لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 20
کودتای ۲۸ مرداد، کودتایی است که با طرح و حمایت مالی و اجرائی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا و سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا علیه دولت محمد مصدق در مرداد ۱۳۳۲ به انجام رسید.
طرفداران محمد رضا پهلوی، آخرین پادشاه ایران از این روز به عنوان قیام ۲۸ مرداد یاد میکنند.
تابستان سال ۱۳۲۰ در میانه جنگ جهانی دوم، نیروهای بریتانیا و شوروی وارد ایران شدند. رضاشاه پهلوی عملاً از کشور تبعید شد و محمدرضاشاه به جای پدر بر تخت سلطنت نشست. بی اقتداری نسبی شاه جدید، به ویژه در سالهای ابتدایی، به تنش میان نیروهای سیاسی و تزلزل نهادهای قدرت دامن میزد.
در فاصله سالهای ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰، یعنی دهه اول سلطنت محمدرضاشاه، نخست وزیر حدود پانزده بار عوض شد؛ افرادی چون احمد قوام السلطنه، علی سهیلی، محمد ساعد، ابراهیم حکیم الممالک و عبدالحسین هژیر در این دوران به مقام نخست وزیری رسیدند.
از سوی دیگر، با پایان گرفتن جنگ جهانی دوم طرز فکر و پیروی ازجنبشهای استقلال طلب و ضدامپریالیستی در دنیا رو به گسترش بود و در ایران نیز نگاه ملی گرایانه جایگاه ویژهای در سیاست پیدا میکرد.
در سال ۱۳۲۷، جبهه ملی ایران با ائتلاف طیف گستردهای از نیروهای سیاسی که شاید تنها در نگاه ملی گرایانه خویش مشترک بودند، تأسیس شد، یکی از پایههای اصلی این جبهه دکتر محمد مصدق بود.
رویارویی دکتر مصدق با بریتانیا در آغاز دهه ۳۰ خورشیدی موضوع تازهای نبود. سال ۱۳۰۲، در دوره تصدی وزارت امورخارجه در کابینه مشیرالدوله نیز، مصدق با آنچه بریتانیا «منافع» خود در ایران میدانست، به مخالفت پرداخته بود. بلافاصله پس از مشیرالدوله، رضاخان سردار سپه (بعداً: رضاشاه) به نخست وزیری رسید و مصدق از قدرت فاصله گرفت.
ظهور مجدد و مؤثر مصدق در عرصه سیاست ایران تنها پس از اشغال کشور و برکناری رضا شاه از سلطنت ممکن شد. در اولین انتخابات پس از رضا شاه (دوره چهاردهم مجلس شورای ملی)، مصدق بیشترین رأی را در تهران کسب کرد و با تلاش او طرحی در مجلس تصویب شد که به دولت اجازه نمیداد در حین اشغال در مورد نفت با خارجیها مذاکره کند. یکی از نقاط مهم حیات سیاسی مصدق انتخابات دوره شانزدهم مجلس شورای ملی بود که تقلبهای گسترده در آن، برخی ملی گرایان و مخالفان دربار را بیش از پیش به هم نزدیک کرد. جبهه ملی نیز به کمک معترضانی چون محمد مصدق، حسین مکی و مظفر بقایی تأسیس شد که ورودشان به مجلس شورای ملی شانزدهم (در دور دوم انتخابات) راه را برای تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت هموار کرد و سرانجام به رهبری مصدق، ملی سازی نفت ایران از طرح به قانون بدل شد. جوّ میهن پرستی و بیگانه ستیزی در ایران بالا گرفته بود و ترور نخست وزیر وقت، سپهبد حاجعلی رزم آرا به دست «فدائیان اسلام» زنگ خطر دیگری بود هم برای محمدرضاشاه، هم برای کسانی که «خائن» و «مزدور بیگانه» نامیده میشدند. حسین علاء هم که به جای نخست وزیر مقتول، سپهبد حاجعلی رزم آرا نشست، چارهای جز برخاستن زود هنگام و سپردن کرسی وزارت به مصدق نیافت.
دغدغه و برنامه اصلی دولت مصدق به اجرا درآوردن قانون «ملی شدن صنعت نفت» بود.
از آن پس مذاکرات پی در پی بریتانیاییها و میانجیگری امریکاییها بی نتیجه ماند و حتی شکایت انگلیس به دیوان لاهه و شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز تأثیری بر روند ملی شدن نفت ایران نگذاشت. مصدق در لاهه و نیویورک به دفاع از حق مالکیت مردم بر منابع سرزمین خود پرداخت تا «انگلیس»، «انگلیس دوستان» و «انگلیس ترسان» را بیش از پیش با خود دشمن کند.
پس از تصویب قانون ملی شدن صنعت نفت در ایران دکتر مصدق به نخستوزیری رسید. او برنامه خود را اجرای این قانون (و نیز اصلاح قانون انتخابات) اعلام کرد. مذاکرات با شرکت نفت ایران و انگلیس شروع شد.
شرکت نفت آماده پذیرش ملی شدن نفت ایران نبود و همچنان بر ادامه قرارداد ۱۹۳۳ اصرار داشت. دکتر مصدق از شرکت نفت ایران و انگلیس خلع ید کرد و کارشناسان و مدیران این شرکت ناچار از ترک ایران شدند.
دولت بریتانیا از ایران به شورای امنیت شکایت کرد. شورا رسیدگی به این شکایت را به دیوان بین المللی در لاهه ارجاع کرد. دکتر مصدق دادگاه بینالمللی را برای رسیدگی به این مسئله که امری مربوط به حق حاکمیت ایران بود صالح ندانست. دیوان نیز بالاخره به عدم صلاحیت خود رای داد. بدین ترتیب بریتانیا و شرکت نفت که نتوانستند از مجراهای قانونی بینالمللی با ملی شدن نفت ایران مقابله کنند به اقدام در ایران پرداختند. مخالفان مصدق در ایران را متشکل و هماهنگ کردند وبا صرف پول چهرههائی را که در آغاز نهضت ملی شدن نفت با مصدق همراه بودند، به مقابله با او کشاندند. هدف بریتانیا و شرکت نفت برکناری مصدق به صورتی دنیا پسند واز طریق مجلس و افزایش فشار داخلی بود.
دکتر مصدق توانست در مقابل این فشارها نیز مقاومت کند. با رفراندم و انحلال مجلس دیگر معلوم بود که بریتانیا باید دست از اقدامات قانونی بردارد و رو در رو مصدق را ساقط کند. اما در همین مورد هم سعی در حفظ ظاهری قانونی کرد و با همراه کردن شاه، دستخطهائی از او برای عزل دکتر مصدق و نصب سپهبد زاهدی به نخستوزیری گرفتند. در ۲۵ مرداد دکتر مصدق که صدور فرمان عزل را خلاف روح قانون اساسی و حکومت مشروطه میدانست از قبول آن سرباز زد. در ۲۸ مرداد حرکت هماهنگی که سازمانهای اطلاعاتی بریتانیاو آمریکا طرح کرده بودند آغاز شد.
مخالفان مصدق
اولین مخالفان مصدق وابستگان شرکت نفت ایران و انگلیس و هواداران سیاست بریتانیا در ایران بودند. این گروه در بخشهای مختلف اجتماع فعال بودند. برخی از نمایندگان دوره ۱۷ به ویژه در مجلس با دکتر مصدق آشکار و پنهان مخلفت میکردند. شبکه بدامن دستگاه مطبوعاتی وابسته به شرکت نفت ایران و انگلیس هم با نوشتن مقاله و پخش اخبار و دامن زدن به شایعات نقش خود را ایفا میکردند.
در ایران دوران کودتای ۲۸ مرداد، قبل و بعد از جنگ دوم جها نی، سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا، به ریاست شاپور ریپورتر که به عنوان رئیس (بعد از جنگ دوم جهانی) شبکه اطلاعاتی بریتانیا در ایران اقامت داشت بر حوادث مهمی تأثیر نهاده و نقش اصلی و تعیین کننده داشت. در رأس عملیات انتشاراتی و دروغپراکنی انگلیسیها در ایران دکتر زنر از شبکه بدامن از نزدیکان خانم لمبتون قرارداشت که بهویژه برای همکاری با «شرکت نفت ایران و انگلیس» از سوی سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا به ایران اعزام شده بود.
گروه دیگر درباریان و وابستگانشان بودند. اشرف پهلوی و شاهپور علیرضا از فعالترین درباریان مخالف مصدق شدند.
در کمتر از پنج سال میان تشکیل «جبهه ملی ایران» و کودتای ۲۸ مرداد، اختلافهای بسیاری میان مصدق و نزدیکانش ایجاد شد و درگیریهای مصدق با یاران سابقش، سرنگونی دولت او را تسهیل کرد.
اگرچه محمدرضا شاه نیز خواهان برکناری مصدق بود، اما به نظر میرسد ترس او از عواقب احتمالی شکست در برابر نخست وزیر مردمی، توان مقابله را تا حد بسیاری از او گرفته بود.
در آغاز سال ۱۳۳۱، قوام السلطنه به ایران بازگشت و حمایت بریتانیا و نزدیکان شاه، بخصوص خواهرش اشرف از قوام، با مشکلات مصدق با مجلس شورای ملی و رئیس وقت مجلس، حسن امامی همراه شد.
با شدت گرفتن مخالفتها، مصدق در روز ۲۵ تیر ۱۳۳۱ داوطلبانه از قدرت کناره گرفت اما حمایت بی سابقه مردم از مصدق، ظرف چند روز قوام و شاهیان را وادار به عقب نشینی کرد و بازگشت مصدق به قدرت در رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ با سختگیری بیشتر او و اصرارش بر کسب اختیارات بیشتر همراه شد. از این تاریخ به بعد، اختلاف مصدق با نزدیکانش بتدریج بالا گرفت و اشخاصی چون مظفر بقایی، آیت الله کاشانی، حسین مکی و ابوالحسن حائری زاده به صف منتقدان نخست وزیر پیوستند.
برخی از روحانیان نیز که یا وابسته به سیاست بریتانیا و یا طرفدار دربار بودند در مقابله با مصدق فعالیت میکردند. آیتالله کاشانی که در آغاز همراه مصدق بود بعد از رویداد ۳۰ تیر ۱۳۳۱ همراه با دکتر مظفر بقائی و حسین مکی و حائریزاده به مخالفان او پیوست. در رویداد ۹ اسفند مشخصا روحانیونی مانند کاشانی و بهبهانی در توطئه کشتن مصدق شرکت داشتند که با هوشیاری مصدق به هدف خود نرسیدند.
عدهای از افسران بازنشسته ارتش و ژاندارمری با تشویق و تحریک و تطمیع دربار به صف مخالفان پیوستند. توطئه ربودن و شکنجه و کشتن سرتیپ افشارطوس، رئیس شهربانی، با همکاری برخی از این افسران و سازمان مخفی اطلاعات بریتانیا انجام گرفت.
شکاف جبران ناپذیر در جبهه حامیان مصدق، به هر دلیلی که پیش آمده بود، آتشی بود که دود آن اندکی بعد به چشم هر دو طرف رفت؛ پایان دولت مصدق و آغاز اختناق سیاسی نزدیک بود.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود تحقیق کامل درمورد کودتای ۲۸ مرداد