فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی فوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مقاله در مورد روابط فرهنگی در عصر پهلوی

اختصاصی از فی فوو مقاله در مورد روابط فرهنگی در عصر پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله در مورد روابط فرهنگی در عصر پهلوی


مقاله در مورد روابط فرهنگی در عصر پهلوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه40

 

بخشی از فهرست مطالب

رویدادهای عصرپهلوی

 

چالشها وچشم اندازروابط ایران وامریکا

 

ازدواج سیاسی، طلاق سیاسی

 

منابع

 

 

 

 

 

- چالشها وچشم اندازروابط ایران وامریکا

 

زمانی که میرزا ابوالحسن شیرازی اولین فرستاده سیاسی یا سفیر ایران در عهد ناصری با حکم ناصر الدین شاه مامور به تاسیس سفارت درینگه دنیا یعنی ممالک امریکا یا ایالات متحده امریکا شد تصور نمی کرد که روزی مسائل فیمابین تهران – واشنگتن انقدر پیچیده وبغرنج شود که گره گشایی تئوریک ازان ؛ موضوع صدها سمینار و پژوهش قرار گیرد تا بلکه کور سویی برای گره گشایی عملی بتوان تصور کرد. این ابهام و حیرت منحصر به حاجی واشنگتن نبود که مردی ساده وسنتی وبیگانه ازدنیای مدرن بود و می نمود؛ ساموئل بنجامین اولین سفیر امریکا درایران نیز چنین چشم اندازی را در روابط فیمابین تصور نمی کرد. بهرحال با گذشت بیش از150 سال از اولین ارتباطات وتعاملات ملتین و دولتین ایران وامریکا امروز سطح و نوع این روابط دروضعیت ویژه ای است که ویژگی این وضعیت معلول عوامل گوناگونی است که دراین نوشتار به اختصار به برخی ازانها ومهمترین چالشهای موجود وچشم انداز قابل تصور اشاره خواهم کرد.

 

 

 

 

 

- پیشینه تاریخی روابط ایران وامریکا :

 

دریک سطح کلان روابط ایران وامریکا به 3دوره قابل تقسیم وتفکیک است ومولفه اصلی سازنده هردوره ؛ ویژگیهای مشترک حاکم براین روابط می باشد . این دوره ها عبارتند از:

 

الف : دوره روابط ابتدایی ؛ محدود وخنثی : این دوره نزدیک به 100سال ازعهد ناصری تا اشغال ایران توسط متفقین درسال 1320برابر با 1941میلادی ادامه داشت . دران زمان اصل بی طرفی وانزوا مبتنی بردکترین مونروئه برسیاست خارجی امریکا حاکم بود ازاین رو واشنگتن اساسا درصحنه بین المللی سودایی درسر نداشت وتمام هم وغم دولتهای ملی وایالتی توسعه همه جانبه این کشور درچارچوب مرزهای کشوری بود و دورافتادگی جغرافیایی این سرزمین نوعی فرصت تاریخی برای امریکاییان ایجاد نمود تا فرایند ملت سازی دراین کشور دور از بحرانهای شایع قرن نوزدهم سامان یابد . ایران نیز دراین سالها محل تنازع وکشاکش منافع دولتین روس وبریتانیا بود و دول دیگر ی که سیاستهای توسعه طلبانه واستعماری داشتند م

 


دانلود با لینک مستقیم


مقاله در مورد روابط فرهنگی در عصر پهلوی

دانلود تحقیق با موضوع روابط فرهنگی ایران در عصر پهلوی

اختصاصی از فی فوو دانلود تحقیق با موضوع روابط فرهنگی ایران در عصر پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق با موضوع روابط فرهنگی ایران در عصر پهلوی


دانلود تحقیق با موضوع روابط فرهنگی ایران در عصر پهلوی

بخشی از مقاله:

چالشها وچشم اندازروابط ایران وامریکا : زمانی که میرزا ابوالحسن شیرازی اولین فرستاده سیاسی یا سفیر ایران در عهد ناصری با حکم ناصر الدین شاه مامور به تاسیس سفارت درینگه دنیا یعنی ممالک امریکا یا ایالات متحده امریکا شد تصور نمی کرد که روزی مسائل فیمابین تهران – واشنگتن انقدر پیچیده وبغرنج شود که گره گشایی تئوریک ازان ؛ موضوع صدها سمینار و پژوهش قرار گیرد تا بلکه کور سویی برای گره گشایی عملی بتوان تصور کرد. این ابهام و حیرت منحصر به حاجی واشنگتن نبود که مردی ساده وسنتی وبیگانه ازدنیای مدرن بود و می نمود؛ ساموئل بنجامین اولین سفیر امریکا درایران نیز چنین چشم اندازی را در روابط فیمابین تصور نمی کرد. بهرحال با گذشت بیش از150 سال از اولین ارتباطات وتعاملات ملتین و دولتین ایران وامریکا امروز سطح و نوع این روابط دروضعیت ویژه ای است که ویژگی این وضعیت معلول عوامل گوناگونی است که دراین نوشتار به اختصار به برخی ازانها ومهمترین چالشهای موجود وچشم انداز قابل تصور اشاره خواهم کرد. - پیشینه تاریخی روابط ایران وامریکا : دریک سطح کلان روابط ایران وامریکا به 3دوره قابل تقسیم وتفکیک است ومولفه اصلی سازنده هردوره ؛ ویژگیهای مشترک حاکم براین روابط می باشد . این دوره ها عبارتند از: الف : دوره روابط ابتدایی ؛ محدود وخنثی : این دوره نزدیک به 100سال ازعهد ناصری تا اشغال ایران توسط متفقین درسال 1320برابر با 1941میلادی ادامه داشت . دران زمان اصل بی طرفی وانزوا مبتنی بردکترین مونروئه برسیاست خارجی امریکا حاکم بود ازاین رو واشنگتن اساسا درصحنه بین المللی سودایی درسر نداشت وتمام هم وغم دولتهای ملی وایالتی توسعه همه جانبه این کشور درچارچوب مرزهای کشوری بود و دورافتادگی جغرافیایی این سرزمین نوعی فرصت تاریخی برای امریکاییان ایجاد نمود تا فرایند ملت سازی دراین کشور دور از بحرانهای شایع قرن نوزدهم سامان یابد . ایران نیز دراین سالها محل تنازع وکشاکش منافع دولتین روس وبریتانیا بود و دول دیگر ی که سیاستهای توسعه طلبانه واستعماری داشتند مثل فرانسه وپرتغال و... نیز براساس قرارداد نانوشته با متحدین قدرتمند خود درمسکو ولندن؛ چشم طمع از ایران بریده بودند و المان نیز زمانی که جای پایی درایران یافت وچراغ سبزی ازجانب رضا شاه دید وارد چالشهای جدی با دول روسیه وبریتانیا شد که شرح ان درقالب دوجنگ جهانی قرن بیستم قابل جستجو ست .بهرحال چنین شرایطی موجب شد روابط دوکشور دراین دوره طولانی به تبادل سفیر ؛ برخی سفرهای اتباع دوکشور وبرخی فعالیتهای علمی وفرهنگی واقتصادی محدودامریکاییان در ایران منحصر شود. برای نمونه می توان به سفر جاستین پارکینز (Justin parkins) و آساهیل گرانت (asahil grant) دونفر ازمیسیونرهای معروف امریکایی به ایران درسال 1834میلادی برابر با 1213هجری شمسی اشاره کرد.

تعداد صفحات: 41


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق با موضوع روابط فرهنگی ایران در عصر پهلوی

دانلود تحقیق وزرای خارجه در دوره پهلوی اول

اختصاصی از فی فوو دانلود تحقیق وزرای خارجه در دوره پهلوی اول دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق وزرای خارجه در دوره پهلوی اول


دانلود تحقیق وزرای خارجه در دوره پهلوی اول

 

تعداد صفحات : 150 صفحه        -         

قالب بندی :  word            

 

 

 

 

«وزرای خارجه در دوره پهلوی اول»

 

وزرای خارجه در دوره پهلوی اول به ترتیب:

 

1)حسن مشار دسامبر 1925 تا ژوئیه 1926- جمادی الاخر 1343 هـ.ق- آذر 1304 تا تیر ماه 1305 هـ.ش

 

2)علیقلی خان مشاور الممالک انصاری 1926 تا 1928- 1344 تا 1347 هـ.ق 1305 تا 1307 هـ.ش

 

3)فتح الله پاکروان (کفیل) 1928 تا 1931 م 1347 تا 1349 هـ.ق- 1307 تا 1309 هـ.ش

 

4)محمد علی فروغی 1931 تا 1933 م- 1349 تا 1352 هـ.ق- 1309 تا 1313 هـ.ش

 

5)سید باقر کاظمی 1933 تا 1937 م- 1352 تا 1356 هـ.ق- 1311 تا 1316 هـ.ش

 

6)عنایت الله سمیعی 1937 تا 1939 م- 1356 تا 1358 هـ.ق- 1316 تا 1318 هـ.ش

 

7)مظفر اعلم 1939 تا 1941 م 1358 تا 1360 هـ.ق 1318 تا 1320 هـ.ش

 

8) علی سهیلی 1941 تا 1942 م- 1360 تا 1361 هـ.ق- 1320 تا 1321 هـ.ش

 

در این بخش از تحقیق ابتدا زندگی نامه هر یک از وزرای خارجه و سپس فعالیت های هر یک از آنها توضیح داده شده است.

 

«حسن مشار»

 

1)زندگی نامه

 

حسن مشار معروف به مشارالملک از رجال و وزرایی است که در طول حیات خود در دوره چهار پادشاه مشاغل مهمی را بر عهده داشت، وی گذشته از اینکه ده بار به مقام وزارت و دوباره به نمایندگی مجلس و یکبار وزیر دربار احمد شاه بوده است یکی از رجال ثروتمند و اعیان ایران می باشد که دوران حیات خود را در «مونت کارلو » در قصر با شکوهی با رفاه و آسایش گذراند. تولد در سال 1243  هـ .ش و وفاتش در سال 1327  هـ .ش اتفاق افتاد و پدرش مشار که از اعضای وزارت خارجه بود فرزند خود را برای جانشینی در آن وزارتخانه تربیت کرد گذشته از فارسی و عربی به زبان فرانسه نیز آشنایی داشت و در سال 1307 هـ.ش داخل وزارت خارجه تا نهضت مشروطه در آن وزارتخانه بود مصدر مشاغلی از قبیل ریاست اداره حسابداری شد. در کودتای 1299  هـ .ش مشارالملک وزیر دربار بود و در برانداختن سید ضیا و تبعید او از ایران نقشی داشت ولی مردی با سواد و اهل حساب و کتاب و مال اندیش بود در دوران وزارت خود در پنج وزارت خانه کار موثری انجام نداد و هیچگونه آثار علمی از او به یادگار نمانده است و در سال 1300ش ظاهراً به جرم تحریک علیه قوام و سردار سپه تحت تعقیر قرار گرفته و تبعید شد ولی این تبعید زیاد طول نکشید و مجدداً به ایران آمد و با رضا شاه نزدیکی بیشتری یافت به طوری که بیش از اندازه مقرب و محرم شد و از طرف رضا شاه ماموریت رسیدگی به اموال و املاک سپهسالار تنکابنی به او واگذار شد و نیز قسمتی از املاک او را برای شاه به عنوان هدیه در نظر گرفت.[1]

 

وی در انتخاب دوره اول مجلس از طرف اعیان و ملاکین تهران به وکالت رسید ولی در ماجرای مبارزه با محمد علی شاه و تند روی های بعضی از نمایندگان آن دوره دخالت نداشت به همین دلیل بعد از استبداد صغیر کار مهمی به او ارجاع نشد و در وزارت مالیه مدتی رئیس تشخیص عایدات بود.

 

در سال 1329 هـ.ق به معاونت وزارت مالیه رسید تا اینکه در سال 1295 ش فرمان ریاست وزرائی وثوق الدوله صادر شد وثوق در ظرف 10 روز توانست اعضای کابینه خود را معرفی کند و لذا از کار کناره گرفت ولی استعفای او مورد موافقت واقع نشد و کابینه خود را تشکیل داد در آن کابینه حسن مشار به وزارت مالیه انتخاب شد و سرپرستی وزارت تجارت نیز با او بود. در کابینه عین الدوله و صمصام السلطنه مشار الملک همچنان وزارت مالیه را بر عهده داشت در سال 1297 هـ.ش در نخست وزیری دوم وثوق الدوله مجدداً به وزارت مالیه رسید و در ترمیم کابینه وزیر مشاور شد و سپس به وزارت دربار احمد شاه برگزیده شد. در کودتای 1299 هـ.ش مشارالملک وزیر دربار بود و در برانداختن حکومت سید ضیاء و تبعید او از ایران نقشی داشت زیرا خود سوال ریاست وزرایی داشت ولی سر نگرفت و قوام السلطنه به این سمت گمارده شد. مشار المک تا سال 1300 هـ.ش وزیر دربار بود بعد جای خود را به صاحب اختیار داد و به مجلس شورای ملی رفت زیرا از طرف مردم سیرجان به نمایندگی انتخاب شده بود. در سال 1303 هـ.ش در دو کابینه سردار سپه عنوان وزارت خارجه دانست و در کابینه مخبر السلطنه هدایت بود که در سوم آذر 1308 هـ.ش به وزارت مالیه معرفی شد ولی بیش از پنج ماه در این سمت نبود که از کابینه خارج گردید و از آن تاریخ به بعد دیگر کاری را عهده دار نشد و قبل از شهریور 1320 هـ.ش به اروپا رفت و با ثروت زیاد نوبه زندگی پرداخت.[2]

 

مشار الملک مردی باسواد و اهل حساب و کتاب و مال اندیش بود در دوران وزارت خود در پنج وزارت خانه کار موثری انجام نداد و هیچگونه آثار علمی از او به یادگار نمانده است.

 

فعالیت های حسن مشار

 

روز 29 آذر ماه 1304 هـ.ش برابر با سوم جمادی الاخر 1344 هـ.ش و دسامبر 1925 م در ساعت 9 صبح فروغی اولین کابینه را به رضا شاه معرفی و سپس به مجلس شورای ملی معرفی نمود در این کابینه میرزا حسن خان مشاور وزیر امور خارجه بوده است. این کابینه تا تیر ماه 1305 هـ.ش در این مقام باقی بود و انتخابات دوره ششم در دوره زمامداری وی انجام شد. توضیح آنکه فروغی در دوران پهلوی مدتی با سمت کفالت عهده دار امور بوده ولی بعداً به سمت رئیس الوزرا مشغول کار شده است و در این دوره زمامداری از افرادی مانند ابوالحسن پیر نیا- قاسم صور- محمد علی فرزین- نظام الدین حکمت- غلام رضا هدایت در پشت، عدلیه، مالیه، فواید عدلیه و تجارت رسمیت و تلگراف باید یادآوری نمود[3].

 

وزارت امور خارجه 16 آبان 1304، نمره 19232 فوری

 

حکومت جلیله تهران و توابع

 

ابلاغیه ای راجع به شناسایی والاحضرت اقدس دامت عظمته به ریاست موقت مملکت تهیه شده که حسب الامر مبارک، تلواً ارسال می دادم که بفرمائید امشب در صفحه اول تمام جراید طبع نمایند.در زمان حسن مشار که وی به عنوان وزیر امور خارجه معرفی شده بود معاهده نامه ودادیه ما بین ایران و ترکیه منعقد شد که از طرف دولت ایران آقای میرزا داوود خان مفتاح به عنوان کفیل وزارت خارجه و از طرف ترکیه شوکت بیگ ایلچی و سفیر کبیر ترکیه در ایران پس از ارائه اختیار نامه های خود که معتبر شناخته شد مذاکراتی را آغاز کردند و قرارداد آنها در 5 فصل منعقد شد و هر دو کشور نسبت به یکدیگر تعهداتی را کردند. فصل اول در رابطه با صلح خلل ناپذیر و دوستی صمیمی و دائمی ما بین مملکت شاهنشاهی ایران و جمهوریت ترکیه و همچنین ما بین اتباع آنها برقرار خواهد بود.

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق وزرای خارجه در دوره پهلوی اول

دانلود تحقیق کامل درمورد محمدرضا شاه پهلوی

اختصاصی از فی فوو دانلود تحقیق کامل درمورد محمدرضا شاه پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد محمدرضا شاه پهلوی


دانلود تحقیق کامل درمورد محمدرضا شاه پهلوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 135

 

مقدمه

علاقه و اشتیاق مردم به آگاهی از رویدادهای تاریخ معاصر، بخصوص آنچه در دوران سلطنت پهلویها بر ایران گذشته است، طی سالهای اخیر موجب انتشار کتب و آثار تحقیقی بسیاری در این زمینه شده است، که بسیاری از آنها ارزنده و ماندنی، و بعضی با کمال تأسف افسانه پردازی و گمراه کننده است. بعضی از نهادهای انقلابی و مؤسسات فرهنگی و پژوهشی که به اسناد و مدارک معتبری از این دوران دسترسی دارند با انتشار تدریجی این اسناد در مجموعه های مختلف، کمک بزرگی به روشن شدن نقاط تاریک این دورة حساس تاریخ کشور ما می کنند، که به واسطة طبیعت خود خوانندگان محدودی دارند. ولی تحقیقاتی که در این زمینه با استفاده از منابع مختلف داخلی و خارجی به عمل می آید و ترجمة آثار تحقیقی و معتبری که دربارة تاریخ معاصر ایران در خارج منتشر شده، بالطبع خوانندگان بیشتری را به سوی خود جلب می نمایند.

اما در کنار آثار ارزنده ای که به آن اشاره شد، در سالهای اخیر کتابهائی نیز، بیشتر به صورت افسانه و رمان، ولی در شکل و قالب اثر تاریخی منتشر شده است، که هر چند ممکن است برای خواننده جالب و سرگرم کننده باشد، پر از اشتباهات تاریخی و گمراه کننده است. نویسندگان این آثار، اگر نوشتة خود را تحت عنوان رمان تاریخی منتشر می کردند اشکالی نداشت، ولی مشکل کار در این است که این نوشته ها در قالب آثار مستند تاریخی به خوانندگان عرضه می شود، در حالی که برخلاف روال معمول در ارائة این آثار، فاقد منابع معتبری است و نویسنده به خود اجازه می دهد که رویدادهای تاریخی و حتی مطالبی را که از اشخاص نقل قول می کند، بدون اشاره به مأخذ و منبع گفتار خود روی کاغذ بیاورد و خواننده نیز ظاهراً چاره ای جز قبول تمام این مطالب ندارد.

نمونه های دیگری از این نوع «آثار تاریخی» جمع آوری و تلفیق آثار دیگران، آن هم به صورت خام و بدون رعایت تقدم و تأخر تاریخی یا لااقل هماهنگ ساختن مطالب با یکدیگر است، که به قول نویسندة صاحبنظر آقای کریم امامی باید آن را «تاریخ نگاری به شیوة مونتاژ» نامید. در این نوع کتب به اصطلاح تاریخی به صحت و سقم مطالبی که نقل می شود و معتبر بودن منابعی که این مطالب از آنها منتقل می گردد توجه نمی شود. مطالب غالباً نقل از روزنامه ها و مجلات گذشته است، که هیچ یک به عنوان یک منبع تاریخی قابل استناد نیستند، و در یکی از این کتابها دیدم که حتی سطر اول آن دربارة تاریخ تولد قهرمان اصلی کتاب نیز اشتباه نوشته شده است.

باید اضافه کنم که این اشتباهات در نقل رویدادهای تاریخی یا تحلیل تاریخ معاصر ایران منحصر به نویسندگان ایرانی نیست. متأسفانه در میان مردم ما، این باور غلط رواج یافته است، که هر چه نویسندگان و تحلیل گران خارجی دربارة مسائل ایران می نویسند درست و قابل استناد است و به همین جهت آثار نویسندگان خارجی دربارة ایران، هر قدر که سطحی و مغرضانه باشد ترجمه و منتشر می شود، در حالی که بعضی از این نوشته ها اصلاً ارزش ترجمه ندارد، و بسیاری دیگر دارای اشتباهاتی است که اگر در مقدمه یا حاشیة این مطالب یادآوری نشود باعث گمراهی می گردد. حتی نویسندگان و محققین معروف و معتبری مانند «ریچارد کاتم» و «جیمز بیل» که خود را کارشناس مسائل ایران می دانند، در تحلیل وقایع ایران دچار اشتباهات فراوانی شده و در جریان انقلاب ایران، با پیش بینی های غلط خود دربارة پیامدهای این انقلاب دولتمردان آمریکائی را گمراه کردند، تا چه رسد به نویسندگان خیالپردازی نظیر محمد حسنین هیکل مصری، که نوشته هایش دربارة ایران پر از غلط و اشتباهات فاحش تاریخی است و به نظر من اصلاً ارزش ترجمه به زبان فارسی را ندارد.

به عقیدة نویسنده، در ترجمة آثار نویسندگان خارجی به زبان فارسی، بخصوص در مورد دولتمردان و دیپلماتهای خارجی که خاطرات مأموریت خود را در ایران به رشتة تحریر درآورده اند، معرفی نویسنده و انگیزه و هدفهای او از نگارش این مطالب و همچنین تذکر اشتباهات و قضاوتهای نادرست او ضروری است. از آخرین کتابهائی که در این زمینه منتشر شده و در تهیة این کتاب نیز مورد استفاده قرار گرفته، کتاب «نامه هائی از تهران» است که تحت عنوان «نامه های خصوصی و گزارشهای محرمانة سرریدر بولارد سفیر کبیر انگلستان در تهران» به ترجمة آقای غلامحسین میرزاصالح انتشار یافته است. کتاب از نظر روشن ساختن سیاست مزورانة انگلیس در ایران ارزنده و قابل استناد است، ولی حق این بود که آقای میرزاصالح نیز خود مقدمه ای بر این کتاب می نوشتند و در آن، این سفیر لئیم و بدخواه ایران را که حتی چرچیل نخست وزیر انگلستان نیز، با همة خصومتی که نسبت به ایران داشته، دربارة او می نویسد «سرریدر بولارد نسبت به همة ایرانیان کینه دارد که طبعاً به کفایت او و منابع ما لطمه می زند» به خوانندگان ایرانی معرفی می نمودند تا دربارة نوشته های غرض آلود او نسبت به ایران و مردم ایران گمراه نشوند.

گفتنی است که اشتباه و غرض ورزی نسبت به ایران منحصر به نویسندگان خارجی نیست. بعضی از نویسندگان ایرانی مقیم خارج هم با وجود این که حس وطن پرستی و ملیت ایرانی آنها ایجاب می کند دربارة مسائل ایران منصفانه قضاوت کنند و اطلاعات غلطی به خوانندگان آثار خود ارائه ندهند حقایق تاریخی را با اغراض شخصی خود وارونه جلوه می دهند. یکی از نویسندگان ایرانی مقیم خارج آقای امیر طاهری است، که در آخرین کتاب خود تحت عنوان «زندگی ناشناختة شاه» علاوه بر اشتباهات مکرر در ذکر وقایع تاریخی، دربارة بعضی مطالب بدیهی مربوط به تاریخ چند سالة اخیر هم اشتباه کرده و به طور نمونه می نویسد کنفرانس گوادلوپ با حضور سران هفت کشور صنعتی جهان تشکیل شد، و به نظریات نخست وزیران ژاپن و کانادا نیز که به گمان ایشان در این کنفرانس حضور داشته اند اشاره کرده، که کذب محض است. زیرا در کنفرانس گوادلوپ، که ایشان آن را با کنفرانس های معمول سالانة سران هفت کشور بزرگ صنعتی جهان اشتباه کرده اند، فقط رهبران چهار کشور آمریکا و انگلیس و فرانسه و آلمان حضور داشتند. این کنفرانس در بحبوحة انقلاب ایران و به دعوت ژیسکار دستن رئیس جمهور وقت فرانسه تشکیل شد و موضوع اصلی مورد بحث کنفرانس نیز مسائل مربوط به ایران بود.

دوران کودکی و جوانی

دشواریهای زندگی در «کاخ تنهائی» - تخیلات دوران کودکی و ادعای رؤیت امامان! – دوران تحصیل در سویس – یک دوستی عجیب – عشق بازی در مدرسه! – بازگشت به ایران و کُشتی با پدر! – محمدرضا دوست سویسی خود را به تهران می آورد …

محمدرضای پهلوی، در کتابی تحت عنوان «مأموریت برای وطنم» که در سال 1340 ، در بیستمین سالگرد سلطنت او انتشار یافت، می نویسد:

«من در چهارم آبان سال 1298 در خانه ای کوچک و ساده در یکی از محلات قدیم تهران چشم به دنیا گشودم. در آن موقع هنوز شهر تهران حصار داشت و اطراف آن را خندق خشکی فرا گرفته بود. راه ورود به شهر از دروازه های متعددی بود که شبها برای حفظ شهر از ماجراجویان و دزدان مسلح بسته می شد و این دروازه ها را در دوران رهبری پدرم از نظر علاقه ای که به عمران و آبادی و نو کردن ایران داشت، خراب کردند.»

محمدرضا شاه در مصاحبه با «ژرار دوویلیه» نویسندة فرانسوی، این مطلب را تصحیح کرده و می گوید او و خواهر دوقلویش اشرف، که کمی بعد از او به دنیا آمد، در تنها بیمارستان آن روز تهران به نام بیمارستان احمدیه متولد شدند. محلة قدیمی تهران هم که شاه در کتاب خود از آن نام نمی برد دروازه قزوین بوده است، که در زمان انتشار کتاب شاه محلة بدنام تهران در آن قرار داشت و شاه نمی خواست به خوانندگان ایرانی کتاب خود بگوید که خانة پدری او در زمان تولدش در چنین محله ای بوده است.

در کتابی دربارة خاندان پهلوی که در سال 1350 از طرف مؤسسة اطلاعات انتشار یافت آمده است که محمدرضا شاه دوران کودکی خود را در یک خانة کوچک اجاره ای در «کوچة روغنی ها» واقع در خیابان جلیل آباد سابق آغاز کرد، ولی کمی بعد از تولد او که دیگر «خانة کوچة روغنی ها برای این خانوادة پنج نفری کوچک می نمود، رضاخان در خیابان حسن آباد خانة دیگری اجاره کرد که از خانة قبلی اندکی وسیع تر بود، تا اینکه رضاخان به فرماندهی فوج منصوب گردید و با فوج خود در بیرون دروازة شهر در باغی که مجاور قشون بود، منزل کردند. در این هنگام که حقوق رضاخان در ماه به یکصد تومان رسیده بود بانو تاج الملوک مبلغی از آن را صرفه جوئی می کرد، به طوریکه بعد از چندی از محل این صرفه جوئی سیصد تومان اندوخته بدست آمد. رضاخان نیز بر اثر رشادتهائی که در جنگ های مختلف بروز داده بود سیصد تومان پاداش گرفت و از جمع این دو مبلغ که مجموعاً ششصد تومان بود زمین بالنسبه وسیعی در چهارراه امیریه که به صورت کاروانسرائی بود خریداری گردید و ساختمان کوچکی برای سکونت خانواده در آن بنا گردید ….»

محمدرضا نسبت به خواهرانش شمس و اشرف و تنها برادر تنی اش علیرضا که دو سال بعد از او به دنیا آمد، کودکی نحیف و ضعیف البنیه بود. پدرش که شانزده ماه بعد از تولد او دست به کودتا زد و نخست وزیر جنگ و سپس رئیس الوزرای ایران شد، خیلی کم فرصت دیدن فرزندانش را داشت و محمدرضا تا سن شش سالگی تحت مراقبت مادر بزرگ شد. در آذرماه سال 1304 که رضاخان به دنبال خلع قاجاریه و تشکیل مجلس مؤسسان به سلطنت رسید، محمدرضای شش ساله نیز ولیعهد ایران شد و چند ماه بعد در مراسم تاجگذاری برای نخستین بار به لباس نظامی ملبس گردید.

رضاشاه پس از انجام مراسم تاجگذاری، ولیعهد را از مادر و برادر و خواهرانش جدا کرد تا به قول خودش او را «از محیط زنانه بیرون بیاورد و در محیطی مردانه تربیت کند». رضاشاه همچنین یک مدرسة نظامی ابتدائی به نام «دبستان نظام» تأسیس کرد که هدف از آن تعلیم و تربیت ولیعهد در یک محیط نظامی بود. در بعضی منابع، از جمله کتاب «ژرار دوویلیه» فرانسوی، که قبلاً به آن اشاره شد و کتاب «ماروین زونیس» محقق آمریکائی تحت عنوان «شکست شاهانه» که در سال 1991 در آمریکا چاپ شد، این مرحله از زندگی شاه سرآغاز عقده های روانی او به شمار می آید، زیرا کودکی شش ساله، که ناگهان از دامان مادر و محیط گرم خانواده جدا می شود و در یک محیط خشک نظامی و «کاخ تنهائی» خود زندانی می گردد بالطبع دچار یک سلسله مشکلات روانی می شود که در مراحل رشد او نیز آثار مخربی بر جای می گذارد. ظاهراً رضاشاه، که پس از ازدواج با دو زن دیگر و توجه بیشتر به همسر جوان و تازة خود عصمت، با بدخلقی و ناسازگاری مادر محمدرضا مواجه شده بود، به قصد انتقامجوئی از وی یا برای جلوگیری از تلقین افکار و احساسات ضد خود از طرف مادر ولیعهد تصمیم به جدا ساختن مادر و پسر از یکدیگر گرفت و به عواقب این کار در روحیة فرزند خردسال خود توجه نکرد.

محمدرضا که در محیط خانه از مهر و محبت مادری محروم شده بود و دوست و همبازی هم سن و سال خود را نداشت، بالطبع به مدرسة نظام و دوستان مدرسه گرایش پیدا کرد. همکلاسی های او در دبستان نظام بیشتر فرزندان امرای ارتش یا مقامات مهم دولتی بودند، و فقط یک نفر از خانواده های پائین، به خاطر این که بچة درس خوان و سربزیری بود به این کلاس راه یافته بود. این پسر که محمدرضا شاه در خاطرات خود از او به عنوان «صمیمی ترین دوست» دوران کودکی و جوانی خود نام می برد و به خاطر همین سربزیری و روحیاتی که خود محمدرضا نیز گرفتار آن بود، توجه او را به خود جلب کرد، حسین فردوست بود که در زندگی محمدرضا نقش مهمی ایفا نمود. فردوست در تشریح وضع خود در مدرسة نظام و چگونگی آشنائی با ولیعهد تا حدودی صداقت به خرج داده، که نقل آن در اینجا، هم از نظر آشنائی به وضع مدرسه ای که ولیعهد در آن تحصیل می کرد و هم از نظر روحیة خود فردوست و زمینة عقده های روانی وی مفید به نظر می رسد. فردوست پس از شرح زندگی فقیرانة خانوادة خود می گوید:

«این مسئلة فقر مالی در دبستان نظام باعث ناراحتی خاصی در من می شد. بعداً که به کلاس مخصوص ولیعهد وارد شدم، پس از من که پدرم در آن موقع ستوان سه بود، پائین ترین فرد از نظر موقعیت اجتماعی پسر یک سرتیپ بود، که در آن زمان که تعداد سرتیپ ها و سرلشگرها از انگشتان دست بیشتر نبود، برای خودش شخصیتی بود. تعدادی هم پسران وزراء بودند. محصلین باید ناهار خود را در مدرسه می خوردند. مادرم در قابلمه مقداری برنج می گذاشت و مخصوصاً آن را طوری می ریخت که جلوة بیشتری داشته باشد. من قابلمه به دست پیاده به مدرسه می رفتم و سایر شاگردان با کالسکه و نوکر می آمدند. ظهر که می شد نوکرها قابلمه های چهار پنج طبقه را برای آقازاده ها به سالن غذاخوری می آوردند. استوارها و درجه دارهائی که در دبستان نظام بودند، همیشه مرا مسخره می کردند و می گفتند «ببین در قابلمه چی هست!». رفتارشان تعمداً به نحوی بود که مرا تحریک کنند که غذای بیشتری با خودم بیاورم. چون اضافه غذای شاگردها نصیب آنها می شد! من هم علیرغم این که غذایم کم بود حتماً سعی داشتم چند قاشقی ته قابلمه باقی بماند. این مسئله از همان زمان در من یک حالت خود کوچک بینی و تواضع بیش از حد ایجاد کرد و شاید همین حالت سبب شد که مورد توجه رضاخان و ولیعهد قرار گیرم …

«در امتحانات پایان سال اول کلاس مخصوص، من شاگرد اول شدم. ولیعهد را خارج از رده قرار داده بودند. در سال دوم تحصیلی کلاس مخصوص را به محوطة کاخ گلستان انتقال دادند و کلاس در ساختمانی تشکیل می شد که به «خوابگاه» معروف بود و به دوران ناصرالدین شاه تعلق داشت. بعداً معلوم شد که انتقال کلاس به کاخ گلستان تصمیم شاه بوده تا کلاس ولیعهد به محل زندگیش نزدیک باشد. روزی در حال درس خواندن بودیم که ناگهان رضاشاه وارد کلاس شد. من که زیرچشمی نگاه می کردم دیدم که رئیس کلاس مخصوص (سرهنگ محمدباقرخان) اشاره ای به من کرد و شاه آمد و پهلوی من ایستاد. البته من در آن سن به خود می لرزیدم و از وضع و قیافة او و شنل آبی که بر دوش داشت می ترسیدم و علاقه داشتم که زودتر از کنارم رد شود، ولی او توقف کرد و به من گفت «تو از همین امروز پس از پایان درس به ساختمان ولیعهد می روی و با هم درس حاضر می کنید تا ولیعهد بخوابد. این کار روزانة تو خواهد بود. روزهای جمعه و تعطیل هم باید پهلوی ولیعهد بیائی!». من در آن موقع پیش خودم حدس زدم که شاید این حادثه با شاگرد اولی من مربوط باشد، چون تأکید شاه بر درس حاضر کردن بود. بعدها متوجه شدم که همین بوده است. به هر حال پس از پایان کلاس به دنبال ولیعهد به ساختمان او رفتم و از آن پس در کلاس هم کنار او نشستم …»

این سرآغاز دوستی محمدرضا با حسین فردوست بود که تا پایان دورة دبستان نظام دوام یافت و رضاشاه تصمیم گرفت او را همراه ولیعهد برای ادامة تحصیل به سویس بفرستد. محمدرضاشاه دربارة این دوره از زندگی خود (شش سالگی تا دوازده سالگی) مطالبی در کتاب خود تحت عنوان «مأموریت برای وطنم» نوشته است، که چون از نظر تکوین شخصیت او حائز اهمیت زیادی است و بیشتر نویسندگان و محققین خارجی هم با توجه به این مطالب به روانکاوی شخصیت وی پرداخته اند، نقل و بررسی آن پیش از پرداختن به جریان مسافرت ولیعهد به سویس و تحصیل در آن سرزمین ضروری به نظر می رسد. محمدرضاشاه در خاطرات خود از دوران تحصیل در دبستان نظام می نویسد:

«من تا زمان ولیعهدی با مادر و برادران و خواهران خود زندگی می کردم. ولی بعد از تاجگذاری به دستور پدرم از آنها جدا شدم و پدرم دستور دارد که تحت تربیت خاصی که آنرا تربیت مردانه نام می نهاد قرار گیرم و برای قبول مسئولیتهای بزرگ آینده آماده شوم. در همین موقع نام من در دبستان نظام ثبت شد و در حقیقت این مدرسه به خاطر من و چهار برادر دیگرم تأسیس شد و من در کلاسی که جمعاً 21 نفر دانش آموز داشت و همة آنها از بین فرزندان مأموران دولتی و افسران ارتش با کمال دقت و احتیاط انتخاب شده بودند مشغول تحصیل شدم و برادرانم که کوچکتر بودند به کلاس های پائین تر رفتند. دانش آموزان این دبستان لباس نظامی می پوشیدند و برنامة درسی بسیار دشواری داشتند و زندگانی کودکی من نیز طبعاً در محیط نظامی یعنی در تحصیل و تمرین های سربازی می گذشت. گذشته از تحصیلات دبستانی پدرم یک معملة فرانسوی برای تعلیم زبان فرانسه و نظارت بر امور زندگی داخلی من استخدام کرده بود. در نتیجة مساعی این بانو که به مناسبت ازدواج با یک ایرانی بانو ارفع نامیده می شد زبان فرانسه را در کمال روانی و سلاست مانند زبان مادری خود فرا گرفتم و دریچه ای برای مشاهدة افکار باختری در برابر ذهن من گشوده شد …

«در دوران ولیعهدی همه روزه پدرم یکی دو ساعت از وقت خود را با من می گذراند و از سن 9 سالگی ناهار را هم با او صرف می کردم. منظور او از این برنامة منظم آن بود که شخصاً از وضع من با خبر شود و من از جریان اوضاع کشور آگاه گردم. کمی بعد از تاجگذاری پدرم دچار بیماری حصبه شدم و چند هفته با مرگ دست به گریبان بودم و این بیماری موجب ملال و رنج شدید پدر مهربانم شده بود. در طی این بیماری سخت، پا به دایرة عوالم روحی خاصی گذاشتم که تا امروز آن را افشاء نکرده ام. در یکی از شبهای بحرانی کسالتم مولای متقیان علی علیه السلام را به خواب دیدم، در حالی که شمشیر معروف خود ذوالفقار را در دامن داشت و در کنار من نشسته و در دست مبارکش جامی بود و به من امر فرمود که مایعی را که در جام بود بنوشم. من نیز اطاعت کردم و فردای آن روز تبم قطع شد و حالم به سرعت رو به بهبودی رفت. در آن موقع با این که بیش از هفت سال نداشتم با خود می اندیشیدم که بین آن رؤیا و بهبودی سریع من ممکن است ارتباطی نباشد، ولی در طی همان سال دو واقعة‌ دیگر برای من رخ داد که در حیات معنوی من تأثیری عمیق بر جای نهاد.

«در دوران کودکی تقریباً هر تابستان همراه خانوادة خود به امامزاده داود که یکی از نقاط منزه و خوش آب و هوای دامنة البرز است می رفتیم. برای رسیدن به آن محل ناچار بودیم که را پرپیچ و خم و سراشیب را پیاده و یا با اسب طی کنیم. در یکی از این سفرها که من جلو زین اسب یکی از خویشاوندان خود که سمت افسری داشت نشسته بودم، ناگهان پای اسب لغزید و هر دو از اسب به زیر افتادیم. من که سبکتر بودم با سر به شدت روی سنگ سخت و ناهمواری پرت شدم و از حال رفتم. هنگامی که به خود آمدم همراهان من از این که هیچ گونه صدمه ای ندیده بودم فوق العاده تعجب می کردند. ناچار برای آنها فاش کردم که در حین فرو افتادن از اسب، حضرت ابوالفضل علیه السلام فرزند برومند علی علیه السلام ظاهر شده و مرا در هنگام سقوط گرفت و از مصدوم شدن مصون داشت. وقتی که این حادثه روی داد پدرم حضور نداشت، ولی هنگامی که ماجرا را برای او نقل کردم حکایت مرا جدی تلقی نکرد و من نیز با توجه به روحیة وی نخواستم با او به جدل برخیزم، ولی خود هرگز کوچکترین تردیدی در واقعیت امر و رؤیت حضرت عباس ابن علی (ع) نداشتم …

«سومین واقعه ای که توجه مرا به عالم معنی بیش از پیش جلب نمود روزی روی داد که با مربی خو در حوالی کاخ سلطنتی سعدآباد در کوچه ای که با سنگ مفروش بود قدم می زدم. در آن هنگام ناگهان مردی را با چهرة ملکوتی دیدم که بر گرد عارضش هاله ای از نور مانند صورتی که نقاشان غرب از عیسی بن مریم می سازند نمایان بود. در آن حین به من الهام شد که با خاتم ائمة اطهار حضرت امام قائم ربرو هستم. مواجهة‌ من با امام آخر زمان چند لحظه بیشتر به طول نینجامید که از نظر ناپدید شد و مرا در بهت و حیرت گذاشت. در آن موقع مشتاقانه از مربی خود سئوال کردم: او را دیدی؟ … مربی من متحیرانه جواب داد «چه کسی را دیدم؟ اینجا که کسی نیست…» اما من آن قدر به حقیقت و اصالت آنچه که دیده بودم اطمینان داشتم که جواب مربی سالخوردة من کوچکترین تأثیری در اعتقاد من نداشت.

«امروز که این ماجرا را بیان می کنم شاید بعضی افراد، خصوصاً غربی ها تصور کنند که من خیالبافی می کنم یا آنچه دیده ام یک حالت سادة روانی بوده است. ولی باید به خاطر داشت که ایمان به عالم روح و تجلیاتی که به حساب ماده در نمی آید از خصائص مردم مشرق زمین است و چنانکه بعدها دریافتم بسیاری از مردم باختر نیز همین ایمان و اعتقاد را دارند، وانگهی من در آن موقع هیچ گونه دلیلی برای جعل این موضوع و بیان آن برای مربی خود نداشتم و امروز نیز انتفاعی از لاف زدن در این قبیل مسائل نمی برم و جز معدودی از نزدیکان من کسی تاکنون از این جریان مستحضر نبوده است و حتی پدرم که همیشه خود را به او بسیار نزدیک و صمیمی می دانستم هرگز از این موضوع کوچکترین اطلاعی پیدا نکرد.»

هنگامی که کتاب شاه در سال 1340 انتشار یافت، ادعاهای او دربارة مکاشفه و مشاهدة امامان چنین تعبیر شد که شاه برای جلب توجه و حمایت مردم، که اکثریت قریب به اتفاق آنها دارای معتقدات مذهبی بودند، ‌این داستانها را ساخته و پرداخته است، ولی شاه پس از رویاروئی با روحانیت در سالهای 1341 به بعد نیز دست از این ادعاها برنداشت و بارها در مصاحبه با روزنامه نگاران معروف خارجی مانند «اوریانا – فالاچی» این ادعاها را تکرار کرد و با افزودن مطالب دیگری بر آن مانند نجات معجزه آسای خود از چندین توطئة قتل چنین وانمود کرد که گویا «نظر کرده» است و خداوند رسالتی بر عهدة او گذاشته و همواره او را در کنف حمایت خود محفوظ خواهد داشت!

محمدرضاشاه در خاطرات خود، جز در یک مورد، آن هم با این جملة کوتاه که وقتی ماجرای نجات خودم را به وسیلة حضرت ابوالفضل علیه السلام برای پدرم نقل کردم «حکایت مرا جدی تلقی نکرد» به واکنش رضاشاه در مقابل توهمات خود اشاره نمی کند، ولی در گفتگو با «ژرار دوویلیه» فرانسوی اعتراف کرده است که وقتی برای دومین بار چگونگی مکاشفه و نجات خود را به دست امامان برای پدرم تعریف کردم به شدت به من پرخاش کرد و گفت «تو ولیعهد این مملکت هستی و باید روزی بر تخت سلطنت بنشینی. این رؤیاها و افکار زنانه را کنار بگذار!». محمدرضا بعد از این پرخاش پدر، که برایش غیرمنتظره بوده، به گریه می افتد و دیگر قصه های بعدی خود را برای پدرش بازگو نمی کند.

محمدرضا پهلوی در شهریور ماه سال 1310، در حالی که هنوز دوازده سال تمام نداشت برای ادامة تحصیل به سویس اعزام شد. قبل از سویس، فرانسه برای تحصیل ولیعهد در نظر گرفته شده بود، ولی رضاشاه محیط فرانسه را برای تحصیل پسرش مناسب نمی دانست و سرانجام پس از مطالعات زیاد سویس برای انجام این منظور در نظر گرفته شد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد محمدرضا شاه پهلوی

دانلود مقاله کامل در مورد زندگینامه محمدرضا پهلوی

اختصاصی از فی فوو دانلود مقاله کامل در مورد زندگینامه محمدرضا پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل در مورد زندگینامه محمدرضا پهلوی


دانلود مقاله کامل در مورد زندگینامه  محمدرضا پهلوی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 54

 

آغاز زندگی ودوره کودکی

محمد رضا پهلوی در روز چهارم آبان 1298 برابر 26 اکتبر 1919 درتهران به دنیا آمد.

پدر او رضاخان میرپنج(پهلوی) و مادرش که تاج الملوک که همسر دوم رضاخان بود.چند ساعت بعد خواهر دوقلوی او قدم به عرصه ی وجود گذاشت که نامش را اشرف گذاشتند وروابط او با برادرش در سراسر زندگی توام با احساسات شدید و ناراحتیهای زیاد بود. سایر فرزندان تاج الملوک عبارت بودند از یک دختر بزرگتر نام شمس. یک پسر به نام علیرضا که در یک سانحه ی هوای در 1954 درگذشت.

رضاشاه در سال 1926 به دست خود تاج را بر سرگذاشت ومحمدرضا را به ولیعهدی تعیین کرد واز همه خواست که از آن پس وی را والا حضرت خطاب کنند.

بزرگ شدن زیر سایه ی شخصیت خردکننده پدری که می خواست به ضرب شلاق ایران را مبدل به یک ملت سازد کار آسانی نبود. ولیعهد نیز مانند هر کسی در ایران از او به شدت می ترسید.

مادرش ملکه تاج الملوک بار رضا شاه فرق داشت. اگر چه او نیز تندخو وسرسخت بود،اما ریز نشق وظریف بود. در سال هی بعد از او مرتبا به عنوان پیرزنی بدخلق نام می بردند وقتی رضا شاه به دنبال تولد دوقلوها دو زن دیگر گرفت که برایش شش فرزند آورند او چندان هم آرام نگرفت.

محمدرضا درست برخلاف خواهر دوقلویش اشرف کمرووقتی نرم وملایم وفاقد اعتماد به نفس بود.در هفت سالگی نزدیک بود از بیماری حصبه بمیرد. در آن روزها واقعا هیچ دارویی در تهران وجود نداشت.پزشکان مردد بودند و اعضای خانواده در اطراف بستر بیمار دعا می کردند .آن گاه تب به بالاترین درجه رسید وهمه از او قطع امید کردند. محمدرضا شاه ادعا می کرد که در این هنگام حضرت علی(ع) داماد پیامبر و دومین شخصیت مقدس اسلام به عقیده ی شیعیان بر او ظاهر شد و کا سرای به او داد که مایعی در آن بود او مایع را نوشید فردای آن روز تب فروکش کرد و حال او روبه بهبود رفت. او در سراسر عمرش این داستان را تعریف می کرد.این یکی از معجزات متعددی بود که به عقیده ی او برایش روی داده بود. ادعا می کرد که نظر کرده ی خداست. ولی هیچگاه روحانیون را دارای رهبری الهی نمی دانست.

رضا شاه تحصیل نکرده بود وسواد کمی داشت اما مصمم بودکه فرزندانش تحصیلات خوب داشته باشند.این بود که ولیعهد را به مدرسه ی او روزه نزدیک شهر لوزان در سوئیس، که موسسه بین المللی مشهوری بود که جوانان ثروتمند در آن به تحصیل می پرداختند.

بعدها  اغلب می گفتند که محمدرضا در سویس به دموکراسی علاقمند شد ولی تلاش های بعدی او در آشتی دادن این طرزفکر با طرز حکومت در ایران با اشکال مواجه گردید.

او بعدها نوشته :«سال هایی که در سوئیس گذراندم مهمترین سال عمرم بود .. من یادگرفتم که دموکراسی چیست.. هنوز به دموکسراسی اعتقاد دارم ولی نه بدون انضباط، چون دموکراسی بدون انضباط بدون نظم مترادف با هرج ومرج است.»

 

دوران نوجوانی وجوانی:

   هنگامی که نوجوان هفده ساله پس از پنج سال اقامت در سویس به ایران بازگشت تغییرات زیادی در اثر اقدامات نوسازی پدرش روی داده بود.اکنون تهران دارای بلوارهای پردرخت با چراغ برق شده بود. ایران داشتن بعضی ارتباطات جهانی با غرب رادر پیش گرفته بود. سراسر کشور تحت کنترل شدید پدرش قرارداشت حتی که خدایان دهت راتهران تعیین می کرد. با قدرت گرفتن ارتش استقلال عشایر درهم شکسته بود.

رضا شاه وظیفه ی عمده ای به عهده ی پسرش واگذار نکرد ومحمدرضا را در دانشکده ی افسری گذاشت. محمدرضا نوزده ساله که شد رضا شاه صلاح دید که ولیعهد ازدواج کند ودرجستجوی همسری مناسب برای او در خاورمیانه –از نظر اصل ونسب-برامده بعدها پسرش نوشت: «او بارک گویی ذاتی خود-که شاید برای طرح برنامه ها مناسب تر بود تا مسائل عاطفی-تحقیقاتش را شروع کرد»مناسب ترین کاندیدا فوزیه بود که تنها هفده سال داشت ولی زیباترین خواهر مورد علاقه ی ملک فاروق پادشاه مصر بود. دو نوجوان از این ترتیب آگاه شدند ودربهار 1939 با یکدیگر ازدواج کردند.

در آغاز کار همه چیز به خوبی وخوشی گذشت.شاهزاده خانم همان قدر که زیبا بود اهل شوخی و تفریح هم بود. یک بار سیسل بیستون درباره ی او نوشت:

«اگر بوتیچلی زنده می شد ومیخواست تابلوی ونوس آسیایی یا بهار را نقاشی کند مدل او می توانست فوزیه باشد او از مشاهده ی ملکه با چهره ای به شکل قلب و بی اندازه رنگ پریده، چشمان آبی نافذ، لبلان ارغوانی برگشسته موهای بلوطی تیره که به طرز زیبایی از پیشانی اش شروع می شد و به پشت سرش می ریخت غرق شادمانی می شد.»

تنها فرزند آن دو شهناز بود که در سال 1940 به دنیا آمد.اما از آن پس زناشویی رو به تیرگی گذاشت. در آن هنگام درباره مصر یکی از مدرنترین وپررفت وآمدترین دربارهای جهان به شمار می رفت .چشم وگوش فوزیه باز بود ودست کم در اثر محبت های برادرش که شیفته اش بود به تجمل ونازپروردگی عادت کرده بود در آن روزها تهران بر عکس قاهره جامعه ای فقیر وابتدایی داشت مانند این بود که شاهزاده خانم را از پاریس به یک شهرستان کوچک تبعید کرده باشند.

هنگامی که جنگ جهانی دوم آغاز شد ،ایران ارتباط نزدیکی با آلمان داشت.نازی ها با پشتکار فراوان از رضاشاه پهلوی چاپلوسی واز تمایل او به آزاد کردن ایران از یوغ سلطه ی انگلیسی ها وروس ها بهره برداری می کردند. رضاشاه در سال های اولیه ی سلطنت خود به یک سلسله توافق با مسکو نایل شده و به رژیم کاپیتولاسیون که براساس آن بیگانگان خارج از صلاحیت دادگاه های ایران قرار داشتند خاتمه داده بود.انگلیسی ها این ترتیب را پذیرفتند ولی در 1932 که رضاشاه امتیاز نفت انگلیس را یک جانه ملغی کرد وخشمگین شدند.در سال 1933 یک قراداد جدید 60ساله با شرکت نفت امضا شد ولی انگلیسی ها دیگر هیچ گاه به رضا شاه اعتماد نکردند و از آن پس وی را به چشم دیکتاتوری بی اندازه غیر قابل اعتماد گریستند-وتاحدودی حق داشتند-از اواسط دهه ی 1930 او همچون شاهان مستبد بدون مشورت با هیچ کس حکومت می کرد.

جان کالویل دیپلمات انگلیسی که درسپتامبر 1937 در بخش شرقی وزارت خارجی انگلیسی انجام وظیفه می کرد بعدها نوشت:«حوزه ی عملیات اداره ی من ترکیه و ایران بود. مسائل مربوط به ایران تا اندازه ی خسته کننده بود چون رضا شاه پهلوی دیکتاتوری بود که زود از جا در میرفت. ما می بایست به خاطر منافع سرشاری که در شرکت نفت انگلیس وا یران (در حال حاضر شرکت نفت بریتانیا) داشتیم مخصوصا با او مودبانه رفتار کنیم.. مسائل ترکیه هیجان انگیزتر بود.

در خلال سال یا دهه 30آلمانی ها به بیرون راندن انگلیسی ها از ایران حریص تر شدند .

قطع نظر از این که اعلام می کردند ایرانیان آریایی واقعی هستند مهمترین شریک تجاری ایران نیز شده بودند بسیاری از تجهیزات سنگینی که رضاشاه به وسیله ی آن ها می خواست کشور را صنعتی می‌کند وبندر و جاده بسازد از آلمان می آمد.آلمان ها در احداث راه آهن سراسری به اوکمک کردند. همراه با گردونه های ریل دار وسیل مهندسان جاسوسان آلمانی ورشوه و تبلیغت نیز به خاک ایران راه یافتند.در اواخر دهه روس ها متوجه تهدیدی شدند که ارتباط اقتصادی آلمان وایران به مناطق اسیای مرکزی در عقب شوروی وارد کردند.انگلیسی ها نیز از تعداد رو به افزایش مستشاران آلمانی وفعالیت های سیاسی آنان در ایران به شدت احساس خطر می کردند.

سالهای آغاز سلطنت:

هنگامی که جنگ شروع شد رضاشاه بی طرفی ایران را اعلام کرد ولی حمله ی آلمانی ها به شوروی این بی طرفی را غیرممکن ساخت .حضور گسترده ی آلمانی ها در ایران بلافاصله مبدل به نیروی متخاصم نسبت به روس ها وانگلیسی ها گردید.کاروان های کشتی که متفقین از راه اقیانوس منجمد شمالی به روسیه می فرستاند چنان زیر فشار آلمانی ها قرا رگرفت که می بایست راه دیگری برای حمل مواد جنگی وکالا برای روسیه یافته شود.چه راهی می توانست بهتر از ایران وراه آهن سراسری نوبنیاد رضاشاه باشد؟ در ژوئیه 1941 انگلیسی هاوروس ها اخراج جاسوسان آلمانی وخاتمه دادن به نفوذ آلمان در ایران را خواستا شدند .رضا شاه برخلاف معمول دچار تردید شدو شکست خورد.

در اوت 1941 انگلیسی ها و روس ها به ایران حمله کردند.رضا شاه استعفا داد وبه پسرش محمدرضا اظهار نمود:«من نمی توانم پادشاه اسی یک مملکت اشغال شده باشم ویک افسر جزءانگلیسی یا روسی به من دستور بدهد.» پیرمرد جامعه دانش را بست وبا تشریفاتی ناچیز وقاری ناچیزتر همراه با همسر سوگلی اش که ملکه تاج الملوک نبود-وبیشتر فرزندانش راه تبعید را در پیش گرفت. او می خواست به کانادا برود ولی انگلیسی ها حتی اجازه ی این انتخاب را به او نداند ابتدا او را به جزیره ی موریس وپس به افریقای جنوبی بردند که در همانجا در 26 ژوئیه 1944 درگذشت.

یکبار دیگر لندن درباره ی فرمانراوی ایران تصمیم گرفت. اگر چه محمدرضا به عنوان ولیعهد تعیین وبرای جانشینی پدرش رضاشاه-درموقعیتی مساعدتر-تربیت شده بود ولی لندن تامل کرد. اعضای کابینه انگلستان بازگشت یکی از افراد سلسله ی قاجار(نوه ی احمدشاه) به تخت سلطنت را مورد برسی قرار داند؛متاسفانه معلوم شد که شخص مورد نظر یک کلمه هم فارسی بلد نیست حتی درلندن نیز این امر یک مانع بزرگ تلقی شد.

پاره ای از مقامات انگلیسی محمدرضا را شخصی می دانستند ضعیف وترسو که هست در دست سفارت آلمان دارد اما سرانجام آن ها وروس ها تصمیم گرفتن خود او را بر تخت پدرش بنشانند وچنین استدلال کردند اگر او خواست های آنان را انجام ندهد، همیشه می‌توان شخص دیگری را به جایش گذاشت. انگلیسی ها در جنوب وروس ها در شمال ایران حکومت خواهند کرد. تا زمانی که جنگ ادامه دارد ترتبیات قرن نوزدهم مجددا برقرار خواهد شد.

بدین سان شاه جدید سلطنت خودرا در سایه تحقیرهای پدرش وبه عنوان عروسکی در دست انگلیسی ها وروس ها آغاز کرد. هنوز بیست ودوسال هم نداشت .

موقعیت او در نتیجه ی این واقعیت که ملکه ی مادر وخواهر دوقلویش اشرف همراه رضا شاه به تبعید نرفته بودند تسهیل نمی شد.هر دوی آنها شخصیت هایی با قدرت بودن اشرف بعدها ادعا کرد که مایل بوده با پدرش برود ولی او اصرار ورزیده بود که بماند در چون برادرت به تو بیشتر احتیاج دارد شاهزاده خانم فوزیه زندگی در دربار را که تحت سیطره ی مادر شوهر توطئه گر وخواهر شوهر حسودش بود تحمل ناپذیر یافت.

محمد علی فروغی آخرین نخست وزیررضا شاه، نخستین نخست وزیر محمدرضا شاه شد ونقش مهمی در انتقال سلطنت به او در عهده داشت.

محمدرضا از این که یکبار دیگر کشورش را دشمنان دیرینه اش اداره می کردند ناراضی بود.

پس از آن که سربازان آمریکایی به نیروهای اشغالگر متفین درایران پیوستند او دریافت که سیاست آمریکا مستقل از سیاست های انگلستان وشوروی است. بدین جهت از پرزیدنت روزولت کمک طلبید. در نتیجه ایالات متحده انگلیس ها و روس ها را تشویق کرد که قرادادی با ایران امضا کنند وقول بدهند قوایشان را تا شش ماه پس از جنگ از ایران خارج سازند. این اقوام روزولت به شاه نشان دادکه امریکا تا چه اندازه می تواند در برابر استثمارگران دیرینه ی ایران مفید واقع شود.

در 1944 وزارت خارجه امریکا به روزولت توصیه کرد که ایران باید تقویت شود تا بتواند در برابر تجاوزات انگلستان وروسیه مقاومت کند. این پیشنهاد به دل روزولت نشست وتدکاریه ی مشهوری به کاردل هال وزیر خارجه نوشت وضمن آن اعلام کرد :«از این فکر که ایران الگویی باشد برای آن چه مامی توانیم با اجرای سیاست عادی از خود خواهی امریکا بسازیم، به هیجان آمده ام. ما نمی توانیم ملتی دشوارتر از ایران را به عنوان الگو انتخاب کنیم.با این حال مایلم در این مورد سعی خودمان را بنمایم،»

پس از پایان جنگ انگلیسی ها طبق تعهداتی که در قرارداد با ایران داشتند نیروهایشان را از این کشور خارج ساختندولی شوروی ها حکومت های دست نشانده ای در ایالات شمالی وغربی، یعنی آذربایجان وکردستان برپا کردند. شاه ومخصوصا نخست وزیرش سخت ایستادگی کردند.سازمان نوبیناد ملل متحد علیه مسکو بسیج شد پرزیدنت ترومن تهدید کرد وسرانجام شوروی ها قوایشان را تخلیه کردنداین درس دیگری از قدرت و دوسش امریکا بود که شاه جوان عصبی ستایش می کرد.

شاهزاده خانم فوزیه در 1945 به مصر بازگشت وسه سال بعد طلاق وی وشاه اعلام گردید. شاه که در تهران تنها بود یکبار دیگر خودرا آزاد دید وعادت شب گردی هایش را از سرگرفت. دو سال بعد با ثریا اسفندیاری بختیاری دختر زیبای هیجده ساله ی یکی از خوانین بختیاری از بانویی المانی ازدواج کرد.

در سا ل1949 شاه از نخستین سوء قصد از سه سوء قصدی که به جانش شد جان بدر برد.مهاجم جوانی بودکه ظاهرا با حزب کمونیسم توده وهم با کسانی که شاه «متحصبین مذهبی فوق العاده محافظه کار» می نامید ارتباط داشت. حکومت نظامی اعلام شدوکمونیست ها بازداشت شدند.

کوتای 28 مرداد:

در اوایل دهه ی 1950 شاه بزرگترین آزمایش دوران عمر خود را گذراند.آزمایش که او را بیش از پیش به ایالات متحده وابسته ساخت.بحرانی که نفت وناسیونالیسم وترس غرب از تجاوز کمونیست ها را در برداشت. بحران مزبور ماهیت روابط شاه با دولت ومردم ایران را نیز عمیقا تغییر داد. او تا 1953 تقریبا هیچ قدرتی نداشت ولی پس از 1953 مصمم شد به هیچ رقیبی در صحنه ی سیاسی ایران مجال سربلند کردن ندهند.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل در مورد زندگینامه محمدرضا پهلوی