده انعطاف پذیر بود و برخلاف تمام گربه های امروزی ایستاری نیمه کف رو داشت. گونه های کف رو همچون خرس ها و انسان روی پاشنه می ایستند در حالی که گربه های امروزی پنجه رو هستند و روی پنجه های پایشان می ایستند.
وضعیت کلی پروایلوروس در ظاهر و سبک زندگی، جانوری بود احتمالا بسیار شبیه به فوساهای ماداگاسکار. فوسا که در ظاهر به طرز خارق العاده ای گربه سان و در عمل خویشاوند زبادها سیوت ها و جنت ها است با چالاکی حیرت انگیزی در تاج پوشش جنگل های ماداگاسکار لمور شکار می کند. پروایلوروس هم به احتمال زیاد همین طور بود و نخستی های اولیه و پرندگان و سنجاب های نخستین را شکار می کرد.
سنگواره گربه های اولیه فوق العاده کمیاب است و در درخت خانوادگی پروایلوروس تا ۲۰ میلیون سال پیش شکاف های بزرگی وجود دارد. در این زمان جنس جدیدی از گربه ها به نامPseudaelurus ظاهر شد که احتمالا از نسل مستقیم پروایلوروس بود. سودالوروس برخی از ویژگی های ابتدایی تر نیاکان خویش را از دست داد و جز آنکه کاملا پنجه رو نیست تفاوت بارزی با گربه های امروزی ندارد. ظهور سودالوروس نقطه عطفی در تکامل گربه ها است. گرچه در عصر پروایلوروس جهان عمدتا در پرده ای از جنگل های مرطوب و انبوه فرو رفته بود اما در اواخر الیگوسن و اوایل میوسن سردتر و خشک تر می شد. نتیجه این تحولات اقلیمی گسترش ساواناها و علفزارهای باز و انفجار گونه زایی در چرندگان و دانه خواران ساکن این دشت های پهناور بود. با ازدیاد آشیان های بوم شناختی مناسب برای شکارچیان، سودالوروس نیز برای اشغال آنها تنوع یافت. گرچه بعضی گونه های سودالوروس به زندگی درختی روی آوردند، گونه های دیگر زمینی تر و دونده تر شدند. علاوه بر این بزرگتر هم شدند و برای نخستین بار گربه ها به ۳۰ کیلوگرم یعنی حدودا معادل وزن یک یوز بالغ جوان رسیدند. سودالوروس به سرعت در سرتاسر وطن نیاکانی اش اوراسیا انتشار یافت و در اوایل دوره میوسن از طریق یک پل خشکی که با پایین آمدن سطح آب اقیانوس ها در شرایط سرد و خشک ظاهر شده بود پا به آفریقا گذاشت. این نخستین بار در طول تاریخ بود که آفریقا گربه ها را در خود منزل می داد.
تا اواسط میوسن سودالوروس جنسی با چندین گونه بود که در سرتاسر دنیا پراکنده بودند. بعضی گونه ها تا حدود ۸ میلیون سال پیش بدون تغییر باقی ماندند اما گونه های دیگر خاستگاه تمام دودمان های گربه هایی شدند که امروزه وجود دارند یا چندی پیش منقرض شدند. در حدود ۱۵ میلیون سال پیش سودالوروس ها به تدریج دو گروه شدند و هرکدام مسیر تکاملی جداگانه ای را دنبال کردند. یکی از آنها به گربه های امروزی ختم شد در حالی که مسیر دیگر به ظهور دندان خنجری های مشهور انجامید. انشعاب دندان خنجری ها که گاهی به اشتباه ببرهای دندان خنجری نامیده می شوند دندان خنجری ها خویشاوند نزدیک ببرها نبودند. در واقع خویشاوندی گربه اهلی با ببر نزدیک تر از دندان خنجری ها است به انبوهی از گونه های حیرت انگیز و تماشایی تنوع یافت. معروف ترین آنها خنجردندان کالیفرنیا Smilodon fatalis است که هزاران سنگواره از آن متعلق به تقریبا ۱۲۰۰ فرد از گودال های قیر لابری واقع در کالیفرنیا به دست آمده است. اسمیلودون در آمریکای شمالی و جنوبی زندگی می کرد و تا همین اواخر زنده بود. جدیدترین سنگواره ها تنها ۹۵۰۰ سال قدمت دارند که در واقع آخرین بازماندگان انشعاب دندان خنجری به شمار می آیند.
دندان خنجری ها نمایندگان آفریقایی همچون مگانترئون Megantereon نیز داشتند که گونه ای تنومند به اندازه یک پلنگ بزرگ و بسیار قوی هیکل بود. مگانترئون و دیگر دندان خنجری های آفریقایی خیلی زوتر از دندان خنجری های آمریکایی منقرض شدند اما با این حال به مدت دو میلیون سال در کنار گربه های آفریقایی امروزی زندگی می کردند. اگر می توانستیم نگاهی به آفریقای سه میلیون سال پیش بیندازیم دست کم سه گونه دندان خنجری درشت جثه می دیدیم که همان زیستگاه ها را با شیر، پلنگ و یوز شریک بودند. احتمالا مگانترئون درست همچون شیرها و پلنگ های امروزی یوزها را فراری داده و شکارشان را تصاحب می کرد. 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  28  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله گربه سانان

دانلود مقاله نظریه فطرت در قرآن

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله نظریه فطرت در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

یکى از مباحثى که در قرآن و سنت‏با اهمیت ویژه‏اى مطرح گردیده بحث فطرت است. فطرتمندى انسان، فطرى بودن دین، فطرت پسندى، حسن عدل و قبح ظلم، معلوم بودن فجور و تقوا به الهام فطرى، اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى در عالم ذر و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان، از جمله مسائلى است که آیات قرآن و روایات ائمه معصومین‏علیهم‏السلام بر آن دلالت صریح دارند.
اما مهم آن است که اگر چه در پاره‏اى آیات، انسان فطرتمند معرفى شده و بحث از الهام فطرى فجور و تقوا به انسان به میان آمده است ولى در بعضى آیات دیگر، خلقت طبیعى انسان به عنوان موجودى ظلوم، جهول، هلوع، کفار و طغیانگر مطرح شده است.
اگر در پاره‏اى از آیات، دین امرى فطرى معرفى گردیده و یا اقامه عدل هدف رسالت پیامبران بیان شده است (که به دنبال فطرى بودن دین، عدالتخواهى و اقامه قسط و عدل نیز فطرى خواهد بود) اما در پاره‏اى دیگر از آیات، سبب تشریع دین، بروز اختلاف اولیه بین انسانها و نیاز اضطرارى آنها به دین و قوانین لازم براى رفع اختلافات بیان گردیده است و از آن استنباط مى‏شود که دین مولودى اجتماعى است که انسانها به حکم اضطرار و به منظور رفع اختلاف به آن پناه برده‏اند و نه به حکم فطرت. و این البته با نظریه برخى از جامعه‏شناسان نزدیکى زیاد دارد.
و نیز اگر در برخى آیات سخن از اعتراف رسمى انسان به ربوبیت الهى و عهد و پیمان خداوند با او در عدم تبعیت از شیطان به میان آمده است در برخى دیگر از آیات خالى بودن ذهن انسان در بدو تولد از هر گونه شناخت و معلومى مطرح شده است و این نیز با نظریه‏هاى برخى از روانشناسان قرابت دارد.
در این مقاله برآنیم تا ضمن بحث از معناى لغوى فطرت با توجه به وزن و صیغه آن در کلام عرب، کاربرد و مشتقات آن در قرآن، و تفاوت آن با طبیعت و غریزه، به تبیین بینش خاص قرآن در مورد فطرت و پیآمدهاى اجتماعى آن بپردازیم و مى‏کوشیم تا با بهره‏جویى و استمداد از نظریه بدیع علامه طباطبائى در تفسیر المیزان، که کمتر به آن توجه شده و یا متاسفانه مورد بى‏مهرى واقع گردیده است‏به زدودن پاره‏اى از ابهامات بپردازیم.
معنى لغوى فطرت
واژه «فطرة‏» بر وزن «فعلة‏» دلالت‏بر نوع دارد مانند جلسة یعنى نوع خاصى از نشستن، مثلا اگر بگوییم: جلست جلسة زید یعنى مثل زید و به نوع نشستن وى نشستم. بنابر این واژه «فطرة‏» از ماده «فطر» به معنى نوعى خاص از آفرینش است‏یعنى خلقت و آفرینشى بى‏سابقه که از آن به ابداع تعبیر مى‏شود.
راغب اصفهانى در مفردات در مورد معنى فطرت چنین مى‏گوید: «و خداوند خلق را فطر نموده است و این فطر یعنى ایجاد کردن شى‏ء به شکلى بدیع و تازه بر کیفیتى که فعلى از افعال از آن صادر گردد». (1)
ابن اثیر نیز در نهایه، در توضیح ماده «فطر» در حدیث نبوى، «کل مولود یولد على الفطرة‏» (2) مى‏گوید: «فطر به معنى ابتدا و اختراع است و فطرة حالت آن ابتداء و اختراع را بیان مى‏کند مانند جلسة و رکبة یعنى نوعى خاص از نشستن و سوار شدن و معنى حدیث این است که: هر فردى بر نوعى خاص از صفات جبلى و طبیعى متولد مى‏شود به طورى که آماده پذیرش دین الهى مى‏گردد و اگر او را با همان صفات واگذارند پیوسته بر آن صفات استمرار دارد و از آنها مفارقت نمى‏کند و همانا علت عدول انسانها از آن، آفتى از آفات بشرى یا تقلیدى است که از غیر در آنها اثر مى‏گذارد...» (3)
بیان این مقاله درباره فطرت با تعبیر راغب به «و ابداعه على هیئة مترتبة لفعل من الافعال‏» و نیز با تعبیر ابن اثیر به «انه یولد على نوع من الجبلة والطبع المتهیئ بقبول الدین‏» هماهنگ است.
استعمال واژه فطرت و مشتقاتش در قرآن‏در قرآن مجید واژه‏هاى «فطره‏» (4) ، «فطرکم‏»، (5) «فطرنا»، (6) «فطرنى‏»، (7) «فطرهن‏»، (8) «فطور»، (9) «فطر»، (10) «منفطربه‏» (11) . انفطرت، (12) و «فاطر» (13) به کار رفته است که همه جا به معنى ابداع و آفرینش بدون سابقه است.

 

طبیعت، غریزه، فطرت
«طبیعت‏» یعنى سرشتى که اشیاى مادى بر آن آفریده شده‏اند، بیشتر در مورد موجودات بیجان به کار مى‏رود و اگر در مورد جاندارها به کار رود به آن جنبه‏هایى از جانداران که با بیجانها مشترکند اطلاق مى‏شود.
«غریزه‏» بیشتر در مورد حیوانات به کار مى‏رود و اگر در مورد انسان به کار رود به جنبه‏هاى حیوانى موجود در انسان اطلاق مى‏شود و عبارت از نوعى حالت تسخیرى و غیر آگاهانه یا نیمه آگاهانه از ناحیه خلقت است که بر خود محورى و یا بقاى نوع استوار است و به عضوى مادى از بدن انسان مربوط مى‏شود مانند غریزه گرسنگى که با سیستم عصبى هیپوتالاموس و یا غریزه تشنگى که با سیستم عصبى هیپوتالاموس و غده هیپوفیز ارتباط دارد و این دو از نوع گرایشهاى فیزیولوژیک به شمار مى‏روند که براى ادامه حیات حیوان ضروراند. و نیز مانند غریزه جنسى که از نوع گرایشهاى لازم براى بقاى نسل است و ارضا نشدن آن حیات موجود زنده را به خطر نمى‏اندازد بلکه بقاى نوع را به خطر مى‏اندازد.
«فطرت‏» در مورد انسان و خصلتهاى فرا حیوانى او به کار مى‏رود، در حد حالتى آگاهانه و حاوى نوعى قداست است. همچون غریزه و طبیعت‏سیرى تدریجى و ساختارى ثابت دارد اما مرحله‏اى تکاملى است که پس از فعلیت‏یافتن طبیعت و غریزه و نیز پس از شکوفایى حس و خیال یعنى همراه با پیدایش عقل تکون مى‏یابد و در پرتو آنها، گرایشهاى غریزى نیز مى‏توانند از نوعى قداست‏برخوردار شوند.
فطریات در انسان به ترتیب در سه ناحیه دانش، ارزش و گرایش شکوفا مى‏شوند و فعلیت مى‏یابند. در زمینه دانش، گزاره‏ها به شکل توصیفى و خبرى بیان مى‏شوند. در زمینه ارزش، گزاره‏هاى حاکى از آنها شکلى دستورى دارند. گرایشها نیز پاره‏اى حالات نفسانى‏اند که پس از شکوفایى ارزشها در انسان پدید مى‏آیند و موجب جهتگیرى وى به سوى هدفى والا و مقدس مى‏شوند. فعلیت ارزشها و گزاره‏هاى آنها منوط به فعلیت عقل نظرى و استمداد عقل عملى از آن است تا آنجا که اگر عقل نظرى در انسان شکوفا نشود و از مرتبه عقل بالقوه به مرتبه عقل بالفعل نرسد امکان فعلیت و جولان عقل عملى نخواهد بود. (14)
در این جا به این اجمال بسنده مى‏کنیم و به بررسى دو دسته آیات در این باره مى‏پردازیم: دسته اول آیاتى که معنایى سلبى از فطرت ارائه مى‏دهند و دسته دوم آیاتى که معنایى ایجابى دارند.
آیات دسته اول
آیه 78 سوره نحل به خالى بودن لوح نفس از کلیه معلومات در آغاز تولد و پیدایش تدریجى معلومات پس از آن از طریق حواس و فکر مى‏پردازد: «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لاتعلمون شیئا وجعل لکم السمع والابصار والافئدة لعلکم تشکرون‏» چنان که در تفسیر المیزان (15) ذیل آیه فوق آمده است‏سیاق آیه، و اشاره آن به مبادى علم حصولى یعنى حس و فکر و نیز پیدایش تدریجى معلومات در آنها، دلالت‏بر این معنى دارد که آنچه در این آیه از انسان در بدو تولد نفى شده است علم حصولى است. بنابراین، انسان در آغاز به هیچ چیزى که مبدا آن حس یا عقل باشد علم حصولى ندارد.
بدین ترتیب بنا به تصریح کلام وحى، هیچ گزاره‏اى اعم از گزاره‏هاى بدیهى و فطرى، یا غیر بدیهى و نیز اعم از این که متعلق شناخت آن عالم طبیعت، ماوراى طبیعت، انسان یا ذات احدیت و... باشد در آغاز تولد براى انسان به علم حصولى معلوم نخواهد بود.
و اگر چنین باشد که کودک در بدو تولد واجد هیچ تصور و تصدیقى نباشد در این صورت نه فقط دانش بلکه ارزشها و گرایشهاى انسانى نیز از طفل در آغاز پیدایش نفى مى‏شود زیرا ارزش، به عنوان ارزش فطرى و نه به عنوان غریزه و میل ناآگاهانه حیوانى، در انسان پس از علم وى به ارزشمندى آن حاصل مى‏شود و با نفى هر نوع علم و آگاهى، ارزشها نیز منتفى مى‏شوند. همین‏طور است گرایشهاى فطرى; زیرا هر گرایشى اعم از فطرى یا غیر فطرى پس از علم نفس به غایت آن و ارزشمندى آن غایت، براى انسان حاصل مى‏شود. بر این اساس نفس انسانى در آغاز پیدایش، هیچ تصور یا تصدیق فطرى و نیز هیچ ارزش یا گرایش فطرى را واجد نیست. تنها چیزى که انسان در آغاز و نیز به هنگام کهنسالى یعنى پس از ضعف قوا و از دست دادن معلوماتش واجد مى‏شود علم حضورى نفس به خودش است.
در سوره نحل آیه 70 آمده است: «والله خلقکم ثم یتوفاکم ومنکم من یرد الى ارذل العمر لکی لایعلم بعد علم شیئا ان الله علیم قدیر».
علامه طباطبائى نیز در تفسیر این آیه در المیزان (16) به این مطلب تصریح کرده‏اند و ادعاى خالى بودن ذهن انسان در آغاز پیدایش را همان چیزى مى‏دانند که روانشناسان بر آن تاکید کرده‏اند.
اگر چنین است، فطرى بودن دین و ارزشهاى انسانى به چه معنى خواهد بود؟ و نیز چگونه اقرار انسان به ربوبیت الهى در عالم ذرو اعتراف وى به عدم تبعیت از شیطان تفسیرى معقول مى‏یابند.
2- آیه‏213 سوره بقره به سبب تشریع دین مى‏پردازد: «کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین ومنذرین وانزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه وما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ماجاءتهم البینات بغیا بینهم فهدى الله الذین آمنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه والله یهدی من یشاء الى صراط مستقیم‏».
علامه طباطبائى در تفسیر این آیه ابتدا به بیان تاریخ اجمالى حیات اجتماعى و دینى نوع انسان مى‏پردازند و بنا به مفاد آیه، حکم در مورد انسان به زندگى اجتماعى و نیز لزوم رعایت عدل را از جمله احکامى مى‏دانند که انسان بنا به اضطرار به سوى آن کشیده شده است‏یعنى این دو حکم را معلول ضرورى این حکم مى‏دانند که: «انسان باید هر چیزى را که در طریق کمال او مؤثر است‏براى استکمال خود استخدام نماید و به هر طریق ممکن از موجودات دیگر و از جمله از همنوعان خود به نفع خود و براى بقاى حیات خویش استفاده نماید». و به این ترتیب بشر با استناد به این اصل به مسیر خود ادامه مى‏دهد تا با این مشکل روبرو مى‏شود که هر فردى از افراد انسان بنا به همین اصل، همان را مى‏خواهد که دیگران مى‏خواهند یعنى همان‏طور که او مى‏خواهد از طبیعت و دیگران به نفع خود بهره‏مند شود دیگران نیز همین را مى‏خواهند و همین جا است که زندگى اجتماعى را مى‏پذیرد و دوام اجتماع و در حقیقت دوام زندگى خویش را منوط به پذیرش عدالت اجتماعى و این که هر صاحب حقى به حق خود برسد مى‏داند و این بدان معناست که حکم بشر به اجتماع مدنى و عدل اجتماعى حکمى است که بشر آن را به اضطرار پذیرفته است‏به طورى که اگر اضطرار نمى‏بود هرگز هیچ انسانى حاضر نمى‏شد دامنه اختیار و آزادى خود را محدود کند. (17)
شاید مستند نمودن اختلاف دوم یعنى اختلاف پس از عرضه دین به عنوان بغى و عدم استناد اختلاف اول به عنوان بغى، مؤید نظر علامه باشد زیرا بغى آن گاه صدق مى‏کند که انسان چیزى را بداند ولى به خاطر منافع شخصى برخلاف آن عمل نماید اما اگر چیزى را نداند و اشتباه کند عنوان بغى بر آن صادق نخواهد بود.
اما در این صورت آیا این تفسیر با فطرى بودن عدل منافات ندارد؟ مسلما اگر فطرى بودن را بدین معنا بگیریم که هر انسانى آن را در بدو تولد مى‏داند و یا قبل از هر میلى به آن متمایل مى‏شود، گرایش به عدل، بنابر این تفسیر، از گرایشهاى فطرى محسوب نخواهد شد زیرا گرایش به عدل از چنین خاصیتى برخوردار نیست و در این صورت فطرى نبودن عدل مستلزم فطرى نبودن غایت ارسال انبیا است و اگر غایت ارسال انبیا (18) و سبب تشریع دین فطرى نباشد آیا خود دین مى‏تواند فطرى باشد.
علامه طباطبائى در ادامه به عنوان تاییدى از تاریخ به نفع نظریه ایشان مى‏فرمایند:
«و به همین جهت هر جائى که انسانى قوت بگیرد و از سایرین نیرومندتر شود در آن جا حکم عدالت اجتماعى سست مى‏شود و شخص نیرومند مراعات عدالت اجتماعى را در حق ضعیف نمى‏کند و لذاست که همواره شاهد رنج و محنتى بوده‏ایم که مردم ضعیف از طبقه قوى متحمل مى‏شوند. جریان تاریخ نیز تا به امروز که عصر تمدن و آزادى است‏بر همین منوال بوده است و اگر عدالت اجتماعى، اقتضاى اولیه طبیعت انسانى مى‏بود باید عدالت اجتماعى در شئون اجتماعات غالب مى‏بود در حالى که مى‏بینیم دائما خلاف این امر جریان داشته و نیرومندان خواسته‏هاى خود را به منظور نیل به مقاصد خود بر طبقه ضعیف تحمیل مى‏کردند. (19) »
3 - در آیات 34 سوره ابراهیم، 72 سوره احزاب،19 سوره معارج، و7 سوره علق، انسان طبعا به صفات ظلوم، کفار، جهول، هلوع و طغیانگر توصیف شده است. علامه طباطبائى این آیات را تاییدى بر نظر خود دانسته‏اند (20) آیا این توصیفات مستلزم نفى فطرى بودن ارزشهاى معنوى در انسان نیست؟ آیا اتصاف طبعى انسان به این صفات، سرانجام نوعى دعوت به رذایل و غلبه شر بر خیر و هلاکت انسان را در پى نخواهد داشت؟
روانشناسان عموما ذهن انسان را در آغاز تولد خالى از هر گونه معلوم بالفعلى مى‏دانند. (21) برخى از جامعه‏شناسان نیز خواسته‏هاى معنوى انسان را معلول ضرورتهاى اجتماعى دانسته‏اند و معتقدند تنها منافع و مصالح مادى بشر است که مقتضى زندگى اجتماعى و وضع مقررات و رعایت عدالت اجتماعى است و علم و دانش اندوزى نیز تنها به این دلیل که بهترین ابزار تحصیل زندگى مادى و کسب قدرت و تسلط بر دیگران است، مطلوب جامعه بشرى است و قداست زندگى اجتماعى، عدالت اجتماعى، دانش اندوزى و... نیز داراى قداست فرضى به منظور نیل زودتر به مقصود است نه این که اینها ذاتا داراى قداست و ارزش باشند. (22)
آیا همچون برخى عالمان جدید منکر فطریات شویم و دلایل فوق از قرآن، تفسیر، سنت تاریخى، روانشناسى و جامعه‏شناسى را مستمسک قرار دهیم یا با بى‏مهرى تمام علامه طباطبائى را متهم به ارائه تفسیرى سطحى و همسو با دانشمندان تجربى کنیم و یا به حکم عقل و تجلى عالى و اکمل آن در کلام وحى، ملاک فطریات را در هر حوزه و مقام متناسب با آن معرفى کنیم؟
در ناحیه تصورات از دانشها، فطرى را آن بدانیم که یا عارض ذهن نمى‏شود - اگر انسان در مرتبه‏اى نباشد که بتواند آن را تصور کند - و یا اگر عارض ذهن شد به دلیل بساطت آن خالى از هر نوع ابهام و پیچیدگى باشد و در ناحیه تصدیقات از دانشها، فطرى را چنان تعریف کنیم که همین قدر که انسان در مسیر رشدش به مرحله‏اى برسد که بتواند طرفین حکم یعنى موضوع و محمول را تصور کند ارتباط آنها را تصدیق نماید. و در این خصوص به آموزش و استدلال، نیاز نداشته باشد و در این صورت پذیرش فطریات با آیه 78 سوره نحل منافاتى نخواهد داشت و روانشناسان نیز متهم به انکار فطریات نخواهند گشت.
در ناحیه ارزشها نیز، پس از شناخت مراحل و مراتب مختلف مقام انسانیت، نیل به ارزشمندى هر ارزش فطرى را مشروط به راهیابى انسان به مقام و مرتبه ویژه آن کنیم تا در آن مقام از مقامات انسانى بدون احتیاج به هر گونه آموزش و استدلال و به صورتى خودجوش، به ارزشمندى و قدسى بودن آن حکم نماید - اگر چه در مراحل پایینتر ممکن است مسائلى از قبیل اختلافات انسانها زمینه‏ساز صعود انسان به مرتبه بالاتر و تصدیق ارزشمندى چیزى (مثل حسن عدل و قبح ظلم) گردد - و پس از آن به سوى آن جهتگیرى کند بدون این که در این جهتگیرى و گرایش خویش به عنوان گرایشى فطرى، دلیلى جز قرار گرفتن وى در مرتبه و مقام انسانى ویژه آن و علم به ارزشمندى آن غایت داشته باشد.
بر این اساس، تفسیر علامه در ذیل آیه‏213 سوره بقره - در خصوص منفعت طلبى انسان در مرتبه‏اى، و گرایش وى به زندگى اجتماعى و بروز اختلاف به عنوان امرى طبیعى در مرتبه‏اى بالاتر و باز حرکت وى به سمت عدالت اجتماعى در مرتبه‏اى بالاتر از مرتبه قبلى، بیانگر سیر تدریجى او به سمت کمال و التزام تکوینى وى به لوازم هر مرتبه خواهد بود. طبیعى است‏به حکم قاعده ضرورت بین علت و معلول، نیل به هر مرتبه پس از تحصیل کلیه شرایط لازم اجتناب ناپذیر خواهد بود و این اجتناب ناپذیرى، نافى فطرى بودن لوازم ذاتى و تکوینى هر مرتبه نخواهد بود چه غیر فطرى و نیز فطرى پس از تحصیل شرایط لازم براى شکوفایى آنها، ضرورة فعلیت مى‏یابند و در نیازمندى یکى به تامل و نظر، و عدم نیاز دیگرى به تامل و نظر در هر مرتبه متفاوت مى‏گردند و به عبارتى دیگر، در هر مرتبه، فطریات از لوازم ذاتى آن مرتبه خواهند بود به طورى که خود آن مرتبه و فعلیت‏یافتنش در شکوفایى آن امر فطرى کافى خواهند بود اما در غیر فطریات، تامل و نظر نیز لازم خواهد بود یعنى شرط شکوفایى آنها محسوب مى‏شود.
و در این صورت نظریه جامعه‏شناسان نیز در مورد خاستگاه اجتماعى دین به شرط عدم انحصار آن در اجتماع و نیز به شرط این که دین را ساخته و پرداخته دست انسان در اوضاع اجتماعى ویژه ندانند مقبول خواهد بود; چه با یک تامل منطقى مى‏توان فهمید که گزاره «هر اجتماع و بدنبال آن بروز هر اختلافى نیازمند قانون و دستورالعمل است‏» و منعکس به موجبه کلیه «هر قانون و دستورالعملى مولود ضرورتى اجتماعى است‏» نمى‏شود بلکه به موجبه جزئیه منعکس مى‏گردد و بر این اساس خاستگاه دین صرفا اجتماع و اختلافهاى افراد نخواهد بود بلکه نیازهاى معنوى فردى وى نیز در مسیر رشد و تکامل او را نیازمند دین مى‏گرداند. همچنین اتصاف انسان به داشتن طبعى ظلوم، جهول، کفار، هلوع و... بیانگر لوازم ذاتى انسان در مرتبه معینى از وجود است که این مرتبه اولا در طول سایر مراتب و مقامات انسانى قرار دارد ثانیا شرط لازم شکوفایى مراتب بعدى است و گذر از آن لازم و حتمى است لذا در آیه 72 و73 سوره احزاب: «انا عرضنا الامانة على السموات والارض والجبال فابین ان یحملنها واشفقن منها وحملها الانسان انه کان ظلوما جهولا» اتصاف انسان به ظلم وجهل مصحح عرضه امانت الهى - یعنى ولایت الهیه و کمال عبودیت از ناحیه تلبس به اعتقاد و عمل صالح و سلوک راه کمال و ارتقاء از ماده دون به اوج اخلاص به انسان معرفى شده است زیرا موضوع قابل ظلم و جهل است که مى‏تواند متصف به دو وصف عدل و علم شود و در مسیر رشد و تعالى به مرتبه‏اى نایل گردد که تدبیر امرش را به ست‏خداوند سپارد و ولایت الهیه شامل حال او گردد. (23) و بر همین اساس در آیات سوره معارج: «ان الانسان خلق هلوعا× اذا مسه الشر جزوعا× واذا مسه الخیر منوعا× الا المصلین× الذین هم على صلاتهم دائمون× والذین فى اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم...» هلوع بودن انسان که توضیح آن در آیات 20 و 21 آمده از جمله صفاتى معرفى شده است که انسان به اقتضاى حکمت الهى و به منظور اهتداى او به سمت‏خیر و سعادت به آن متصف شده است زیرا این صفت تنها وسیله‏اى است که انسان را به سعادت و کمال مى‏رساند مشروط بر این که از این صفت‏سوء استفاده نکند و آن را در عداد صفات رذیله قرار ندهد لذا استثناء انسانهاى نمازگزار نه به این معنى است که صفت هلع در این دسته از انسانهاى مؤمن وجود ندارد بلکه به این معنى است که اینان این صفت را در همان جنبه کمالى و مثبت آن یعنى تنها وسیله صعود به مراتب بالاتر و رسیدن به لوازم ذاتى آن مراتب نگه داشته‏اند و آن را به یک صفت رذیله تبدیل نکرده‏اند (24) و این همه بیانگر این معنى است که:
هر مرتبه لوازمى دارد که منفک از آن مرتبه نیست. انسان در حالى که طفل است‏خیر و شر خویش را به وسیله تجهیزات غریزى تشخیص مى‏دهد و بر همین حال است تا به مرحله بلوغ و رشد عقلانى بر سد و ادراک حق باطل برایش میسور گردد و در این هنگام، بسیارى از مصادیق خیر و شر در نزد وى تغییر مى‏یابند و اگر بر همان مسیر قبلى یعنى پیروى از هواهاى نفسانى و پافشارى بر مشتهیات نفسانى اصرار ورزد از اتباع حق غافل مى‏گردد و تارها بر فطرت فعلیت‏یافته خود مى‏تند. پس انسان با رسیدن به بلوغ عقلانى به اولین منزل و مرتبه ویژه انسان مى‏رسد و از این اولین منزل انسانیت، نسیم روح‏بخش فطرت وزیدن آغاز مى‏کند و صفاتى که در مورد فطریات به عنون وجه فارق فطرى از غریزى برشمردیم آشکار مى‏گردد.
پس فطرى نه آن است که در آغاز تولد همراه انسان است و نه آن است که هر انسانى در هر مرتبه‏اى آن را تصدیق مى‏کند بلکه آن است که در مسیر تکوینى انسان به سمت کمال پس از رسیدن وى به مرتبه بلوغ عقلانى در پرتو اعمال صالحه شکوفا مى‏گردد و از لوازم ذاتى آن مرتبه محسوب مى‏شود و نماز و راه یافتن به عمق آن و برقرارى ارتباط بین خالق و مخلوق، از زبان خالق آگاه به کلیه عوالم و مراتب وجود اولین شرط این شکوفایى است که نمازگزار بسته به مرتبه و مقامى که در آن قرار دارد نمازش در همان مرتبه و لوازم و مکشوفات وى، خاص همان مرتبه است و در هر صورت نیل به مقصود با «ایاک نعبد» و نه «ایاک اعبد» در اولین خطاب به خداوند آغاز و... با سلام یعنى رجوع به کثرات به شرط سلامت از حجب آنان و بقاى به حق محقق مى‏شود و این آغاز و این پایان اهمیت و نقش جامعه صالح را در عبادت خداوند و نیل به کمالات انسانى آشکار مى‏کند. بگذاریم و بگذریم که این شکسته پاى درمانده را در این وادى پاى گام زدن نیست.
آیات دسته دوم
در این جا به بررسى آن دسته از آیات مى‏پردازیم که معنایى ایجابى درباره فطرت دارند، آیا این دسته آیات درباره فطرت پس از شکوفایى عقل و رسیدن انسان به مرتبه عقلانى سخن مى‏گویند یا قبل از آن؟
1 - در قرآن در آیات متعددى با عنوان «ذکر» نام برده شده است‏حتى خود پیامبر اکرم نیز با عنوان «ذکر» خطاب شده است. در سوره غاشیه آیه 21 خداوند، پیامبر اکرم را مورد خطاب قرار مى‏دهد و مى‏فرماید «فذکر انما انت مذکر...» یادآورى کن همانا جز این نیست که تو فقط یادآورى کننده هستى. این خطاب قرآن به پیامبر این معنا را القا مى‏کند که گویى انسانها چیزهایى را در اول تولد و قبل از آن مى‏دانسته و با آنها متولد شده‏اند به طورى که با یادآورى واسطه وحى آنها را به یاد مى‏آورند.
2 - در بعضى آیات، استفهام تقریرى به کار رفته است و سؤالاتى بلا جواب مطرح شده‏اند:
سوره زمر آیه‏9: «هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون.
سوره ص آیه 28: «ام نجعل الذین آمنوا وعملوا الصالحات کالمفسدین فى الارض ام نجعل المتقین کالفجار».
سوره رعد آیه‏19: «افمن یعلم انما انزل الیک من ربک الحق کمن هو اعمى.
چنین به نظر مى‏رسد که این نوع استفهامات بلاجواب بر این مطلب دلالت دارد که جواب آنها بر همگان آشکار و فطرة معلوم است.
3 - در سوره شمس به الهام فطرى فجور و تقوا تصریح فرموده و آن را فعل الهى مى‏داند سوره شمس آیه‏7 و 8: «ونفس وماسویها فالهمها فجورها وتقویها».
4 - و بالاخره در سوره روم آیه 30 براى اولین بار واژه «فطرة‏» را به کار مى‏برد و ابتناى دین بر فطرت و سرشت انسانها را یادآور مى‏شود و خلق و آفرینش را دگرگون ناشدنى معرفى مى‏نماید: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التى فطر الناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لایعلمون‏».
5 - آیه میثاق و اقرار به ربوبیت‏خداوند نیز بر نوعى پیمان بین انسان و ذات احدیت دلالت دارد: سوره اعراف آیه 172: «واذ اخذ ربک من بنى آدم من ظهورهم ذریتهم واشهدهم على انفسهم الست‏بربکم قالوا بلى شهدنا ان تقولوا یوم القیامة انا کنا عن هذا غافلین‏».

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   19 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نظریه فطرت در قرآن