لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 505
بخش اول: درآمدی بر پژوهش
1ـ1) تشریح موقعیت فضایی ـ مکانی موضوع
1ـ2) ماهیت و مقیاس موضوع
1ـ3) سوابق انجام موضوع در قالب زمان و مکان
1ـ4) ضرورت بر انجام موضوع
1ـ5) اهداف پژوهش
1ـ1) تشریح موقعیت فضایی ـ مکانی موضوع
موضوع پیشنهادی در موقعیت شهر تهران به طول 35 درجه و 45 ثانیه شرقی و عرض 51 درجه و 25 دقیقه شمالی ایران قرار دارد. مرکز سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اداری و همچنین مرکز خطوط راهآهن، راههای هوایی و شاهراههای عمده کشور ایران است. شهر تهران در سالهای اخیر گسترش قابل ملاحظهای یافته و کویهای بزرگی چون تهرانپارس، تهراننو، سعادتآباد، نیاوران، جهتآباد و … در اطراف تهران به وجود آمده است و به تدریج به آن متصل گردیده و تهران بزرگ را تشکیل داده است.
تهران از حیث عنوان و عظمت سیاسی و اقتصادی یکی از شهرهای عمده آسیای غربی است. علاوه بر آن تهران یکی از مراکز مهم صنعتی ایران است. تهران به وسیله راهآهن به استانهای خراسان، مازندران و آذربایجان و استانهای جنوب غربی و جنوب ایران متصل میگردد. سایت پروژه مورد نظر در موقعیت 3 نقشة GIS شهر تهران (منطقه 3) قرار دارد.
به طور دقیق در ضلع جنوبی ابتدای بزرگراه حقانی، بعد از خیابان دیدار جنوبی نرسیده به بزرگراه مدرس قرار گرفته است. در مجاورت شمالی سایت بزرگراه حقانی است که این بزرگراهها یکی از مهمترین بزرگراههای شرقی غربی تهران به شمار میرود که به موازات بزرگراه همت واقع شده است.
1ـ2) ماهیت و مقیاس موضوعپرداختن به موضوع موسیقی در کشورهایی که موسیقی جزئی از زندگی روزانه بوده در قالب این طرح میتواند به ایجاد پایگاهی بیانجامد که به گسترش و پژوهش موسیقی در این مرز و بوم و احیای آن، در مقیاس شهر، منطقه و کشور بپردازد. پایگاهی که ضمن برخورداری از «گستردگی مفاهیم موسیقی» و برقراری ارتباط محیطی بین موسیقی مدرن و موسیقی سنتی همچنین بین نوازنده مدرن و نوازنده سنتی و گسترش روزافزون آن میتواند فعالیتهای موسیقی مربوط را متمرکز و هدایت کند. این پایگاه میتواند کاربریهای متنوعی از قبیل کانون موسیقی، کارگاه موسیقی و … را داشته باشد.
1ـ3) سوابق انجام موضوع در قالب زمان و مکانتاکنون مکانی که صرفاً کاربریهای متنوع طرح را داشته باشد طراحی نشده است. در سال 77 شهرداری تهران ساختمان نیمه مخروبهای در خیابان دربندی منطقه 1 را مناسب فعالیت تشکیلات گوناگون موسیقی دانسته و آن را خریداری کرده است. اما این بنا هنوز به بهرهبرداری نرسیده است.
1ـ4) ضرورت انجام موضوعباغ موزه موسیقی، مکانی فرهنگی، فراغتی است. در زندگی امروزی که همگان، درگیر فعالیتهای شغلی در محیطی سخت و شهری میباشند، آرامش و استراحت جسم و جان بسیار ضروری است. برای دستیابی به چنین منظوری ایجاد مقر و پایگاه برای ظهور و پیشرفت موسیقی احساس میشود تا بتوان محیطی مناسب با آرامش بیشتر و شرایط بهتر و مساعدتر فراهم کرد و همچنین علاقمندان عزیز بتوانند با مراجعه به چنین مکانهای با موسیقیدانان آشنا شده و موجب تشویق هر چه بیشتر آنها گردد. در کل ایجاد چنین مجموعهای موجب فراهمآوردن ارتباطی هر چند نزدیکتر بین نوازندگان، مردم و همچنین شکوفای اندیشهها و استعدادها میشود.
1ـ5) اهداف پژوهشهدف از طرح باغ موزه موسیقی تا آموزش و پژوهش، اطلاعرسانی و همچنین هدف فرهنگی می باشد که در ذیل به طور اختصار شرح میدهیم.
اهداف آموزشی1ـ جذب علاقمندان و هنرجویان و پرورش استعداد آنها.
بسیاری از نوجوانان و جوانان علاقمند فعالیت در رشتههای موسیقی هستند. از آنجا که ورود به دانشگاه و تحصیل در رشتههای موسیقی برای همگان غیر ممکن است لذا مراکزی که این استعداد را بارور سازد و در خدمت اعتلای فرهنگ جامعه باشد، بسیار ضروری است و احساس کمبود چنین مراکزی، ضرورت پرداختن به این مسائل را بیشتر کرده است.
2ـ جذب موسیقیدانان و دانشجویان موسیقی.
باغ موزه موسیقی میتواند مرکزی برای انجام فعالیتهای موسیقی باشد و اساتید در محیطی به فعالیت بپردازند و موسیقیدانان جوان از راهنماییهای اساتید بهره ببرند. چنین مکانی ارتباط و تبادل افکار را بیشتر کرده و زمینه آگاهی افراد از فعالیت دیگر نوازندگان را سبب میشود.
3ـ جذب اساتید و موسیقیدانان با تجربه
بهرهگیری از تجربهها و اطلاعات اساتید همواره راهگشای جوانان بوده است. این مرکز سعی دارد با فراهم آوردن امکانات مناسب برای اساتید حضور آنها را در مجموعه ثبت کند. اساتید ضمن فعالیت در بخش آموزش میتوانند دفتری جهت فعالیتهای حرفهای خود داشته باشند.
4ـ پیدا کردن استعدادهای پنهان
عدم آشنایی و رویارویی بسیاری از مردم با عالم موسیقی، تکنیکها و مسائل مربوط به آن باعث می شود تا ذوق موسیقییایی آنها باهر نشده و یا حداقل از زیبایی که این عالم معنوی بیبهره بمانند. البته مسائل اجتماعی بسیار زیادی انسان شهرنشین امروزی را از آن بهرهور ساخته است. از این رو با جذب افراد و قرار دادن اتفاقی از عالم موسیقی در سراسر زندگی روزمره میتوان امکان بهرهبرداری از زیباییهای این عالم را برای آنها به تصویر کشید شاید از میان این افراد کسانی دنیای واقعی خود را پیدا کنند و یا حداقل از این باغ خوشهای چینند. چرا که موسیقی نمونهای روح و روان انسان است و انسان صنعتی بسیار به این دارو نیازمند است.
اهداف پژوهش1ـ تحقیق در مورد رشتههای موسیقی
بیشک در سرزمین ایران بسیاری از هنرها بوده و هست و خواهد بود و گویی در طول تاریخ زندگی مردم چنان با موسیقی سرشته شده که کمتر به دید نقادی و تحقیق در مورد آن پرداخته شده است. دفتر موسیقی جهت تنین آثار و ارزشهای آن مسئلهای بسیار مهم است.
2ـ ارتباط با مراکز فرهنگی (موسیقی) دنیا
بیشک جهان امروز جهان ارتباطات است. دستاوردهای تکنولوژی فضاهای مجازی برای انسان فراهم آورده که دیگر حضور کالبدی برای دریافت اطلاعات لازم نیست. کشورهای صاحب تکنولوژی برتر سعی در تبلیغ و اشاعه فرهنگ خود به دیگر ملل دارند. در چنین دنیایی برای آگاهی از موقعیت خود لازم است علاوه بر شناسایی دقیق فرهنگ ملل از سایر رخدادهای دنیای موسیقی با خبر بوده چرا که موسیقی غذای روح انسان است.
3ـ گردهمایی اساتید
به منظور استفاده از تجربههای اساتید و بهرهگیری از آنها در امور تحقیقاتی و فراهم آوردن امکانات و نیروی انسانی در خدمت آنها جهت تحقیق و پژوهش حضور آنها در مراکز موسیقی امری ضروری است.
اهداف اطلاع رسانی1ـ در اختیار گذاشتن اطلاعات و اخبار در زمینههای موسیقی و مسائل روزمره برای موسیقیدانان و دیگر مردم.
2ـ جمعآوری منابع اطلاعاتی.
3ـ ایجاد شبکه اطلاعاتی با مراکز موسیقی دنیا.
4ـ مغازهها.
ارائه نشریات و کتب به علاقمندان
5ـ رستوران
سرویسدادن به اعضاء
سرویس دادن به عموم مراجعین
6ـ اهداف فرهنگی و فراغی
موسیقی همیشه در بستر جامعه مفهوم و معنی پیدا میکند و موسیقیدان همیشه پیامها و الهامات درونی را به ورطه ظهور میرساند و تأثیرگذار بر جامعه میباشد. در این رهگذر جامعه تأثیرپذیر میباشد. لذا آثار موسیقیدانان که از جان و درون هنرمندان سرچشمه میگیرد در مکانهای به نام آمفیتئاتر، سالن موسیقی و گالری و … به جانهای خسته و جویای بعد معنوی زندگی تقدیم میشود. شاید جانهای خسته، التیام یابند و یا ذهنهای خلاق و استعدادهای نو شکفته شوند.
باغ
بخش دوم: باغ
1ـ2ـ مطالعات فلسفی باغ
1ـ1ـ1ـ زمینههای مختلف کیهان شناختی، اساطیری الهی، آیین سنتیها
1ـ1ـ1ـ1ـ کیشهای پرنقش نباتات
2ـ1ـ1ـ1ـ درخت مقدس
3ـ1ـ1ـ1ـ درخت، عالم جعز
4ـ1ـ1ـ1ـ درخت ـ خانه خدا
5ـ1ـ1ـ1ـ درخت کیهانی
6ـ1ـ1ـ1ـ نتیجهگیری
2ـ1ـ1ـ رمز پردازیهای آب
3ـ1ـ1ـ اعتقادات ایرانیان باستان در مورد باغ و درخت
1ـ3ـ1ـ1ـ بیستون یکی از باغهای مقدس ایرانی
2ـ3ـ1ـ1ـ تخت جمشید یاغی مقدس با درختانی سنگین
4ـ1ـ1ـ باغ در ادیان مختلف
1ـ4ـ1ـ1ـ دیدگاههای انسان در ادیان مختلف از بهشت
2ـ4ـ1ـ1ـ روایات و آیات موجود در قرآن راجع به بهشت و تأثیرات آن بر باغسازی ایرانی
1ـ2ـ4ـ1ـ1ـ وسعت جنت
2ـ2ـ4ـ1ـ1ـ فردوس و روضات الجنت
3ـ2ـ4ـ1ـ1ـ نهرهای بهشتی
4ـ2ـ4ـ1ـ1ـ درختان بهشتی
2ـ2ـ سیر تحول تاریخی
1ـ2ـ1ـ مطالعات تاریخی باغ ایرانی
1ـ1ـ2ـ1ـ باغ ایرانی ـ تاریخ و چگونگی شکلگیری آن
2ـ1ـ2ـ1ـ باغسازی در دوران قبل از اسلام
1ـ2ـ1ـ2ـ1ـ باغ سلطنتی پاسارگاد
3ـ1ـ2ـ1ـ باغسازی در دوران پس از اسلام
1ـ3ـ1ـ2ـ1ـ باغهای تیموری
2ـ3ـ1ـ2ـ1ـ باغهای صفوی یا شاهعباسی
2ـ3ـ1ـ2ـ1ـ باغهای قاجاری
4ـ3ـ1ـ2ـ1ـ باغهای دورة پهلوی
2ـ2ـ1ـ سیر تحول تاریخ باغسازی در جهان
1ـ2ـ2ـ1ـ توسعه باغسازی کهن (بابل ـ یونان ـ رم)
1ـ1ـ2ـ2ـ1ـ بابل
2ـ1ـ2ـ2ـ1ـ یونان
3ـ1ـ2ـ2ـ1ـ امپراطوری روم
2ـ2ـ2ـ1ـ توسعه باغسازی در قرون وسطی
1ـ2ـ2ـ2ـ1ـ باغهای اروپا
2ـ2ـ2ـ2ـ1ـ باغسازی در زمان رنسانس
1ـ3ـ2ـ2ـ1ـ ایتالیا
2ـ3ـ2ـ2ـ1ـ فرانسه
3ـ3ـ2ـ2ـ1ـ انگلستان
1ـ3ـ3ـ2ـ2ـ1ـ باغهای رسمی و هندسی
2ـ3ـ3ـ2ـ2ـ1ـ باغهای طبیعی و سبک آزاد
4ـ2ـ2ـ1ـ باغسازی در خاور دور
3ـ2ـ باغسازی در ایران
1ـ3ـ1ـ شناخت و تعاریف باغ
2ـ3ـ1ـ ارزش و اهمیت باغ در نزد ایرانیان
3ـ3ـ1ـ باغ درایی ایرانی
4ـ3ـ1ـ ساختار باغ ایرانی و نحوه شکلگیری آن
5ـ3ـ1ـ عناصر باغ ایرانی
1ـ5ـ3ـ1ـ حصار
2ـ5ـ3ـ1ـ دروازه
3ـ5ـ3ـ1ـ آب
4ـ5ـ3ـ1ـ کوشک
5ـ5ـ3ـ1ـ پوشش گیاهی
6ـ3ـ1ـ اصول طراحی باغ ایرانی
1ـ6ـ3ـ1ـ اصل احترام به شرایط زمانی و مکانی احداث باغ
2ـ6ـ3ـ1ـ اصل استفاده بهینه از تمامی امکانات موجود
3ـ6ـ3ـ1ـ اصل یگانگی مفهومی در باغ ایرانی
4ـ6ـ3ـ1ـ اصل استفاده نمادین از عناصر طبیعی و مصنوعی بشر در جهت بیان آن بنوم ارزشی
7ـ3ـ1ـ هندسه باغ ایرانی
1ـ7ـ3ـ1ـ ابعاد علمی گردش آب و تقسیم هندسی باغ ایرانی
2ـ7ـ3ـ1ـ دیدگاه کاربردی
3ـ7ـ3ـ1ـ دیدگاه روانشناسانه
4ـ7ـ3ـ1ـ سایر خصوصیات هندسه باغ ایرانی
8ـ3ـ1ـ درخت و گلوه بسنده در باغ ایرانی
1ـ8ـ3ـ1ـ اهمیت درخت و گیاهان در نزد ایرانیان
2ـ8ـ3ـ1ـ انواع گیاهان در باغهای ایرانی
3ـ8ـ3ـ1ـ محل کاشت درختان و گلها در باغ
9ـ3ـ1ـ تأثیر متقابل هنر باغ سازی و سایر هنرها
10ـ3ـ1ـ آب در باغ ایرانی
1ـ10ـ3ـ1ـ اهمیت آب و تقدیس آن در نزد ایرانیان
2ـ10ـ3ـ1ـ آبنماها و استخرها در باغ ایرانی
3ـ10ـ3ـ1ـ روشهای آب برای آبیاری باغها
11ـ3ـ1ـ تأثیر بینشهای فکری و اعتقادی جوامع بر نوع آفرینش هنری
1ـ1ـ مطالعات فلسفی باغ
زن «غیبآموز، volva، به دست odhin از خواب گرانش بیدار میشود تا بر خدایان،آغاز پایان جهان را مکشوف سازد و میگوید:
غولانی را به یاد دارم که در فجر زمان، در سپیده دمان جهان، زاده شدهاند، کسانی که مرا زادهاند.
من نُه جهان، نُه سرزمین پوشیده از درخت جهان میشناسم.
آن درختی که به خردمندی و فرزانگی، سر برافراشته و تا دل زمین ریشه دوانیده است …
میدانم که بلوط بنی هست yggdrasil نام
قلة درخت در بخارهای سپید فامی که از آب بر میخیزد، غوطهور است،
از آنجا، قطرات شبنم در درّه فرو میچکد.
آن درخت جاودانه سبز، بر فراز چشمة urd، سر برافراشته است.
در تاریخ هر مذهب و در سنن و روایات مردمی سراسر جهان، و در بینشهای مابعدالطبیعی و عرفانی کهن، و نیز در شمایلنگاریها و در هنر عوام، درختان مقدس و آیینها و رمزهای نباتی وجود دارد.
در عاطفة مذهبی عامه مردم، درخت آیینی، نقشی دارد که رمز درخت، بدان گونه که از اسناد شرق کهن بر میآید، نیز متضمن همان معنی است.
1ـ1ـ1ـ زمینههای مختلف کیهان شناختی، اساطیری، الهی، آیینی رستنیها
آنچه برای ما اهمیت دارد، دانستن این معنی است که کار ویژه مذهبی درخت و رستنیها و رمزهای نباتات در ساختار قداست و در حیات مذهبی چه بوده است و آن نمادپردازی چه چیزی را مکشوف میسازد و بر چه معنایی دلالت دارد. برای فهم این مطلب نخست بعضی از این اسطورهها و آیینها را بررسی میکنیم.
1ـ1ـ1ـ1ـ کیشهای پرستش نباتات
الف) مجمع سنگ ـ درخت ـ قربانگاه که در کهنترین لایههای حیات مذهبی (استرالیا، چین، هندوچین، هند، فنیقیه، اژه)، عالم صغیر واقعی محسوب میشود.
ب) درخت ـ تصویر کیهان (هند، بینالنهرین، اسکاندنیاریا و غیره)
ج) درخت ـ مجلای حق در کیهان (بینالنهرین ـ هند ـ اژه)
د) درخت ـ رمز زندگی و باروری پایانناپذیر و واقعیت مطلق که با الهه عظمی یا رمزهای آب پیوند دارد و در عین سرچشمه بیمرگی و آب حیات است و غیره.
هـ ) درخت ـ مرکز جهان و پایگاه عالم
ز) درخت ـ رمز رستاخیز رستنیها و گیاهان و بهاران و «تجدید حیات» با نوشدن سال
درخت، به نحوی آیینی و عینی یا اساطیری و کیهانی شناختی و یا منحصراً رمزی، نمودار کیهان زنده و جاندار است که بیوفقه تجدید حیات میکند. چون زندگانی پایان ناپذیر، برابر با بیمرگی است، پس درختـ کیهان، به این اعتبار، (و البته در مرتبهای دیگر)، درخت «حیات بیمرگ» میتوان شد و نظر به آنکه زندگانی پایان ناپذیر، در هستی شناسی کهن، ترجمان واقعیت مطلق است، پس درخت در این وجود شناسی، رمز آن واقعیت مطلق میشود یعنی «مرکز جهان».
2-1-1-1- درخت مقدس
درخت یا در حقیقت فقط بعضی درختان در ادراک یا تجربه مذهبی کهنـ نمودگار قدرتی است اما باید گفت که این قدرت، هم و همین خود درخت (فی نفسه) است و هم میون استلزامات یا تضمنات و اثرات کیهانشناختی درخت چون در ذهنیت کهنوش، طبیعت و رمز، همزیستی دارند. هر درخت، به خاطر جوهر و نیز صورتش، بر وجدان مذهبی بار میشود، اما ارزش این جوهر و صورت، مرهون این واقعیت است که هر دو (متفقاً)، بروجدان مذهبی الزم، و به بیانی دیگر (توامان) «برگزیده»، یعنی مکشوف و آفتابی شدهاند، نه پدیدار شناسی مذهبی و نه تاریخ مذاهب و ادیان، نمیتوانند از ملاحظه این همزیستی طبیعت و رمز که دریافت شهودی قداست بدان اعتبار میبخشد، بگذرند، بنابراین نمیتوان از «کیش درخت پرستی» و عبادت درخت، به معنای حقیقی یاد کرد. چون هرگز درختی فقط به خاطر خود درخت پرستیده، بلکه همواره به خاطر آنچه به وساطت درخت «مکشوف» میشوده و برای معنایی که درخت متضمن آن بوده، و بر آن دلالت میکرده، مسجود و معبود بوده است.
درخت به حکم قدرتش و آنچه که متجلی میسازد (و برتر از درخت است) موضوعی مذهبی میشود. اما این قدرت را نیز نوعی هستی شناسی اعتبار میبخشد: اگر درخت گرانبار از قدرتهای قدسی است، از اینرو است که عمودر است، و میبالد و و برگهایش میریزند و دوباره میرویند، و در نتیجه، به دفعات بیشمار تجدید حیات میکند («میمیرد» و «دوباره زنده میشود») شیرهای چون شیر دارد و غیره. ریشه همه این اعتبار بخشیها در مشاهده عرفانی درخت، به عنوان «صورت» و وجهی از زیست و حیات است. اما درخت مقدس، از تبعیت از اسوهای که شکلش جبراً نباتی نیست، اعتبار حقیقتش را به دست میآورد. درخت به حکم قدرتش یا به بیان دیگر از اینرو که واقعیتی ما فوق بشر را متجلی میسازدـ واقعیتی که به شکل خاص بر بشر ظاهر میشود، بر میدهد و به هر چندگاه تجدید حیات میکندـ مقدس میگردد. درخت به یمن حضورش («قدرت») و قانون خاص تکاملش («تجدید حیات») چیزی را تکرار و تجدید میکند که در تجربة کهن، کیهان سراسر همان چیز تلقی شده است. درخت بیتردید میتواند، رمز عالم شود، و در تمدنهای پیشرفته بدان همین گونه و به همین شکل بر میخوریم اما برای وجدان مذهبی کهنوش، درخت، خود عالم است. و اگر عالم است، پس عالم را تکرار و تلخیص و همزمان به صورت رمزی تمثیل میکند.
درخت در عین حال که همچنان درخت باقی میماند، به حکم قدرتی که ظاهر میکند، مقدس میشود؛ و اگر به درخت کیهان مبدل میگردد بدین جهت است که آنچه عیان میسازد، از هر لحاظ تکرار همان چیزهایی است که کیهان بر آفتاب میاندازد. درخت مقدس، رمز میشود، بیآنکه صفات و متعلقات صدری ـ عینیش را از دست بدهد (نخل ـ خرما بُن در بینالنهرین درخت بلوط اسکاندنیاویان، …)
3ـ1ـ1ـ1ـ درخت، عالم صغیر
کهنترین «مکان مقدس»ی که میشناسیم، جزئی از عالم صغیر است، یعنی منظری از سنگ و آب و درخت.
در تمدن موهنجودارو، جایگاه مقدس حصاری بود که دور درختی کشیده بودند. چنین امکنه مقدس در همه جای هند، به روزگاری که بودا موعظه و تعلیم میکرد وجود داشت. بودیسم این اتحاد بس کهن سنگ و درخت را پذیرفت و ملحوظ داشت.
«جای مقدس»، عالم صغیریست، زیرا تکرار منظر کیهان است، و جلوهای از کل. قربانگاه (یا مذبح) و معبد (یا بنای یاد بود مرده ـ مزار ـ یا کاخ) نیز که صورتهای تغییر یافتة «جایگاه مقدس در ادوار بودند، عالم صغیر محسوب میشوند، زیرا مرکز جهانند، و در قلب عالم واقعند و تصویر عالم به شمار میروند. حتی مقدماتیترین مفاهیم محل مقدس هرگز فاقد درخت مقدس نیست، متضمن تصور «مرکز»، و واقعیت مطلق ـ مطلق، زیرا پذیرای قداستاند. سنگ، نمودگار واقعیت علیالاطلاق یعنی زوالناپذیری و دیرند یا دیمومت بود؛ و درخت با تجدید حیات نوبتی، نمودار قدسی در نظام زندگی ـ و آب که گاه این منظر را تکمیل میکرد، نمایشگر دورههای کتم و نضبح و جرثومهها و تطهیر. «منظر عالم صغیر»، به مرور زمان، فقط به یکی از مهمترین عناصر متشکلهاش یعنی درخت یا تیرک (ستون) ستبر مقدس، مقدس، محدود شد، و این تقلیل از راه انجذاب صورت گرفت یعنی عالم صغیر جذب ستوده شد و در آن به تحلیل رفت و سرانجام درخت، با جذب «قدرت» و نیروی کیهان، و حیات و توانایی احیاءشدگی نوبه نوبة آن، به ظاهری آشکارا ایستا، خود به تنهایی نمایشگر سراسر کیهان گردید.
4ـ1ـ1ـ1ـ درخت، خانة خدا
لحظه گذار از «مکان مقدس»، تصاویر عالم صغیر، به درختی کیهانی که در عین حال «خانة» خدا نیز تصور شده، به نحو ستایشانگیزی در ورد یا دعایی بابلی که غالب شرقشناسان آن را ترجمه کردهاند محفوظ مانده است.
در Eridu، (درخت) kiskanu سیاهی روییده که در مکانی مقدس آفریده شده؛ فروغش، فروع لاجورد تابان است، و به سوی (دریای محیط) apsu گردن میکشد.
این، راه کشت و گذار Ea، در Eridu فراغ نعمت است.
درخت Kiskanu، نمایشگر همه خصائل درخت کیهانی است: در Eridu واقع است، یعنی در «مرکز جهان»، در جایی مقدس، یعنی در نافِ عالمِ واقع، فروغش به تابش لاجورد، رمز کیهان علیالاطلاق (شب پر ستاره) میماند؛ به سوی اقیانوس که دور جهان حلقه زده و نگاهدار آن است میگراید.
5ـ1ـ1ـ1ـ درخت کیهانی
در کهنترین نوشتههای سنت هند و کیهان، همچون درختی غولپیکر تصویر شده است. در اوپانیشادها، این بینش به نحوی دیالکتیکی، دقت و صراحت یافته است: عالم «درخت باژگونی» است که ریشه در آسمان دارد و شاخ و برگهایش بر سراسر زمین گستردهاند.
در بهاگودا ـ گیتا ـ نغمه خداوند ـ درخت کیهانی سرانجام نه تنها نمایشگر عالم، بلکه مبین موقعیت بشر در جهان نیز میشود. «حکایت میکنند که آچواتها (Acvatha)ی فناناپذیری هست، ریشه در هوا و شاخههای در زیر، که سرودهای ودا، برگهای آنند؛ هر که آن درخت را بشناسد، وادار میشناسد. شاخهایش در بالا و زیر، گسترش مییابند، و بر gunaها (سه جوهر یا صفت متشکله از پراکریتی پدید میآیند و عبارتند از: ساتوا، روشنایی یا استعداد راجاس، دلبستگی به حیات و تاماس نادانی و گمراهی) میرویند؛ جوانههایش متعلقات حواساند؛ ریشههایش در زیر، شاخشاخ شده، و به اعمال بشر در جهان آدمیزادگان پیوستهاند. در این جهان، نه شکل آن درخت را میتوان دید. نه ته و نه سرش و نه تنومندی و پهناوریش را. باید با سلاح استوار ترک علائق و وارستگی، آن Acvatha قوی بنیاد را از پای افکند، و سپس جایی را جست که از آن بازگشتی نیست. در اینجا درخت کیهانی رمز سراسر عالم و نیز تجربه کسی است که در آن میزید و از دل نکنده است. انسان، به علت آنکه چیزهایی در او با کیهان، مقارن میافتد یا وی از آن بهره میگیرد، در تجلی گستردة برهمن که یکی است و جز آن نیست (یعنی کیهان)، مستغرق میشود. «تیشه به درخت زدن»، برابر با بیرون بردن انسان از کیهان، دور کردنش از متعلقات حواس و «ثمرات اعمال» او است. همین مضمون گسستن از زندگانی کیهانی، و استغراق در خود و خلوت کردن با خویش را، به عنوان تنها امکان آدمی برای تعالی و رهیدگی، در متن مهابهاراته باز مییابیم. «ریشهاش در عالم سر و غیب است؛ تنهاش که از آن عالم، یعنی یگانه پایگاهش، قد میکشد، بودهی (عقل، هوش) است؛ حفرههای درونش، مجاری حواس، عناصر کیهان، اند؛ شاخهایش متعلقات حواساند، برگهایش، گلهای زیبایش: خیر و شراند و میوههایش لذت و الم، این درخت ـ برهمن لایزال، سرچشمه زندگی همه موجودات است … اگر (آدمی) درخت را با سلاح دانش مابعدالطبیعی ببرد و تکه تکه کند، و بدین گونه از روح تمتع گیرد و خوشاش سراسر روحانی باشد، دیگر باز نخواهد گشت.
6ـ1ـ1ـ1ـ نتیجه گیری
تجلیات قداست نباتات، بسیار گوناگون و زیاد است و کثرت و گوناگونی اشکال این تجلیات به آسانی، قابل تحویل به ساختاری منسجم است. اما همه این اشکال گوناگون، بیانگر یک «حقیقت»اند و آن اینکه عالم نباتات مجلای واقعیت زنده و زندگانیای است که به هر چندگاه، تجدید میشود. اساطیر درختان انسانزا، تشریفات و مراسم بهاری نباتات و افسانههای مربوط به منشاء گیاهان طبی و غیره، همه به زبان رمز یا داستان و نمایش، یک حکم نظری را بیان میکنند و آن اینکه عالم نباتات، مظهر مجسم واقعیتی است که به زندگی تبدیل میشود، و بیآنکه ریشهاش بخشکد، هر دم میآفریند و با تجلی به صورتهای بیشمار، تجدید حیات میکند، و حیاتش هیچگاه پایان نمیگیرد.
عالم نباتات، مجلای قداست میگردد، یعنی به میزانی که دال بر معنایی غیر از خود عالم نباتی است، قداست را مجسم و ظاهر میکند. درخت یا گیاه، هرگز به عنوان درخت یا گیاه، مقدس نیست؛ بلکه به یمن بهرهگیری از واقعیتی متعال، مقدس میشود، زیرا بر معنای آن واقعیت متعال دلالت دارد. از طریق رستنیها و گیاهان، سراسر زندگی و طبیعت، که با ضربآهنگهای گوناگون تازه و نو میگردند، «تکریم» میشود، ارتقاء و اعتلا مییابد.
2ـ1ـ1ـ رمزپردازیهای آب
در یک کلان میتوان گفت که آب، رمز کل چیزهایی است که بالقوه وجود دارند؛ سرچشمه و منشأ و زهدان همه امکانات هستی است. آب، پایه و اساس سراسر جهان است؛ ذات رستنیهاست، اکسید بیمرگی است. همانند شربت ابدیت؛ موجب طول عمر است، بخشنده نیروی آفرینندگی است، و اصل هر درمانی است. آب که مبدأ هر چیز نامتمایز و بالقوه و مبنای تجلی کائنات و مخزن همه جرثومههاست، رمز جوهر آغازین و اولی است که همه صور آن زاده میشوند، و با سیر قهقرایی یا بر اثر وقوع ملحمهای، بدان باز میگردند. در آغاز بوده است، و در پایان هر دورة تاریخی یا کیهانی نیز باز میآید؛ همواره هست گرچه هرگز تنها نیست، زیرا آب همیشه نامیه است و در برگیرندة همه صور بالقوه، در وحدت غیر متکسرّشان.
آب در آفرینش کیهان، اساطیر و آیینها و شمایلنگاریها، همواره یک نقش دارد: مقدم بر هر شکل و صورتی است و محمل و تکیهگاه هر آفرینشی. غوطه زدن در آب، رمز رجعت به حالت پیش از شکلپذیری و تجدید حیات کامل و زایشی نو است، زیرا هر غوطهوری، برابر با انحلال و اضمحلال صورت و استقرار مجدد حالت نامتعین مقدم بر وجود است؛ و خروج از آب، تکرار عمل تجلی صورت در آفرینش کیهان. پیوند با آب، همواره متضمن تجدید حیات است؛ زیرا از سویی، در پی هر انحلالی، «ولادتی نو» هست؛ و از سوی دیگر، غوطه خوردن، امکانات بالقوه زندگی و آفرینش را مایهور میکند و افزایش میدهد، آب، از طریق آیین رازآموزی، مورث «ولادتی نو» است؛ و به مدد آیین جادویی، درمانبخش؛ و به برکت آیینهای مربوط به مردگان، موجب رستاخیز پس از مرگ، آب با در بر گرفتن همه امکانات بالقوه، رمز زندگی شده است «آب حیات». لبریز از تخم و جرثومه، زمین و جانوران و زنان را بارور میکند. به عنوان مخزن هر امکان بالقوه و ماده سیال علیالاطلاق و محمل صیرورت کیهان، با ماه قیاس شده یا مستقیماً همانند گشته است. ضربآهنگهای ماه و آب، با هم میخوانند و سرنوشتی واحد دارند؛ بر پیدایی و نابودی متناوب همه اشکال حاکمند، و به کون و صیرورت جهانی، ساختاری ادواری میبخشند.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید
دانلود تحقیق کامل درمورد هنر - موسیقی - باغ